فوتبال ایران علیرغم داشتن استعدادهای بی شمار، معمولا برای رسیدن به مقصود فوتبالی خود به بیراهه رفته است، فوتبال دهه های سی وچهل وپنجاه در ایران، علیرغم اینکه حال وهوای آماتوری داشت. اما نسبت به فوتبال نیمه حرفه ای امروزغیرتمند تربود واگر تعداد انگشت شماری از اتفاقات آن زمان را کنار بگذاریم می شود گفت […]

فوتبال ایران علیرغم داشتن استعدادهای بی شمار، معمولا برای رسیدن به مقصود فوتبالی خود به بیراهه رفته است، فوتبال دهه های سی وچهل وپنجاه در ایران، علیرغم اینکه حال وهوای آماتوری داشت. اما نسبت به فوتبال نیمه حرفه ای امروزغیرتمند تربود واگر تعداد انگشت شماری از اتفاقات آن زمان را کنار بگذاریم می شود گفت فوتبال آن ادوار، تعصب و تکنیک را توامان در خود داشت، از همان روزهایی که فوتبال را، برای اولین بار انگلیسی های مقیم ایران در تهران و برخی شهرهای بزرگ وهمچنین ملوانان کشتی های خارجی در بنادر خرمشهر، بوشهر، بندرعباس ودیگر مناطق به راه انداختند، مکتب فوتبال ایرانی وسنت فوتبال پارسی ظهور نمود، ازعصر کریم زندی ( اولین لژیونر فوتبال ایران) تا زمانه پرشمار صادرات بازیکنان خوش تکنیک امروزی، از همان روزگار بی توپی فوتبالیستهای نوظهور ایرانی که بچه های علا قمند به فوتبال درکنار زمین های فوتبال انگلیسی ها به کمین می نشستند و به محض اینکه توپ از زمین بازی دور می شد در یک چشم به هم زدن دست به دست می گشت و در کوچه و پس کوچه ها ناپدید می شد وازهمان موسومی که دکتر جردن رئیس مدرسه، توپی را از انگلیسی های مقیم تهران گرفت و به برنامه ریزی، آموزش و تمرین فوتبال در مدرسه پرداخت و مسابقه هایی را بین محصلین ترتیب داد، همه حکایت از تولد فوتبالی کاملا متفاوت با فوتبال جهان را دارد، موسسات انگلیسی فوتبال را به ایرانیان هدیه کردند وبعد برادران خان سردار، برادران امیر اصلانی، کریم زندی، محمدعلی شکوه، عزیزالله افخمی، رضا کلا نتر، شیبانی، حسن مفتاح، هراند، گالوستیان، خواجه نوری، رضا ربیع زاده، هامبارسون و اشرفی، ظهور کرده و فوتبال اندک اندک در زندگی ایرانیان ریشه کرد، باشگاه هایی به دست علاقمندان تشکیل شد( دوچرخه سواران، شاهین ) وچندی بعد تاج و پرسپولیس و راه آهن وعقاب بوجود آمدند. اما داستان مردانگی وتعصب پهلوانان ایرانی وحفظ حرمتها در بین جوانان آن سالها چیز دیگری بود که بازیکنان آن عصررا از مرز یک ستاره صرف به سرحد پهلوانی می رساند، حتی رجزخوانی ها وکری خوانی های موسوم اندازه ومرزی داشته و رقابت از مستطیل سبز فراتر نرفته وجایش را به رفاقت می داد، ستاره های آن روزگار به تیم باشگاهی خود فراتر از یک فوتبال نگریسته وعاشقانه برای سربلندی آن تلاش می کردند ، باشگاه ها تبدیل به حریم خصوصی افراد می شد و احترام جای تخریب را گرفته بود.
