مگر سر و ته این فوتبال چی دارد که از جان مردم برای رسیدن به آن مایه می گذاریم؟ نهایت این فوتبالِ خراب و ویران شده قهرمانی لیگ است که در آسیا حرفی برای گفتن ندارد و خیلی زود باید غزل خداحافظی را بخواند. مگر از دل این فوتبال دنبال چه معجزه ای هستیم که […]

مگر سر و ته این فوتبال چی دارد که از جان مردم برای رسیدن به آن مایه می گذاریم؟ نهایت این فوتبالِ خراب و ویران شده قهرمانی لیگ است که در آسیا حرفی برای گفتن ندارد و خیلی زود باید غزل خداحافظی را بخواند. مگر از دل این فوتبال دنبال چه معجزه ای هستیم که وقتی غول چراغ جادویش نمی تواند آن را دو دستی تقدیم کند، به سنگ پرانی، شکستن شیشه و صندلی، کتک کاری و نقص عضو افراد متوسل می شویم؟ سرباز «محمد احمدی» ۱۹ ساله را به یاد دارید؟ «اسماعیل بهداروند» را چطور؟ اگر آنها را فراموش کرده اید بگذارید به یادتان بیاورم و بگویم که آنها برای تفریح و لذت به ورزشگاه رفتند و می خواستند فوتبال ببینند اما در نهایت امروز از دیدن چهره خود هم محروم شده اند. با «اسماعیل بهداروند» حرف زدم، حسابی به من توپید و گفت: «می فهمی ندیدن یعنی چی؟» جوابی نداشتم بدهم. نه من نمی فهمم نابینایی یعنی چی؟ چه افیونی به این فوتبال تزریق کرده ایم که به جای شادی و گریه، خون از آن می چکد؟ نفاق و کینه را کی در لابه‏لای چمن های آن کاشتیم که امروز خبرنگاران هر دو طیف در برابر هم صف آرایی کرده اند و هر یک تیم حریف را به حکومتی بودن و وابستگی متهم می کند؟ طیف قلم به دست آبی، معتقدند که داوران در مواجه با پرسپولیس مسامحه گری می کنند تا شرایط به نفع قرمزها رقم بخورد، آن سوی میدان هم طرفداران پرسپولیس معتقدند که حاکمیت و وزارت ورزش پشت سر تیم های دیگر ایستاده اند تا نورچشمی ها را به قهرمانی برسانند. واقعا از این بحث ها خسته نشده اید؟
واقعا فکر می کنید که استقلال و پرسپولیس تیم‌های خصوصی هستند بدون نظارت و تصمیمات حکومتی؟ دولتی بودن پرسپولیس و استقلال خاص این روزها نیست. از زمان پاگیری سرخابی ها دست حاکمیت روی آنها بوده و دو تیم پایتخت را در مشت خود داشته است. دغدغه مسائل فرهنگی که به ضدفرهنگ و ضد ارزش بدل شده اند را هم دارید؟ یا آنقدر به پر و پای همدیگر پیچیده اید که نمی بینید فوتبال به محلی برای عقده گشایی و پرخاشگری بدل شده. اتفاقا این حجم سنگین از بی فرهنگی را مسوولان فوتبال هم می بینند ولی مثل شما سکوت می کنند و با دفترچه ای به نام آیین نامه انضباطی چند حکم صادر می کنند تا دهن همه بسته شود. در صفحات این آیین نامه خبری از ریشه کنی قاطع و مبارزه با فساد نیست. حداقل شما که به ورزشگاه می روید مواظب باشید نابینا و ناقص به منزل برنگردید. در این مورد که ما زنان به ورزشگاه نمی رویم خوش شانسیم و مصونیت داریم!!

