وقتی برای بار اول این فیلم را دیدم، احساس کردم، جدا از اینکه می‌تواند مثل خیلی از فیلم‌های دیگر دارای نقطه ضعف‌هایی باشد، چیز خاصی را کم دارد؛ چیزی که اجازه نمی‌دهد در برابر منطق درونی داستانش قانع شوی، بپذیری روایتش این‌گونه بوده که هست و می‌توانست در جاهایی بهتر باشد. کمی بعد فهمیدم که […]

وقتی برای بار اول این فیلم را دیدم، احساس کردم، جدا از اینکه می‌تواند مثل خیلی از فیلم‌های دیگر دارای نقطه ضعف‌هایی باشد، چیز خاصی را کم دارد؛ چیزی که اجازه نمی‌دهد در برابر منطق درونی داستانش قانع شوی، بپذیری روایتش این‌گونه بوده که هست و می‌توانست در جاهایی بهتر باشد. کمی بعد فهمیدم که آخرین اثر «اسپایک لی»، بازسازی یا در واقع دوباره‌سازی فیلمی کره‌ای به همین نام است و خب همین نکته، دریچه جدیدی برای ورودی بهتر به دنیای فیلم شد. به‌خصوص که اثر «لی» تقریبا و به‌ظاهر، همان روایت را برای تعریف داستان انتخاب کرده‌است.
اولین ضعف نسخه هالیوودی، پیش‌زمینه‌ای است که برای معرفی شخصیت اصلی تدارک دیده‌است؛ درحالی‌که می‌توانست مانند نسخه اصلی، موجزتر و با ریتم تندتری این کار را انجام دهد و در‌واقع اولین عامل برتری «اولد بوی» کره‌ای شروع سریع‌تر داستان است. اما مهم‌تر از این، انگیزه اصلی «بَدمَن» داستان است که اگرچه در هر دو فیلم در ظاهر یکسان به نظر می‌رسد و تا حدی تا پایان هر دو فیلم، حسی از روان‌پریشی شخصیت را منتقل می‌کند ولی علت آنچه که ارتباط بهتر مخاطب را با نسخه کره‌ای امکان‌پذیر می‌سازد، نوع پرداخت و روند علت و معلولی‌ای است که در آن، این نوع رفتار و انتقام گرفتن را باورپذیر به تصویر می‌کشد. چیزی فراتر از یک نوع حس بیمارگونه، آن‌جا که عشقی ممنوع به آن قوام و قوتی پایدارتر و قابل‌قبول می‌بخشد؛ به‌ویژه با سکانس خودکشی انتقام گیرنده که همراه با فلش‌بکی مؤثر صورت می‌گیرد.
این، در صورتی است که در فیلم «اسپایک لی» بیشتر بر وجه بیمارگونه یا سادیستی ماجرا تأکید می‌شود و درنهایت با پایان‌بندی فیلم و زندانی شدن خودخواسته شخصیت اصلی، نوعی از پایان بسته تقدیرگرای صرف شکل می‌گیرد که شاید با فرم اثر آمریکایی به لحاظ کلی، کمی مطابقت داشته ‌باشد ولی با ماهیت قصه سازگار نیست. به نظرم این مسئله در مقایسه با پایان اثر کره‌ای که به شکلی دو پهلو و شاعرانه همان مفهوم را تداعی می‌کند، خود را ضعیف‌تر هم نشان می‌دهد و ثابت می‌کند که این قصه و روایت، نیاز به فرمی داشته که غیر از منطق معمول علت و معلولی، بتواند حسی از خیال و فانتزی را در دل داستان به‌ظاهر رئالش بگنجاند. چیزی شبیه به حسی برآمده از یک نوع فرهنگ و رفتاری فرامتنی که در نسخه کره‌ای اثر وجود دارد.
به عبارت دیگر، بعضی از فیلم‌ها امکان برگردانده شدن نعل به نعل را ندارند، مگر اینکه تنها بستری برای نوع دیگری از روایت همان قصه باشند. بعید است کسی نسخه مثلا دانمارکی «جدایی نادر از سیمین» را بهتر از اصلش بسازد و این مسئله، بزرگ‌ترین مشکل فیلم «اسپایک لی» است.