در دهه های اخیر که شرایط حرفه ای در فوتبال ایران رقم خورد و بعد از اتفاقات جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، و با راهی شدند ستاره هایی چون علی دایی و خداداد عزیزی و کریم باقری و مهدی پاشازاده به فوتبال اروپا، فصل جدیدی در مناسبات فوتبالی ایران ظهور کرد و کم کم نیز شاهد ورود بازیکنان خارجی در فوتبال ایران بودیم. ازآرمناک پطروسیان، عماد محمد رضا تا پاتوسی و بودیمر، خارجی هایی بودند« جدا از با کیفیت بودن و نبودن آنان» در فوتبال ایران شاغل شده و هریک چند فصلی را به خود اختصاص دادند.
نمی خواهیم به مقوله بازیکنان خارجی بپردازیم و حضور آنان و مفید بودنشان را تفسیر و تحلیل کنیم. اما باید به بازیکنانی اشاره کنیم که همواره در فوتبال ایران ظهور کرده با بی توجهی به آنان معمولا دیده نشده و یا کمترمورد اقبال واقع شده اند و با رفتن به لیگ های بی کیفیت عربی و غیر عربی محو شده اند.
فوتبال زدگی ایرانی درفرهنگ فوتبال ایران رسوخ کرده است و مدیران باشگاه راه موفقیت را همواره در جذب بازیکنان دیگر کشورها جسته اند. حتی در زمان حضور کارلوس کیروش در تیم ملی فوتبال ایران این امر شکل جدی تری به خود گرفت و علیرغم اینکه بازیکنان لیگ داخلی حاضر در جام جهانی اخیر موفقیتی به مراتب بیشتر از لژیونر ها داشتند اما این علاقه بوجود آمده در پیوستن به تیمهای خارج از کشور همچنان از ذهن بازیکنان بیرون نرفته است. راه رسیدن با شرایط کاملا حرفه ای فوتبال را باید در زیرساخت هایی دنبال کنیم که هنوز در فوتبال ایران شناخته نشده و به آن پرداخته نشده است و همین موضوع یک مقوله بازیکن گریزی را در بین فوتبالیست های ایران هم به لحاظ شرایط سخت افزاری و هم اقتصادی را رایج کرده و متاسفانه حضور همسایگان کوچک اما پولدار و علاقمند به فوتبال هم مزید بر علت شده وآن را تسریع نموده است. استقلال و پرسپولیس و دیگر باشگاهها چنان دررقابتی بی حد و مرز درجهت جذب بازیکن از خارج، فرو رفته اند که اگر این انرژی و هزینه درزمانی اندک، صرف بازیکنان داخلی شود، سودی بیشتر و ماندگار تر نصیب فوتبال خواهد کرد. جای هیچ شکی نیست که تاثیر گذار ترین بازیکنان چند سال اخیر فوتبال ایران همان جوانان گم نامی بودند که در تیم های کم نام و نشان پرورش یافته و در فوتبال باشگاهی و ملی درخشیده اند. استعدادهایی که ظهور می کنند و اغلب تحت همان تفکر غیر حرفه ای بعضی از مدیران، هرگز به جمع بزرگان این کشور اضافه نمی شوند. آنان یا باید از ابتدا راهی لیگ های خارجی شوند( سردار آزمون) و یا در یک شرایط سخت و پر پیچ و خم به مقصود خود برسند. با شروع شدن فصل نقل وانتقالات و جذب بازیکنان جوان توسط تیم های مختلف به خصوص باشگاه های بزرگ پایتخت، و نیمکت نشینی درصد بالایی از این خریدها و فرستادن آنان به تیم های لیگ یک و یا دو، در واقع استعداد های فوتبال ایران، به بیراهه رفته و باز در آغاز هر فصل در فکر جذب بازیکنانی هستیم که هم قیمت آنان متناسب وضعیت کشور نیست و هم معمولا کیفیتی به لیگ ایران نمی دهند.
بهتراست مسند نشینان فوتبال ایران در کنار تدوین مقررات مربوط به جذب بازیکنان و بحث اخلاقی بازیکنان، زمینه پرورش بازیکنان مستعد را فراهم کرده و سمت سوی باشگاه ها را به توجه بیشتر به آنان معطوف نمایند.