محمدحسین جعفری سمیع / دبیر گروه سیاسی در سال های اخیر عملکرد صدا و سیما که نام رسانه ملی را بر خود گذاشته مورد نقد صاحبنظران حوزه رسانه و چهره های سیاسی و اجتماعی بوده است. به اعتقاد کارشناسان حوزه رسانه، عدم وجود نظارت بر این سازمان عریض و طویل و در عین حال پرهزینه […]
محمدحسین جعفری سمیع / دبیر گروه سیاسی
در سال های اخیر عملکرد صدا و سیما که نام رسانه ملی را بر خود گذاشته مورد نقد صاحبنظران حوزه رسانه و چهره های سیاسی و اجتماعی بوده است. به اعتقاد کارشناسان حوزه رسانه، عدم وجود نظارت بر این سازمان عریض و طویل و در عین حال پرهزینه که انحصار صدا و تصویر را در کشور در تصاحب خود داده موجب شده تا بسیاری از مخاطبان اعتماد خود را به این رسانه از دست داده به سمت شبکه های ماهواره ای گرایش پیدا کنند.
صدا و سیما طی چند صباح اخیر نشان داده که از استاندارهای همیشگی و چارچوب های حرفه ای رسانه ای هم در حال دور شدن است و اشتباهات و گاف هایی را هر از گاهی از سوی این رسانه و مجموعه های تحت نظرش شاهد هستیم که تعجب آور بوده و نه تنها با حداقل های حرفه ای همخوانی ندارد که گاه در نقطه مقابل وظایف بدیهی رسانه ای و اصول حرفه ای قرار گرفته و به جای اطلاع رسانی و آگاهی بخشی، با اخبار کذب و غلط های فاحش جامعه هدف و مخاطبان را سردرگم و دچار تشویش اذهان می کند.
از سانسور سریالهای خارجی و داخلی و حتی مسابقات ورزشی گرفته تا پخش انبوه گزارشهای جهت دار و رعایت نکردن اصل بی طرفی، سالهاست که رسانه ملی کشورمان به انحای مختلف به اعتبار خود چوب حراج میزند و حتی موجب شده اعتماد عمومی به بسیاری از مسائل خدشه دار شود.
در این خصوص تابناک نوشت: «روند آسیب زدن به اعتماد عمومی در این رسانه، به شیوههای مختلفی در حال بروز و نمود است. مثل اتفاقی که اخیرا رخ داد و طی آن، ابتدا پدری که در تامین داروی مورد نیاز کودک سرطانی اش عاجز شده و در میان خریداران و فروشندگان ارز حضور یافته بود تا پایین آمدن شدید قیمت آن را به نظاره بنشیند و کیف کند، به واسطه قاب رسانه ملی به شهرت رسید.»
فیلمی که ابتدا در یکی از تلویزیونهای استانی منتشر شد و با راه یافتن به شبکههای اجتماعی، به شدت توجهها را به خود جلب کرد و سپس به دعوت از این پدر به یک برنامه تلویزیونی منجر شد تا معجونی از واگویههای تند و دردناک و اشک در اختیار عموم قرار گیرد و همگان را تحت تاثیر قرار دهد.
در دومین حضور این پدر در قاب رسانه ملی، همه چیز متفاوت به نظر میرسید. آنقدر متفاوت که مرد رو به دوربین نسخههای پزشکی فرزندش را نشان میداد که مسئولان از پرداختش سر باز زده اند، به نهادهای خیریهای میتاخت که در تامین هزینهها حمایتش نکرده بودند، در نقش مدافع کودکان سرطانی کل کشور فرو رفته بود و میکوشید حرف هایش برای همگان مفید واقع شود نه خودش.
سیاست گذاران صدا و سیما در همه حوزه ها نشان دادند که در اداره این سازمان ملی تنها قائل به رای و سلیقه خود هستند.
در هفته های اخیر شاهد این واقعیت تلخ بودیم که رسانه ملی با موضوعاتی که کاملاً جنبه ملی داشت، گزینشی برخورد کرد. مباحثی همچون رای دیوان لاهه به نفع ایران، موضوع بررسی و تصویب CFT در مجلس و انعکاس اخباری از این دست که کم نیستند.
