«شریعتی: دین، انقلاب و سکولاریسم»
«شریعتی: دین، انقلاب و سکولاریسم»

دکتر علی شریعتی؛ روشنفکری متعهد و متفکری منتقد با نگاه عمیق جامعه‌شناسانه نسبت به زمانه و آینده، به دنبال اصلاح وضع موجود و تغییر در مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بود و در این راه، «دین» را به عنوان موثرترین «وسیله» برای دستیابی به وضع مطلوب در شرایط زمانه خود شناخت. و با فهم […]

دکتر علی شریعتی؛ روشنفکری متعهد و متفکری منتقد با نگاه عمیق جامعه‌شناسانه نسبت به زمانه و آینده، به دنبال اصلاح وضع موجود و تغییر در مناسبات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران بود و در این راه، «دین» را به عنوان موثرترین «وسیله» برای دستیابی به وضع مطلوب در شرایط زمانه خود شناخت. و با فهم پیشینه محکم و ریشه‌دار دین در تاریخ و فرهنگ ایران، «مزیت نسبی» را در آن دید که از مفاهیم دینی برای انتقال پیام خویش مدد گیرد. و با توجه به ساختار جامعه ایران، بررسی پیشینه تاریخی دینداری مردم ایران (حتی قبل از ورود اسلام) و توجه به کارکرد دین در جامعه ایرانی، آنرا ابزاری مناسب و کارآمد برای تقابل با گسترش کمونیسم و نیز اصلاح فرهنگی-اجتماعی جامعه ایران یافت.
نگاه شریعتی به مقوله دین، نگاه یک جامعه‌شناس تیزبین به یک وضعیت خاص و ابزارهای کارآمد و موثر برای اصلاح، درمان یا تغییر آن شرایط است؛ همچون یک پزشک حاذق که برای درمان یک‌بیمار، روشها و داروهای مختلف را مطالعه و بررسی می‌کند و از بین آنان، با توجه به شرایط خاص بیمار، داروی خاصی را تجویز می‌کند؛ شریعتی نیز برای اصلاح، درمان و تغییر فرهنگی و اجتماعی در جامعه ایران، ابزارها و روشهای مختلف را واکاوی نمود و با نگاه ژرف جامعه‌شناسی تاریخی پی برد که دین، داروی موثری برای اصلاح و درمان شرایط موجود و نیل به شرایط مطلوب ایران است. براین اساس، از بین نهادهای مختلف، دین را برای دست‌یابی به هدف خویش موثرتر دید و از مفاهیم دینی برای انتقال پیام‌ها و دستیابی به اهداف اصلاحی استفاده نمود.دین در نگاه شریعتی، یک نهاد شکل‌یافته و مجموعه‌ای منسجم از جهان‌بینی، شریعت و اخلاق است که این ظرفیت را دارد تا مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه را رقم زند. اما از نگر او، قبل از هر چیز، خود دین نیاز به اصلاح و احیاء دارد. گذر از دین محافظه‌کار که در پی توجیه وضع موجود است به سمت دین انقلابی و اصلاح گر که در پی تغییر وضع موجود و نیل به وضع مطلوب است، پیام اصلی سخنرانی‌ها و نوشتارهای شریعتی را تشکیل می‌دهد.
شریعتی، سه مرحله مهم را برای دستیابی به جامعه آرمانی ترسیم کرد: نخست، اصلاح و احیاء دین انقلابی و ایجاد هارمونی بین دین با شرایط کنونی جامعه؛ دوم، استفاده از دین انقلابی برای اصلاح و تغییر در وضع موجود جامعه؛ و در نهایت، تأسیس نهادهای جدید ملهم از آموزه‌های دینی برای اداره جامعه رشدیافته و مطلوب. بنابراین، گام اول در نگرش شریعتی برای استفاده از دین در راستای تغییر و اصلاح شرایط موجود، اصلاح و احیاء خود دین بوده است. استفاده از الگوهایی همچون؛ علی، فاطمه، حسین، زینب و ابوذر و بازتعریف آنان برای نسل جوان و جستجوگر دوران شریعتی که در معرض تفکرات و اندیشه های مختلف دینی و غیردینی بودند، راهبردی بود که برای ترسیم دین انقلابی و اصلاح گر در پیش گرفت. علی را مجسمه عدالت، ساده زیستی و مجاهدت در مقابل سه عنصر زر، زور و تزویر معرفی می کند؛ فاطمه را مظهر عفاف و الگوی یک زن کامل به نمایش می گذارد؛ ابوذر را جلوه ای از ظلم ستیزی و پرخاشگری در مقابل تحریف ها نشان میدهد؛حسین را نماد انقلاب در مقابل سلطان جائر زمانه به تصویر می کشد و زینب را اسطوره صبر و پیغام رسان نهضت کربلا به تاریخ تجلی می بخشد. که در همه این الگوها، هیچ نشانی از اسلام محافظه کار مشاهده نمی گردد، بلکه هر چه هست اسلام انقلابی و مجاهدت است. اسلامی که سکوت در مقابل ستم را برنمی تابد و مدام در حال رویش و حرکت است.
