سعید فتاحی قربانی جاهطلبی و قدرتنمایی پوچی شد که اوضاع آشفته و نابسامان فوتبال ایران برای او ساخته بود. او از آب گل آلود در پی صید ماهیهای بزرگ بود. او از راه غلط به یک مسئولیت مهم رسیده بود چون اگر راه رسیدن به مسئولیتها و ریاست های مختلف یک راه درست و ضابطهمند […]
سعید فتاحی قربانی جاهطلبی و قدرتنمایی پوچی شد که اوضاع آشفته و نابسامان فوتبال ایران برای او ساخته بود. او از آب گل آلود در پی صید ماهیهای بزرگ بود. او از راه غلط به یک مسئولیت مهم رسیده بود چون اگر راه رسیدن به مسئولیتها و ریاست های مختلف یک راه درست و ضابطهمند باشد هیچگاه فردی مانند سعید فتاحی به ریاست سازمان لیگ فوتبال ایران نخواهد رسید. این بده بستانهای رابطهای است که مسیر ورود کارنابلدانی چون فتاحی ها را به پستهای حساس هموار میکند. سعید فتاحی در غوغای عشق به پیشرفت خود را گم کرد و علایق و تعصبات رنگی هم به آن اضافه شد تا به خیال خود ره صد ساله را یک شبه برود. بدعتهای غلطی بنا نهاد از لجبازی تا گردنکش در برابر دستورالعمل های سازمانی کارهایی است که فتاحی در سازمان لیگ فوتبال ایران انجام داد. چشمی که در خرمشهر نابینا شد و سرهای زیادی که شکسته شد تا سعید قصهی ما راه سعادت و خوشبختی خود را برود اما دریغ که اگر این راه سعادت و خوشبختی باشد. از جامهایی که بی حساب به ویترین پرسپولیس اضافه شد و از حرف و حدیثهای فروانی که او بر زبان آورد تا توجیهی بر کارهای غلطش باشد همه و همه روی زشت فوتبال را به ما نشان داد و آخرش همین اتفاقات او را غرق کرد به قول بزرگی آدم همیشه در داخل آب غرق نمیشود آدم گاهی در توهم زیاد غرق میشود، گاهی در قدرت زیاد و گاهی هم به دلیل کارنابلدی غرق میشود سعید فتاحی هم از آن آدمهاست که فکر میکرد شناگر ماهری است و همین اندیشهی غلط او را در دریای توهمات و خود بزرگ پنداریها غرق کرد. حالا او دو سال از فعالیتهای فوتبالی محروم شده و شاید این دو سال تبدیل به یک وداع همیشگی شود، ولی مطمئناً این تنبیه حتی نمیتواند گوشهای از آن خرابیها که به دست فتاحی و همکارانش به بار آمد را جبران و ترمیم کند. تنها باید امیدوار بود که دیگر همان اختیار مسئولیتهای بزرگ به آدمهای کوچک سپرده نشود.
فوتبال حرفه ای چیزی فراتر از احساسات
بازیکنانی که بزرگ نشده اند
اتفاقات بازی تدارکاتی استقلال و نیروی زمینی، ذهنیت فوتبالی اهل فن را دچار تردید می کند. در عصر ارتباطات که هیچ موردی از زیر ذره بین دوربین های رسمی و غیر رسمی پنهان نمی ماند. ارتکاب چنین حرکاتی، گاها مسخره و بدور از شان به نظر می رسد.
نمی خواهیم به سرنوشت این چند بازیکن در استقلال بپردازیم و بی تردید این آخرین اتفاق هم نخواهد بود و در فصول گذشته هم در تیم های بزرگ و کوچک ایران مسبوق به سابقه است. « اتفاقات دیدار نهایی جام حذفی و بازی پرسپولیس و سایپا در فصل گذشته مصداق همین بروز احساسات در مقابل شرایط حرفه گری است»
مرز بین احساس و قانون کجاست و مربی و بازیکن باید در کدام نقطه براحساس خود غلبه کرده و چه هنگام با آن همسو شود.
