لعنت به این «دستورکار»
لعنت به این «دستورکار»

جمله ـ گروه جامعه: شهردار محترم تهران دیروز در جمع خبرنگاران مثل همیشه از دستاوردهای بی نهایت شهرداری سخن گفتند و به گونه ای آمار دادند که اگر کسی نداند فکر می کند ایشان شهردار ژنو در سوییس هستند. از انواع و اقسام آمارهای رنگارنگ زاکانی که بگذریم، وی مثل همیشه در بخشی از اظهارات […]

جمله ـ گروه جامعه: شهردار محترم تهران دیروز در جمع خبرنگاران مثل همیشه از دستاوردهای بی نهایت شهرداری سخن گفتند و به گونه ای آمار دادند که اگر کسی نداند فکر می کند ایشان شهردار ژنو در سوییس هستند. از انواع و اقسام آمارهای رنگارنگ زاکانی که بگذریم، وی مثل همیشه در بخشی از اظهارات خود مخاطبین را اعاده به فرداهای دیگر داده و گفته است: تقویت حمل و نقل عمومی در دستور کار است.
موضوع این مطلب اصلا شهردار تهران یا شهرداری تهران نیست، بلکه موضوع حواله دادن مسئولان به آینده در قالب کلیدواژه ای تحت عنوان «دستور کار» است. بنا به تجربه، مردم دیگر فهمیده اند هرگاه مدیری از این ترکیب استفاده می کند، یعنی اصلا قرار نیست کاری انجام شود. این ترکیب «دستورکار» آنقدر در بین مدیران مختلف جمهوری اسلامی مستعمل است که گاهی پیش می آید بیش از نیمی از اطلاعات و آمارهای داده شده توسط یک مدیر در نشستی خبری در قالب همین دستورکار است. یعنی مدیر عملا هیچ کاری نکرده و به جایش تا دلتان بخواهد کار خوب و موثر در دستور کار داد.
این دستور کار نام دیگر «پشت گوش انداختن»، «از سر بازکردن» یا «وعده سرخرمن دادن» است. مثلا در همین مورد آقای زاکانی و وعده تقویت حمل و نقل. آنچنان که گفته شد چون کلیدواژه دستورکار؛ حکم «تا خدا خواهد» را دارد. بنابراین نیازی به هیچ پیرایه و توضیحات و جزییاتی ندارد. مثلا اصلا مهم نیست چه نوع حمل و نقلی تقویت می شود یا شهرداری در این بی پولی دولت و کسادی بازار از کجا قرار است بودجه این تقویت را بیاورد، با چه وسایلی این تقویت صورت خواهد گرفت و آیا فکری برای حمل و نقل پاک شده است یا خیر. این سوالات بعلاوه ده ها سوال دیگر در همین مورد مطرح است اما چون سخن از کلیات است هیچ پاسخی جز اینکه در دستورکار قرار دارد به شما داده نمی شود.
شیوه مدیریت دستور کاری و کارگروهی در جمهوری اسلامی بدل یه یک معضل شده است که تقریبا صدای همه را درآورده. مثلا یک بخشنامه ابلاغ می شود اما تا اجرا شود پدر صاحب بچه را در می آوردند و مخاطب هرچه برای پیگیری نتیجه این ابلاغیه به دستگاه مذکور می رود این پاسخ را می شنود که در دستور کار قرار دارد.
این مصیبت وقتی دردناک تر می شود که پای منافع کلان در میان باشد. آنجا که نامزدهای انتخابات خروار خروار وعده می دهند اما ارزن ارزن هم وفا نمی کنند. مثلا آقای رییسی قرار بود برای مدیرانش گشت ارشاد بگذارد، اما در این یکسال گذشته تنها کسی که در تله افتاده مشاور وزیر راه بوده که آنهم از دل دعواهای درون حزبی به این سرنوشت دچار شد، وگرنه اگر سربه‌زیر و حرف گوش کن بود گناهش بخشوده می شد.
با این حال با گذشت بیش از یکسال همچنان گشت ارشاد مدیران در دستور کار قرار دارد اما گشت ارشاد زنان و دختران با چنان جدیت و سختگیری اعمال شد که نهایتا به فاجعه مهسا امینی منجر گردید.
