سعید سرفرازیان / موضوع واگذاری استقلال و پرسپولیس بار دیگر بر سر زبانها افتاده و وزارت ورزش پس از آنکه وعده سال گذاشتهاش مبنی بر واگذاری این باشگاهها عملی نشد سال نو را با این وعده آغاز کرد که سال ۹۹ آخرین سالی است که سرخابی ها با ساز و کار دولتی اداره […]
سعید سرفرازیان /
موضوع واگذاری استقلال و پرسپولیس بار دیگر بر سر زبانها افتاده و وزارت ورزش پس از آنکه وعده سال گذاشتهاش مبنی بر واگذاری این باشگاهها عملی نشد سال نو را با این وعده آغاز کرد که سال ۹۹ آخرین سالی است که سرخابی ها با ساز و کار دولتی اداره میشوند، حتی یکی دو روز قبل هم خبری مبنی بر دستور رئیس جمهور به وزیر اقتصاد و امور بازرگانی برای تسهیل این امر منتشر شد. با تمام این موارد باز هم سخت است که باور کرد استقلال و پرسپولیس واگذار خواهند شد چون این حکایت یک حکایت قدیمی است، اولین باری که دولتمردان از خصوصی سازی سرخابی ها گفتند مهدی قایدی مهاجم ریز نقش آبیها به دنیا نیامده بود پیروزی به فینال لیگ قهرمانان آسیا نرفته بود و کسی باور نمیکرد که یک ویروس زپرتی مسابقات ورزشی در جهان را به تعطیلی بکشاند و تقویم لیگهای معتبر اروپایی که مثل ساعت سوییسی دقیق بودند این چنین بهم ریخته شود.
اولین کسی که افتخار اعلام خبر خصوصی سازی سرخابی ها را در آیندهی نزدیک نصیبش شد محسن مهرعلیزاده رئیس وقت سازمان تربیت بدنی بود، ایشان حدود دو دهه قبل قول دادند چند ماه آینده مقدمات واگذاری پیروزی و استقلال به بخش خصوصی مهیا خواهد شد تا این دو باشگاه محبوب و مردمی سر و سامان گرفته و با مشکلات کمتری روبرو شوند.
محسن مهرعلیزاده از سازمان تربیتبدنی رفت، محمد علیآبادی و علی سعیدلو هم هریک به نوعی وعده دادند تا این دو باشگاه به بخش خصوصی واگذار خواهند شد تا هواداران پر تعداد این تیمها دغدغه چندانی نداشته باشند. پس از مدتی سازمان تربیتبدنی با سازمان جوانان ادغام و وزارت ورزش و جوانان تأسیس شد تا از این ببعد وزاری ورزش وعدهی خصوصی سازی سرخابی ها را به هواداران استقلال و پرسپولیس دهند. البته وعده دادن در مورد موضوع واگذاری استقلال و پرسپولیس تنها به دوش وزاری ورزش نیست بلکه در روزهای تبلیغات کاندیداها انتخاباتی مجلس شورای اسلامی و حتی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری هم برای جلب نظر هواداران سرخابی آنها هم یکی از اهداف خود را در صورت کسب آرای لازم پیگیری موضوع واگذاری سرخابی اعلام میکنند تا این قصه به یک قصهی نان و آبدار برای اهل سیاست تبدیل شود.
البته نا گفته نماند هیچکدام از رؤسای وقت سازمان تربیت و وزاری ورزش پیشین به اندازهی مسعود سلطانیفر وزیر ورزش دولت دوازدهم وعده خصوصی سازی پیروزی و استقلال را به هواداران و رسانهها ندادهاند و عشقی که ایشان برای خصوصی سازی سرخابیها داشته مجنون به لیلی نداشته است.
اگر بگوییم ایشان سلطان وعدهی خصوصی سازی استقلال و پیروزی هستند حرفی به گزاف نگفتهایم. چرا مسعود سلطانیفر اینقدر به این موضوع و وعده دادن به کاری که مشخص است انجام شدنی نیست علاقه دارند بر ما چندان مشخص نیست!
برخی معتقدند سلطانیفر با این تاکتیک منتقدان وزارت ورزش را سر میدواند و در اصل در حال وقت کشی است تا دوران وزارتش تمام شود و آنگاه بگوید دیدی که من چقدر پیگیر بودم ولی دیگران وظایف خود را به درستی انجام ندادند تا این موضوع به سرانجام نرسد.
هواداران استقلال و اهالی رسانهای استقلالی هم وعدههای سلطانیفر مبنی بر خصوصی سازی سرخابی ها را نوعی تاکتیک برای فرار از اعتراضات هواداران استقلال میدانند وقتی او را متهم به جانبداری از تیم پرسپولیس می کنند و خصوصی سازی را به نوعی اسم رمز کمکهای بی حساب و کتاب وزارت ورزش به پرسپولیس قلمداد مینمایند.
به هر دلیل و علتی که باشد ظاهراً سلطانیفر هم به مانند اسلاف خویش علاقهای به خصوصی سازی سرخابی ها ندارد و تنها برای خالی نبودن عریضه هر چند وقت یکبار از این پروژهی شکست خورده حرف به میان میآورد. امروز که این بحث جدیتر از همیشه فضای جامعه ورزشی را پر کرده است بسیاری از اهل فن معتقدند حتی شرایط اولیه برای واگذاری استقلال و پرسپولیس فراهم نیست و دولت الکی زور میزند که این موضوع را موضوعی آسان جلوه دهد.
استقلال و پرسپولیس با مشکلات و چالشهای زیادی دست و پنجه نرم میکنند، پروندههای قضایی جدیدی که از فیفا به آن ها ابلاغ شده بار دیگر هواداران این تیمها دچار ترس شوند که مبادا دوباره داستان پنجرههای بسته نقل و انتقالات تکرار شود. به هرحال ختم کلام اینکه اگر میخواهید این دو باشگاه به سر و سامان برسند، ابتدا موانع واگذاری را مرتفع کنید سپس دم از وقت و زمان واگذاری بزنید. چون با این شرایط نمیتوان این پروژه مهم و سرنوشت ساز را با حرف و وعده پیش برد، شرایطی که امروز در مورد واگذاری استقلال و پرسپولیس وجود دارد ما را یاد ضربالمثل معروف وعده سر خرمن میاندازد که زمستان وعده سر خرمن در تابستان میدادند در حالی که مشخص نبود که آیا اصلاً محصولی برای فروش وجود خواهد داشت یا خیر؟