انسانِ عصرِ (اسیرِ) ارتباطات مجازی
انسانِ عصرِ (اسیرِ) ارتباطات مجازی

  مائده مطهری زاده انگار در تونل زمان به عقب بازگشته باشیم. خیلی عقب‌‎تر. زمانی که انسان هنوز با حقیقتِ ارتباط به معنای امروزی آن آشنا نشده بود. البته هیچ چیز تغییر نکرده بود، همه چیز سر جایش بود. اینترنت بود، تلفن‌های ثابت و همراه فعال بود، هنوز کتاب‌های زیادی خوانده نشده و حرف‌های زیادی […]

 

مائده مطهری زاده
انگار در تونل زمان به عقب بازگشته باشیم.
خیلی عقب‌‎تر. زمانی که انسان هنوز با حقیقتِ ارتباط به معنای امروزی آن آشنا نشده بود.
البته هیچ چیز تغییر نکرده بود، همه چیز سر جایش بود. اینترنت بود، تلفن‌های ثابت و همراه فعال بود، هنوز کتاب‌های زیادی خوانده نشده و حرف‌های زیادی گفته نشده بودند و… ؛ فقط شبکه‌های اجتماعیِ محبوب برای چند ساعت مختل شدند.
انسان‌ها در سراسر دنیا، شب سختی را پشت سر گذاشته بودند. شبی که بسیاری از آنها در نبود شبکه‌های اجتماعی، خلاء و حفره خالی عمیقی را در قلب‌هایشان احساس کردند! آنقدر عمیق که گویی بخشی از هویت انسانی خویش را گم کرده بودند.
انسان‌های بسیاری در این سالها، هویت و شخصیت اجتماعی و بسیاری از شئون زندگی خود را با شبکه‌های اجتماعی گره زده‌اند و اینکه در فقدان چند ساعته این مسیرهای ارتباط جمعی گسترده، احساس خلاء و بی‌هویتی سراسر وجود آنها را در برگیرد، چندان هم دور از انتظار نبوده و نیست.
حوالی غروبِ روز سه شنبه ۱۳ مهرماه ۱۴۰۰ هجری شمسی، مطابق با ۵ اکتبر سال ۲۰۲۱ میلادی، شبکه‌های اجتماعی نظیر اینستاگرام، واتس‌اپ و فیس‌بوک، یک اختلال چند ساعته را تجربه کرده‌اند که در نتیجه آن، ۵۰۰ میلیون دلار به اقتصاد جهانی و ۷ میلیارد دلار نیز به مارک زاکربرگ، مالکِ فیس‌بوک، واتس‌اپ و اینستاگرام خسارت وارد شد.
اما این ضرر با این اعداد بزرگ، شاید در برابرِ ضررِ هنگفتِ کسب و کارهای کوچک در جهان هیچ نباشد! به این دلیل که اقتصاد جهانی و مارک زاکربرگ، به پشتوانه قدرت خود، به زودی این ضرر را جبران خواهند کرد اما کسب و کارهای کوچکی که با این اختلال، متضرر شدند تا مدتها و شاید ماه‌ها نتوانند خسارت وارده را جبران کنند.
اما مرادِ ما از نوشتن این سطور، نه پرداختن به ضرر مالی کسب و کارها در پی این اختلال جهانی بود و نه آه و افسوس از ضرر اقتصاد جهانی، بلکه نگرانی از وابستگی و دلبستگی انسان‌ها به شبکه‌های اجتماعی است.
شبکه‌هایی که ارتباطات انسانی را هرچه سطحی‌تر و مجازی‌تر می‌خواهند و هر کاری می‌کنند برای اینکه انسان‌ها را دور از هم نگه‌دارند.
اگر به روابط انسانی مان بعد از ایجاد و گسترش شبکه‌های مجازی نگاهی بیندازیم خواهیم دانست که این کانال‌های ارتباطی چه بلایی بر سر ما آوردند!
یک مشت انسانِ پروفایلی که خود واقعی‌شان را پشتِ عکس‌هایشان پنهان کرده و فقط در فکر به اشتراک گذاشتنِ شادی‌ها و خوشحالی‌هایشان هستند بی‌آنکه دوست داشته باشند حقیقتِ زندگی و چهره واقعی‌شان مشخص شود!
ارتباطاتِ مجازی، مزیت‌های بی‌شماری برای انسان‌ها فراهم آورده است و آن، اینکه می‌توانند فقط برش‌هایی از زندگی‌شان را که خودشان دوست دارند، برای دیگران به نمایش درآورند.
انسانِ عصر (اسیر) ارتباطات، تنهاترین انسان در ادوار تاریخ است.
انسانی که اسارتِ شبکه‌های اجتماعی را به حلاوتِ روابط اجتماعی مطلوب و واقعی ترجیح داده است، باید هم در فقدانِ این ابزارهای بی‌جانِ ارتباطی، کشتی‎هایش غرق شود؛ غمبرک بزند و در لاک خود فرو رود!