قرن بیست و یکم، كه از آن به دهكدهی جهاني تعبير میشود و در اين دهكده تمامی عناصر و جريانهای گذشته دگرگون شده و قالبهاي جديد و نویني به خود گرفته است، فوتبال نيز همگام با اين تحولات قدمهاي كلاني به پيش گذاشته و جلوتر از عناصر ديگر تبديل به يك جريان جهاني و شگفتآور و شگفتانگيز شده است و به اين جهت توجه برخي از جريانها و جهتها كه در فوتبال امروز بروز و ظهور يافته، میتواند جالب و آموزنده باشد. پس لازم است كه خود را در قالب اين جريان قرار داده و از دریچه آن به جهاني كه به دهكدهی جهاني تعبير میشود، نگاهي بيندازيم.
فوتبال هرچند تبدیل به یک صنعت شده است اما ذاتا یک بازی است. با یک شروع مساوی و مشخص و با پایانی غیر پیشبینی. بازی توپ و پا که هدفش چهار چوبه ای است که بدان دروازه می گویند. در واقع ساده ترین ورزش دنیا با جریاناتی درآمیخته است که فوتبال را هم پیچیده کرده است و نمی توان ساده لوحانه به آن نگریست. اما یک نکته را باید بیشتر به آن توجه کنیم. یک بازی پیچیده را نباید با بازی های دیگر تخریب کرد. باید گذاشت این بازی در حوزه خود اتفاق بیافتد و دچار حواشی نشود. همان چیزی که مرز بین احساسات و حرفه ای گری است.
سیاسیون به حکم همان طبیعت ذهنی خود، برای مانورهای خویش در پی اتفاقات و نیز جریاناتی هستند که آنان را به اهداف خود نزدیک می کند. فوتبال شاید بتواند راه میان برآنان در رسیدن به هدف غایی باشد. همین اقبال هم در پیچیده شدن فوتبال مزید بر علت شده و انحراف معنا داری به طرف احساسی شدن در آن می توان یافت. الگو سازی، اعتماد سازی و کار تلاش جمعی را باید در بازی فوتبال دنبال کرده و از آن انتظار داشته باشیم. در واقع فوتبالیست ایرانی می تواند الگوی مناسبی برای جوانان و نوجوان نسل آتی فوتبال ایران باشد؟. دوگانگی فرهنگی بین فرهنگ ملی و غرب و توجه بیش از حد به ظواهر، باعث می شود اکثر جوانان پر استعداد ما به بیراه رفته و فوتبالشان زودتر از آنچه متصور است تمام شود. گرچه سرک کشیدن به حریم خصوصی هر انسانی پسندیده نیست و نباید اتفاق بیافتد. اما اغلب این بازیکنان هستند که زندگی خصوصی خود را در معرض دید قرار می دهند.
راه و روش اعتماد سازی بجز حرکت در اصول و اساس هر حرفه ای نیست. فوتبال حرفه ای را باید در نفس های آماده و ذهنیت روشن جویا شد. ازبازیکنانی که به اندک اتفاقی از کوره در می روند نباید انتظار داشت در طول نود و یا صد وبیست دقیقه با ذهنیتی بالا در زمین حضور داشته باشند. اگر یک توپ را در توان بیست و دو بازیکن ضرب کنیم حاصل آن، زیبایی و کیفیت فوتبال را به ما نشان می دهد . در این بین قانون فوتبال می گوید؛ رسیدن به هدف تابع یک کار و تلاش دسته جمعی است. شاید در هر قرن و یا هر دهه یک مارادونا و مسی پیدا شود که بتواند با حرکات فردی یک تیم را پیروز کند. اما آنچه همیشه اتفاق می افتد کار جمعی با اتخاذ تاکتیکهای گروهی است.
نتیجه این بحث می تواند یک جمله ساده باشد. بازیکنانی که از ابتدای فصل و در تمرینات، ذهنیت خود را برای ساختن یک تیم آماده نمی کنند و علاوه برآنکه اغلب تمرین گریز هم بوده، تاب و توان مشقت و شرایط سخت تمرین را ندارند و حتی از ایجاد یک ارتباط منطقی و گذر از بحران های ناخواسته را ناتوانند. چگونه می شود از آنان انتظار ارایه یک فوتبال ناب و تماشاگر پسند را داشت. باید گفت موفقیت همیشه در پیروز شدن نیست.