 

عادل کجاست؟
۱ – بازی تاج با تخت/ اردیبهشت هم رسید و خبری از سرمربی تیم ملی نشد. حالا وعده نیمه برج را میدهند. ثابت شده، حد اینکه از فدراسیون حاضر و سلف مرحومش انتظار شفافیت عملکرد داشته باشیم، به سمت صفر میل میکند. خودشان میبرند و میدوزند و ناگهان قبایی بر تن فوتبال ایران میپوشانند که چندی بعد معلوم میشود، که یا پارچه اش آب میرود، یا درزش خوب دوخته نشده و در آستانه پارگی است. در نهایت، تخت سرمربیگری تیم ملی ایران، همچنان منتظر جلوس آن تک سوار از ره رسیده ای است که بناست ما را به آرزوهایمان برساند. تاببینیم بازی تاج با این تخت به کجا خواهد انجامید. امیدوارم فیل، موش نزاید
۲- عادل پنهان/ فردوسی پور کجاست؟ جلوی در ۹۰ که تیغه کشیدند، انگار او هم به کل از منظر ملت محو شده است.جوری که انگار خودش اینگونه میخواهد. طوری که تاحتی در مواجهه با هوادارانش از آنها میخواهد که به نفعش شعار ندهند و «گرفتاریهای» او را افزون نکنند (نقل به مضمون). در روز و شبهایی که فوتبال ایران سرشار از سوژه های ۹۰ پسند است و دست عادل از ۹۰ کوتاه، سکوت او چه معنایی دارد؟ آیا مذاکراتی در جریان است؟ یا اتفاقاتی پس پرده اتاقهای تصمیم سازی رخ داده که سکوت او را تا حصول به نتیجه مطلوب، می‌طلبد؟ همین یکی دو ماه کافی بود تا فاصله او با جانشینانش توی چشم بزند. شاید اینبار سکوت فردوسی پور از رضایت باشد.
۳- سرم برود، حرفم نخواهد رفت/ سعید فتاحی نمونه خوبی برای مطالعه مدیریتی است. به اتومبیلی میماند که چه در کوچه ۶ متری و چه در لاین سبقت یک اتوبان، با یک سرعت ثابت میراند. او را گذاشته اند در جایگاه میرزا بنویس برنامه مسابقات لیگ برتر. اما برایش فرقی نمیکند که زمان داشته باشد یا نه. در هرحال به شیوه دوران تنگی وقت، عمل میکند. یک زمانی تیم ملی داشتیم که یکهو دلش میخواست برود اردو. یا مسابقات مهم ملی بود که فرایند آماده سازی تیم ملی را می‌طلبید. آن موقع، میرزا سعید خان پشت این اضطرار سنگر میگرفت و یک تعهد هم اول فصل از باشگاهها میگرفت تا به وقتش بگوید «همینه که هست». حالا اما، در حالی که مسابقات خاصی جز باشگاهی نداریم و اساسا تیم ملی برای برنامه ریزی موجود نیست، همه مانده اند که حضرت ایشان چه اصراری دارد که مسابقات را بدون تاخیر حتی یک هفته ای به سرانجام برساند؟ نتیجه اش میشود خستگی مفرط تیمهایی که در چند جبهه رقابت می‌کنند و از قضا جبهه آسیایی شان اهمیتی کمتر از مسابقات ملی ندارد. ولی چه باک؟ حرف سعید فتاحی مهم است و برنامه منجمدش. باقی، بقای‌شان…
۴- زکام انضباطی/ حال و وضع انضباطی فوتبال ایران، مثل آدم سرما خورده ای است که ویروس در تنش جا خوش کرده و خیال رفتن ندارد. اما آنچه که این بیماری درمان شونده را به سمت لاعلاجی پیش میبرد، بی تاثیر از رفتار گرم و سرد کمیته انضباطی نیست. گاهی چنان داغ میکند که با یک خط گزارش و دو تا مصاحبه، طومار یک بازیکن یا باشگاه را درهم‌ میپیچد و گاهی چنان یخ میزند که کمترین حرکتی را منوط به بیشترین اسناد و مدارک میکند که تا آن اسناد برسند و بررسی! شوند و نسخه شان پیچیده شود، هر شان و جایگاه اجرای حکمی، از میان رفته و اثرگذاری احکام به حداقل ممکن میرسد. البته که در این میان نقش توصیه و مراعات و مصلحت اندیشی!!! همیشه جایگاه ویژه خود را داشته و همچنان حفظ خواهد کرد. اما ته داستان این شیوه کنش انضباطی، باقی ماندن ویروس تخلف در جان فوتبال ایران خواهد بود.