حسین رضایی / قریب به چهار سال پیش یعنی زمانی که میشد از تهران توقع هوای مفرح ذات و بدون ماسک داشت، از قلب کرواسی مفهومی ظهور کرد به نام ” پرسپولیس مدرن”. مفهومی به مانند یک بارش باران شدید که هر تیم جولان دهنده در فوتبال ایران را از جا کند و […]
حسین رضایی /
قریب به چهار سال پیش یعنی زمانی که میشد از تهران توقع هوای مفرح ذات و بدون ماسک داشت، از قلب کرواسی مفهومی ظهور کرد به نام ” پرسپولیس مدرن”. مفهومی به مانند یک بارش باران شدید که هر تیم جولان دهنده در فوتبال ایران را از جا کند و با سیل خود برد. حالا این هواداران پرسپولیس هستند که در سبزهزارهای پس از آن باران تفریح میکنند، فارغ از هوای آلوده این روزهای لیگ ایران در تهران و نقاط همجوار. فارغ از تهدید رقبایی که حتی در روزهای اتحادشان نتوانستند مرزهای این سرزمین را تهدید کنند. آن ها حالا با شکست فولاد بار دیگر با نبوغ یحیی، یادگار برانکو که همان جام قهرمانی است را نزد خود نگه داشتند. برتری که البته نمی تواند کاملاً این ادعا که تیم یحیی بی نقص بازی می کند را بدون پاسخ بگذارد.
۱- پرسپولیس بدون بالهای چپ و راستش پرواز که نه، صرفاً در هوا دست و پا میزند. مهدی شیری کماکان آن مدافع کناری آرمانی تیم که بتواند با خلاقیتش مته به دیوار دفاعی حریف بگذارد، نیست. از شجاع خلیل زاده در هم پست غیرتخصصی نمیتوان انتظار چندانی داشت. در این شرایط بال چپ پرسپولیس که روزگاری مهمترین برگ برنده تیم بود حالا لنگ میزند. چاره یحیی گلمحمدی برای این کار استفاده از خلاقیتها و حرکات ترکیبی بشار و ترابی از جناح چپ بود. در این شرایط سمت راست میماند و سیامک نعمتی و مهدی شیری که از قضا جفتشان بدون یک هافبک بازیسازی مانند رسن چندان ارمغان هجومی ندارند.
۲- در نزدیکی یحیی گلمحمدی خبری از مشتهای گره کرده و فغانهای آسمانخراش نیست، ترجیح او بر گذاشتن دستها زیر چانه و تفکر درباره مشکلات تیمش است. اما از آن سو هم جواد نکونام قاعده بازی را خوب بلد است. میدانست که برای سرنگون کردن قدرت هجومی پرسپولیس باید عصای دست یحیی گل محمدی را که همان ترابی و بشار رسن باشد را از کار بیاندازد. کار سختی است اما با تمام قوا به امتحان آن رفتن، حتماً میارزد. برای این کار صرفاً داشتن چند هافبک جنگنده کفاف نمیدهد. باید پیش و بیش از همه بازیسازی پرسپولیس را از همان کمال کامیابینیا مختل کرد. شماره ۱۱ سرخپوشان که حالا با انبوهی از هافبکهای رقیب روبرو است، نمیتوانست آن طور که باید و شاید خطهای جلوتر و به خصوص ترابی و رسن را راه بیاندازد. فاصله زیاد کمال با عناصر جلوتر تنها یک درمان داشت و آن هم کمک از کنعانیزادگان و شجاع خلیل زاده بود تا بلکه با پاسهای نزدیکتر بتوانند جلوییها را تغذیه کنند. اما در نهایت این هافبکهای فولاد بودند که با پرس، سرعت و جنگندگی خود مجال خودنمایی نمیدادند، حداقل تا نیمه اول.
۳- بارها گفتهایم و بارها شنیدهاید که زهر جناحین پرسپولیس گرفته شده است. داشتن مدافعان کناری متوسط آن هم برابر رقبایی که غالب همتشان بر دفاع اتوبوسی است، تفاوتی با خودکشی ندارد. سرخپوشان به بالهایی نظیر صادق محرمی و رامین رضاییان نیاز دارند که با نبوغ خود حتی دست بسته و تنها بتوانند حداقل خم به ابروی مدافعان حریف بیاورند. مهدی شیری و شجاع خلیل زاده شاید در بهترین حالت بتوانند پاسهایشان را به مقصد برسانند که از قضا هیچ کدام به قصد یک حمله زهردار نیست.
۴- پرسپولیس که تا نیمه دفاعی حریف مدرک تخصص دارد به محض رسیدن به یک سوم دفاعی همان طفل بازیگوش و سردرگمی میشود که گهگاهی با شیرینکاریهای ترابی لبخند به روی لبتان میآورد. اما آنها حتی در روزی که سازشان کوک نباشد هم خوب بلدند در زمین حریف برقصند و بتازند. چند سرتوپ و حرکت تکنیکی با سیامک نعمتی، به بازی گرفتن مدافعان فولاد و در نهایت گل.
۵- پرسپولیس نیمه دوم اما دقیقاً همان تدبیر بازی با ماشینسازی را پیاده کرد. آنها در نیمه دوم فاصله بین خطوط خود را کمتر کردند. این دقیقاً همان شاه کلید یحیی در نیمه مربیان است. بزرگترین معجزه سرخپوشان هماهنگیشان است و فاصله انداختن بین این افراد که چشم بسته همدیگر را در زمین پیدا میکنند، مصداق بارز ظلم به نفس است. برای همین حتی اگر ترابی تکنیکی و خلاق هم در داخل زمین نباشد، مهرههایی نظیر سیامک نعمتی و بشار رسن خوب با مهرههای شطرنج تیمشان بازی میکنند.
۶- شیرازه میانه میدان فولاد بعد از خوردن گل از هم پاشید. در این حالت حملات دست و پا شکسته و از قضا پرتعداد میتواند با یک ضد حمله جواب تلخی بگیرد. رفتن ترابی و آمدن وحید امیری ناآماده و صد البته دوندگیهای بی هدف و فرصتسوزیهای علیپور باعث شد تا شاگردان یحیی گل محمدی به ناچار به همان اندوخته تک گله خود اکتفا کنند.
مهندسی لیگ؛ دیالوگ نام آشنایی که شاید جدیترین سلاح رقبا در جنگ روانی با پرسپولیس باشد. اما غافل این که این عبارت حکم همان شمشیر دو لبهای را دارد که پیش از خدشه به حریف، قلب خودیها را هدف میگیرد. آنها سالهاست که ضربه میخورند و افزایش متحدان را به تعویض سلاح ترجیح میدهند. نتیجه مشخص است؛ یک لشگر شکست خورده و تیمی که حتی در روزهای کرونایی و محرومیت نیز جامه رزم را از تن در نمی آورد.