به داروخانه سر خیابان رفتم و نسخه پزشکی از ایران را نشان دادم. چند قلم دارو بود برای یک دختربچه گرفتار «ام.اس» که در ایران به آسانی یافت نمی شود. مسوول داروخانه نپذیرفت: “برای من مسوولیت قانونی دارد. شما که نمی خواهید من شغلم را از دست بدهم؟” پذیرفتم و بیرون آمدم تا از جای […]

به داروخانه سر خیابان رفتم و نسخه پزشکی از ایران را نشان دادم. چند قلم دارو بود برای یک دختربچه گرفتار «ام.اس» که در ایران به آسانی یافت نمی شود. مسوول داروخانه نپذیرفت: “برای من مسوولیت قانونی دارد. شما که نمی خواهید من شغلم را از دست بدهم؟”

پذیرفتم و بیرون آمدم تا از جای دیگری داروها را تهیه و ارسال کنم.

مدتی بعد که دوباره گذرم به آنجا افتاد، داروخانه خلوت بود؛ فرصت خوبی شد برای همکلامی با همان مسوول داروخانه. به او گفتم می دانید همین شرکت های داروسازی و شیمیایی شما در آلمان و اتریش و دیگر جاهای اروپا، چند هزار تن، مواد شیمیایی کشنده را در اختیار صدام حسین گذاشتند تا در میدان های نبرد و در شهرهای ایران و عراق بر سر کسانی بریزند که با شما هیچ جنگی نداشتند؟ این قانونی که یک دختربچه ام.اس را از چند قلم داروی کاهش درد، محروم می کند، آن زمان کجا بود؟!

همینجا بگویم که من هم بعنوان یک خبرنگار، با سیاست دشمن سازی و ستیز با جهان مخالفم. بر این باورم که به سود همه است که به قواعد و نورم های بین المللی احترام گذاشته، درهای تماس و گفتگو را بر روی خودمان نبندیم اما واقعیت این است که تاریخ دو سده اخیر ایران، چنان جان پردرد و تن پرزخمی از دخالت و سلطه طلبی غرب دارد که بالاخره می بایست در فرازی از تاریخ این سرزمین، دستی از آستین بر می آمد و این دماغ پرباد را خالی می کرد. کافی است فقط ایرانی باشی و خودت را ایرانی بدانی تا درد این غرور فروکوفته در جانت آرام نگیرد. من با این ویژگی سیاست خارجی ایران در دوران جمهوری اسلامی، موافقم.

همین چند روز در خبرها دیدم که هنوز، سی سال پس از پایان جنگ عراق و ایران، حدود شصت هزار جانباز شیمیایی در این سرزمین هست، گرفتار آسیب های جانفرسای حملات شیمیایی.

بعنوان خبرنگاری که در دوران جنگ عراق و ایران، شاهدِ نزدیکِ مهم ترین رخدادهای جنگ بودم، خوب می دانم که سهم اروپا و غرب در جنایت های صدام حسین، تنها به تامین سلاح های شیمیایی محدود نمی شد. فرانسوی ها، انگلیسی ها، آلمانی ها و دیگر کشورهای صنعتی اروپایی، بهترین پدیده های تهاجمی نظامی شان را در اختیار صدام حسین می گذاشتند تا پیامدها و آسیب هایش برای کشور ما دهه ها پابرجا مانده و بماند.

اروپا باید زمانی مسوولیت رفتارهای خود را بپذیرد. ما سرانجام باید اروپا را از گذر حقوق و قواعد جهانی و بشری، وادار به پرداخت جریمه جنایاتی کنیم که با همه این نورم ها و قواعد که اروپا هم آنها را ارزش های پذیرفته خود می داند، در تضادی آشکار است.

در همه این سالها، همیشه این پرسش تلخ را گفته و شنیده ایم که چرا نهادهای مدنی و حاکمیتی ایران با استفاده از سازوکارهای حقوقی، اجتماعی و رسانه ای که در غرب و اروپا فراهم است، تلاش درخوری نداشته اند تا دولت های غربی را وادار به پاسخگویی کند؟ این یک کوتاهی و کم کاری بسیار بزرگ است بویژه در زمانه ای که زمینه های اجتماعی، رسانه ای و حقوقی آن در غرب فراهم است.

شاید یک پاسخ را باید در ضعف نهادهای مدنی ایران جستجو کرد. سیاست حاکمیت در تضعیف نهادهای مدنی، بی گمان در این زمینه هم آثار زیانبار خود را داشته است.

هرچه که هست، و هر چند دیرهنگام، اما بازهم باید همه توان دیپلماسی، قضایی و بویژه مدنی کشور را برای “پاسخگو کردن” دولت های غربی به کار گرفت آنهم در شرایطی که همین دولت ها، کمترین فرصت را برای محکومیت و تحریم ایران از دست نمی دهند.

لابد در خبرها خوانده اید که اتحادیه اروپا، بخشی از دولت ایران را به اتهام “تهدید تروریستی در خاک اروپا” تحریم کرد: جالب آنکه برای نخستین بار در تاریخ اروپاست که چنین تحریمی علیه یک کشور دیگر برقرار می شود.

هر مجروح شیمیایی و هر عضوی از خانواده قربانیان تروریسم، اکنون یک برگ برنده و بُرنده است در یک کارزار انسانی برای وادار ساختن غرب به رهاکردن استانداردهای دوگانه در برابر تروریسم و در بکارگیری سلاح های شیمیایی.

اشتباه نکنیم. دست ایران خالی نیست.