یا توجهتان را به وعده ساخت ۴ میلیون مسکن رییس جمهور جلب می کنم که در بکسال گذشته سراغ هرکسی در دولت از وزارت راه گرفته تا بانک مرکزی می رفتید می گفتند حرف رییس جمهور روی چشم ماست و در دستور کار قرار دارد.
مثلا آقای رییسی وعده داده بودند قیمت دلار را کنترل می کنند و بر اساس اظهارات ایشان در اولین نشست خبری‌شان بعد از انتخاب بعنوان رییس جمهور عرض کردند که این مسئله در دستور کار اصلی دولت است. با اینحال اندکی بعد از یکسال، این دستور کار بهم خورده و حالا دلار از ۲۵ هزار تومان دوره روحانی به ۳۵ هزار تومان رسیده است.
همچنین اگر به یاد داشته باشید رییس جمهور از کنترل نرخ تورم و قیمت خودرو و مسکن و خلاصه همه چیز حرف می زدند اما با گذشت یکسال از آغاز به کار دولت همچنان این مسائل در دستور کار قرار دارد و معلوم نیست این دستور چیست و کار چطور باید انجام شود.
البته با عنایت به اظهارات آقای رییسی در نخستین ماه های آغاز به کارشان که مدام از چپ و راست دستور ارزان شدن و بهتر شدن و رشد کردن می دادند، این تصور پیش می آید که نکند تصور آقای رییسی از دستور کار ، دستور دادن برای انجام شدن کارها باشد. انشالله که این طور نیست، چون دستورکار تا جایی که ما می دانیم یعنی در نوبت اجرا قرار گرفتنِ طرح یا ایده ای که حسابی پخته شده و از پشتوانه مالی و مردمی هم
برخوردار است.
به قول ظریفی؛«لعنت به این دستور کار» که هیچ وقت، وقت رسیدنش نمی رسد و مدام باید این پا و آن پا کنی تا کی بختت باز شود و نام و کار تو هم در دستور کار قرار بگیرد.
وعده دادن از این دست، آنهم در شرایط فعلی کشور هیچ نتیجه ای جز افزایش بی اعتمادی ندارد، مسئولان باید بدانند که در این روزگار هرچه کمتر حرف بزنند و وعده بدهند به نفع
خودشان است.
مثلا در مورد همین آقای زاکانی، هیچ کس از ایشان انتظار ندارد کار خاصی کند چون از همان روز اول هم بر همگان روشن بود که دکترای پزشکی هسته ای توانایی خاصی برای ایجاد تحول در تهران نخواهد داشد و روش مدیریت هیاتی آقای زاکانی بیشتر به درد کاروان های زیارتی و سیاحتی می خورد تا اداره کلان شهری مثل تهران که مشکلات ریزودرشت از سروکولش بالا می رود.
این انتقاد به بسیاری از وزیران دولت رییسی هم وارد است.
مثلا وزارت صمت مدت هاست که افزایش کیفیت و تیراژ خودرو را در دستور کار قرار اده اما امید قالیباف سخنگوی این وزارتخانه چندی پیش در گفتگو با یکی از فعالان عرصه صنعت خودرو در برنامه آن‌ایر تاکید کرد که این مسئله همچنان در دستور کار است.
درست مثل واردات خودرو که از اواسط پاییز در دستور کار بوده اما هنوز هیچ کس درست نمی داند چه خودروهایی با چه رنج قیمتی در دسترسی مردم قرار خواهد گرفت و آیا این کار به معنای افزایش رقابت و کیفیت خودروهای داخلی است یا قرار است عروسکی باشد برای سرگرم کردن طبقه متوسط روبه بالا.
از این دست موارد تا دلتان بخواهد در انواع وزارت خانه و ها نهادها دیده می شود.
خلاصه اینکه هر وقت به ترکیب در دستور کار برخورد کردید، خودتان مثل یک بچه خوب سرتان را پایین بیاندازید و قید آن خواسته رابزنید تا هم اعصابتان خرد نشود و هم امیدتان ناامید نگردد.