انسان‌هایی که خواندن کپشن‌های اینستاگرامی و کتاب‌های الکترونیکی و شنیدن کتاب‌ صوتی را با مطالعه کتاب کاغذی و توامان لذت بردن از ورق زدن و استشمام بوی دل‌انگیز آن، که کِیفِ اندیشه را کوک می‌کند، تاخت زده‌اند، باید هم همه‌ی زندگی‌ حقیقی‌شان در فضای مجازی خلاصه شود!
وقتی همه روابط اجتماعی ما با دیگران و حتی آنها که بسیار دوست‌شان می‌داریم، در یک گوشی و در نهایت یک اپلیکیشن خلاصه می‌شود و برای نشان دادن خوشحالی، ناراحتی، لذت، غم، خشم و نفرت و دیگر حالات انسانی به ارسال یک استیکر یا ایموجیِ ساده بسنده و لذت گفت‌وگو را از خود و دیگران دریغ می‌کنیم، آیا نباید از پایان عصرِ روابطِ میان فردی صحبت کنیم؟!
آیا این انسان‌ها هستند که روابط‌شان را با دیگران مدیریت می‌کنند یا این ابزارهای ارتباطی است که روابط آنها را با یکدیگر به شکلی کاملا مکانیکی مدیریت می‌کند؟!
انسان‌هایی که با دیدن عکس‌ها و تصاویر و ویدئوهایی از نوستالژی‌ها در صفحه اینستاگرام (اعم از خانه‌ها و خیابان‌ها و وسایل قدیمی و اماکن تاریخی و هر آنچه که به گذشته مربوط می‌شود) آه می‌کشند و ناخودآگاه، یادش بخیری می‌گویند و از کنارِ خاطرات کودکی‌شان با گفتن همین جمله به سادگی عبور می‌کنند، چطور می‌توانند برای نسل آینده خاطره‌ای در حد همین آه و سپس گفتن جمله یادش بخیر بسازند؟!
ما در دوره‌ای خاص از دوران ارتباطات قرار گرفته‌ایم که انسان‌ها در آن به مرزِ دوری از شکل‌گیری روابط مستحکم اجتماعی با یکدیگر رسیده‌اند و با کشیدن دیوارهای کاذبِ مجازی، سعی در ایجاد فاصله‌گذاری اجتماعی با دیگران دارند، حال آنکه همین دیوارکشی‌های مجازی، بر اصلِ ارتباطات‌‌‎شان خدشه وارد کرده و آنها را یکدیگر دور و دورتر کرده است.
بلاگرها را در اینستاگرام ببینید که چگونه به میزان فالوورهایشان فخر فروخته و با هر میزان افزایش دنبال‌کننده، برای خودشان جشن می‌گیرند و صرفا برای آنکه فالوورهایشان خیال نکنند سرشان کلاه رفته است، برایشان پست‌های جایزه‌دار می‌گذارند تا به اصطلاح ثابت کنند که می‌دانند برای گرفتنِ تبلیغات و کسب درآمد بیشتر مدیون تک تک آنها هستند که انگشت‌شان گزینه Fallow را لمس کرده است و فالوورهایی که گرچه به زبان، خود را عاشق بلاگرها نشان می‌دهند اما در دل، یا گرفتار حسد، حرص و آز می‌شوند و یا به آغوشِ حسرت و پریشان‌خاطری پناه می‌برند.
البته مزایایِ گسترش ابزارهای ارتباطی مجازی هم قابل چشم‌پوشی نیست، چه آنکه اکنون می‌توانید با جستجوی نام یک فرد در اینستاگرام، فیس‌بوک و توییتر در آنسوی کره زمین، در صورتی که عضو آن شبکه اجتماعی باشد، در کسری از ثانیه با او ارتباط برقرار کنید و به این وسیله دوستان‌تان را که مدتها بود از آنها بی‌خبر بودید پیدا کرده و حال‌شان را بپرسید و یا عکس و ویدئوی داغِ خبریِ خود را بلافاصله در فضای مجازی آپلود کرده و در سطح بسیار وسیعی با دیگران در سرتاسر ایران و جهان به اشتراک بگذارید و … .
اما همه این مزایا، دلیل بر این نمی‌شود که ما همه روابط اجتماعی و انسانی‌مان را در آن خلاصه و محدود کنیم و از شکل‌گیری روابط اجتماعی پایدار و با ثبات دوری گزینیم!
لذتِ در آغوش کشیدن یک دوست قدیمی، گفت‌‌وگوی چشم در چشم با او، همراهی لحن و کلام و زبان بدن در زمانِ گفت‌وگو، خندیدن و گریستن و سرشار شدن از عطر حضور او و در کنارش، نوشیدن یک فنجان چای لب‌سوزِ قندپهلو و گفتن و گفتن و گفتن از هر دری با او، قطعا از شیرین‌ترین و دلچسب‌ترین خاطرات عمر ما خواهد بود، خاطره‌ای که قطعا با ارتباط اینستاگرامی، تلگرامی، واتس‌اپی و فیس‌بوکی و حتی ارتباط تصویریِ مجازی با او بدست نخواهد آمد…!