هفته گذشته جلال میرزایی نماینده مجلس در انتقاد شدید از رویکردهای صدا و سیما گفت که این رسانه سراسری به دلیل عملکرد غیرحرفهای، یک سویه، جانبدارانه و حمایت از یک طیف خاص، مخاطبانش را از دست داده است. نماینده مردم ایلام در مجلس در اینباره گفت که بر خلاف تصور اینکه رسانه ملی باید در خدمت مردم و نظام باشد و یک سویه عمل نکند، اما میبینیم که صدا و سیما تبدیل به سازمانی با عملکرد غیر حرفهای و یک سویه شده است.
وی در اینباره افزود: «عملکرد جناحی صدا و سیما دربرخورد با مسائل کشور باعث شده که این سازمان مخاطب خود را از دست دهد و برنامه هایش دیگر هیچ کمکی به رشد و توسعه کشور نکند». عضو فراکسیون امید مجلس خاطرنشان کرد: «صدا و سیما به جای خدمت رسانی تحت تسلط طیف خاصی است که بیشتر به واگراییهای سیاسی دامن می زند».
میرزایی برای مثال از عملکرد صدا و سیما در مورد لایحه الحاق دولت ایران به کنوانسیون بینالمللی مقابله با تامین مالی تروریسم و گروه ویژه اقدام مالی FATF به شدت انتقاد کرد و گفت: «رسانه ملی به جای پخش سخنان موافقان و مخالفان این کنوانسیونها فقط به پخش سخنان مخالفان بسنده می کند و در واقع به تریبون طیف خاصی که به صورت محفلی عمل می کنند و می خواهند نظر خود را به عنوان نظر غالب جامعه القا کنند، تبدیل شده است».
عدم توجه برنامه سازان و سیاست گذاران رسانه ملی به نیاز مخاطبان تا آنجایی در این سازمان نهادینه شده در انعکاس اخبار از این رسانه به خوبی مشهود است. عدم انعکاس رویدادهای اجتماعی و سیاسی کشور و پرداختن به موضوعاتی که از اهمیت چندانی برای مخاطبان ایرانی برخوردار نیست موجب شده تا برخی مخاطبان برای دریافت آنچه که در سرزمین خود می گذرد به شبکه های فارسی زبان آن سوی دنیا روی آورند که این خود موجب تقویت عملیات روانی دشمن بر جامعه ما می شود.
براساس نتایج نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران با مضمون «بررسی مسائل روز کشور از منظر افکار عمومی مردم ایران» از یک جامعه آماری بیش از یک هزار نفره، ۴۶٫۴ درصد پاسخگویان معتقد بودند صدا و سیما واقعیت جامعه را منعکس نمیکند.
در بخشی از این طرح میزان اعتماد مردم به منابع کسب خبر در ایران با طرح سوال هایی همچون «شما به کدام یک از رسانههای زیر بیشتر اعتماد دارید؟» و «به نظر شما صدا و سیما واقعیت جامعه را منعکس میکند؟» سنجیده شد.
به دنبال طرح این سوال ها ۴۵٫۳ درصد پاسخگویان صداوسیما، ۱۳٫۴ درصد شبکههای اجتماعی مجازی، ۱۰٫۴ درصد سایتهای خبری، ۷٫۳ درصد شبکههای ماهوارهای، ۶٫۶ درصد دوستان و آشنایان و ۶ درصد مطبوعات را منبع مورد اعتماد برای کسب عنوان کردند.
۴۶٫۴ درصد پاسخگویان در پاسخ به سوال «به نظر شما صدا و سیما واقعیت جامعه را منعکس میکند؟» جواب منفی دادند، ۴۱٫۵ درصد معتقد بودند این سازمان، واقعیت را منعکس میکند و ۱۲ درصد پاسخگویان در این خصوص اظهار بیاطلاعی کردند.
شاید بتوان پاسخ چرایی ریزش مخاطبان بی شمار صدا و سیما را عملکرد مدیران این رسانه و اتخاذ سیاست های آنان جست و جو کرد. رسانه ای که به بلندگوی یک جریان خاص تبدیل شده و آن چرا که میل آن جریان است را انعکاس می دهد. ساخت مستندهای سفارشی همچون «سراب» و یا تهیه گزارش های خبری با رویکردی خاص، پخش برنامه هایی با موضوعاتی که از صدق آن اطمینانی نیست، عقب ماندگی حرفه ای در انعکاس اخبار و رویدادهای مرتبط با کشور، تنها بخش کوچکی از دلایل بی اعتمادی ملی به رسانه ملی است.