با این وصف، رویکرد شریعتی به مقوله انقلاب، دموکراسی و سکولاریسم چیست؟ به نظر می‌رسد که شریعتی با توجه به جامعه‌شناسی تاریخی جامعه ایران، استفاده از مغز و نه پوسته دین را برای تغییر و اصلاح مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه ایران تجویز می‌کند، اما حاکمیت یک طبقه خاص دینی را بر این مناسبات برنمی‌تابد.
از نگاه شریعتی، انقلاب یک جنبش تاریخی است که با تغییر در مناسبات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه رخ می دهد. و لازمه آن، تغییر در ساحت انسان و تربیت انسانی جامعه است که در یک دوره زمانی طولانی اتفاق می افتد. او با حرکت های مقطعی مخالف است و معتقد که انقلاب نارس، داشته های یک جامعه را نیز می رباید.
او به دنبال حکومت قهرمان بر جامعه است. شخصیت هایی که او معرفی می کند، قهرمانانی هستند که در عصر خویش، اکثریت جامعه اقبالی به آنان نشان نداد، بر این اساس، دموکراسی به معنای حکومت اکثریت را ناکام در تشخیص قهرمانان واقعی اجتماعی می داند.
در نگر شریعتی، دین ابزاری برای معرفی، اصلاح، رشد، جامعه سازی و فرهنگ پذیری است. او دین را وسیله ای برای ساخت این جهانی جامعه می داند نه صرفا پرداخت آن جهانی. بنابراین، شریعتی این دنیایی شدن دین را مطلوب توسعه و انقلاب می پندارد: «دینی که به درد دنیای آدم نخورد، به درد آخرت آدم هم نخواهد خورد». اگر سکولاریسم را به معنای جدایی نهادهای حکومتی و کسانی که بر مسند دولت می‌نشینند، از نهادهای دینی و مقام‌های دینی بدانیم، در مقایسه با دیدگاه شریعتی، این اندیشه بیشتر به ذهن متبادر می شود که شریعتی نگاهی مثبت نسبت به مقوله سکولاریسم داشته است. مخصوصا که با صراحت، حکومت یک طبقه دینی را بر مناسبات جامعه نمی پذیرد.
در نگاه برخی منتقدین شریعتی؛ یکی از مهم ترین دستاوردهای دکتر علی شریعتی «ایدئولوژیک کردن دین» است که نقش مهمی در پیروزی انقلاب اسلامی و به حرکت درآوردن توده های ایران داشت که حتی در دهه نخست پس از انقلاب اسلامی نیز آبشخور روشنفکران دینی بود و بسیاری از احزاب و گروه های سیاسی از این اندیشه ایدئولوژیک و جهان بینی ارزشی حمایت می کردند.
به زعم برخی دیگر از منتقدین؛ شریعتی در تفسیر دین، به رهیافت مارکسیستی روی آورده، و مرحله آغازین دین بشر را شرک تلقی می کند که انبیاء و رسولان الهی برای دعوت به توحید و یکتاپرستی به سوی بشر فرستاده شده اند.
و به نظر برخی دیگر، با اندکی تامل در آثار وی روشن می‌شود که وی نوع تفسیری که از دین و مذهب و ایدئولوژی ارائه می‏‌دهد مبتنی بر بینش دیالکتیکی است و در نهایت، شریعتی در ارائه نظریه دینی خویش، به تفسیر مارکس از دین نزدیک می‌‏شود.
در مجموع دکتر شریعتی معتقد است که: «آدم اگر یک روشنفکر مسلمان نباشد و آدم باشد، باید مارکسیست‏ شود، مگر این‏که برود یک سرمایه‏ دار یا فاشیست‏ یا کلیسایی شود. راه دیگری ندارد. می‏‌گویند: اسلام بین مارکسیسم و سرمایه ‏داری است. این حرف مفتی است! سرمایه‏‌داری بیماری است که اسلام و مارکسیسم در مبارزه با آن با هم رقابت دارند. بنابراین، در یک هدف مشترک با هم کار می‏‌کنند. اخلاق مارکسیستی با اخلاق اسلامی اصولا یکی است. اخلاق یک سوسیالیست، اخلاق یک مسلمان است».