بخاطر یک مشت پنبه چگونه جنوبِ در حال سقوط،اقتصاد اروپا را به بازی گرفت
بخاطر یک مشت پنبه چگونه جنوبِ در حال سقوط،اقتصاد اروپا را به بازی گرفت
وقتی اقتصاد با اسلحه وارد میدان می‌شود در میانه‌ی شعله‌های جنگ داخلی آمریکا، جنوبِ در حال فروپاشی، ناگهان برگ برنده‌ای از آستین بیرون می‌کشد: پنبه. نه یک کالای ساده کشاورزی، بلکه شاهرگ حیاتی صنعت نساجی جهان. زمانی که طلا کمیاب بود و امید کمیاب‌تر، رهبران کنفدراسیون تصمیم گرفتند دست به یک قمار بزرگ بزنند؛

قمار با “طلای سفید”. داستان آن اوراق قرضه‌ی عجیب‌وغریب، آن محاصره‌ی دریایی، و میلیون‌ها دلار سرمایه‌ی بربادرفته، چیزی فراتر از یک ماجرای مالی‌ست. این، داستان جسارتی ا‌ست در دل بحران.
در سال ۱۸۶۳، زمانی که کنفدراسیون آمریکا (جنوبی‌ها) از نظر مالی، آخرین نفس‌های خودش را می کشید، یک برگ برنده در آستین داشت ،پنبه. اما این فقط یک محصول کشاورزی معمولی نبود؛ پنبه در آن زمان شریان حیاتی اقتصاد جهانی محسوب می‌شد، طلای سفیدِ مورد علاقه‌ی اروپا که نمی‌توانست از آن دست بکشد. ایالت‌های جنوبی، که کاملاً ورشکسته بودند، تصمیم گرفتند با این کالای گران‌بها، یک بازی پرریسک را شروع کنند.
آن‌ها اوراق قرضه‌ای منتشر کردند که نه با طلا یا نقره، بلکه با پنبه تضمین شده بود. حرکتی جسورانه بود؛ به سرمایه‌گذاران وعده می‌دادند که یا با پول نقد بازپرداخت می‌شوند، یا با پنبه خام. تصور کن، کل دارایی‌ات را گرو گذاشته باشی روی یک محصول کشاورزی! این اوراق از طریق بانک‌های بزرگ اروپایی مثل «امیله ارلانگر و شرکا» به فروش رفتند و موفق شدند حدود ۳ میلیون پوند سرمایه جذب نمایند که معادل حدود ۵۰۰ میلیون دلار امروزی می شود.
طرح در ظاهر ساده و هوشمندانه بود: جنوب ۷۵٪ پنبه‌ی دنیا را تأمین می‌کرد و کارخانجات نساجی اروپا بدون آن، فلج شده بودند. کارخانه‌های بریتانیایی و فرانسوی عملاً برای بدست آوردن پنبه‌ی جنوبی‌ها التماس می‌کردند. کارخانه‌های نساجی در شهرهایی چون منچستر و لیون بدون این طلای سفید از حرکت می‌ایستاد. روزنامه The Manchester Guardian در گزارشی از سال ۱۸۶۲ هشدار داده بود که «قحطی پنبه» دارد هزاران کارگر انگلیسی را خانه‌نشین می‌کند. کارخانجات اروپایی، که حیات‌شان به الیاف لطیف جنوبی‌ها گره خورده بود، به نوعی در صف انتظار این محصول ایستاده بودند و جنوبی‌ها این نیاز مبرم را به‌عنوان برگ برنده‌ی خود در نظر گرفتند. تفکر کنفدراسیون ساده بود، اما جسورانه: «از چیزی که داریم، برای به‌دست آوردن چیزی که نیاز داریم، استفاده کنیم.» این جمله، که بعداً توسط تحلیل‌گران به استراتژی “دیپلماسی پنبه‌ای” مشهور شد، اساس اقتصادیِ سیاست مالی جنوب در دوران جنگ داخلی آمریکا را شکل داد.
اما یک مشکل بزرگ وجود داشت: این اوراق فقط در صورتی ارزش داشتند که جنوب برنده جنگ می‌شد. اگرجنوبی ها شکست می‌خوردند، این اوراق دیگر هیچ ارزشی نداشتند درست مثل اسکناس‌های کاغذی بی‌پشتوانه‌ی کنفدراسیون. درواقع جنوب نه فقط با سرنوشت خودش، بلکه با ثروت سرمایه‌گذاران اروپایی هم قمار کرده بود. نویسنده و تاریخ‌نگار معروف James M. McPherson در کتاب Battle Cry of Freedom این ماجرا را «یکی از بزرگ‌ترین قمارهای اقتصادیِ تاریخ جنگ‌ها» توصیف می‌کند قمار نه‌فقط بر سر سرنوشت یک دولت، بلکه بر سر اعتماد و سرمایه‌ی هزاران سرمایه‌گذار فرانسوی، انگلیسی و هلندی.
اما اتحادیه (شمالی‌ها) نقشه‌ی دیگری داشتند. با نیروی دریایی قوی‌تر و ایجاد یک محاصره‌ی شدید، راه ارسال پنبه به اروپا را بستند. بدون صادرات پنبه، ارزش این اوراق هر روز کمتر می‌شد.
در نهایت، در سال ۱۸۶۵ جنوب شکست خورد و آن اوراق قرضه‌ی پشتوانه‌دار با پنبه؟ کاملاً بی‌ارزش شدند. سرمایه‌گذاران اروپایی میلیون‌ها دلار ضرر کردند و دستشان به جایی نرسید. این ماجرا یک درس مهم داشت: تأمین مالی جنگ با اوراق قرضه‌ای که پشتوانه‌شان کالاهای اساسی است، می‌تواند بسیار پرریسک و خطرناک باشد.
اما این داستان فقط درباره‌ی پیروزی یا شکست نیست؛ این داستان جسارتی‌ست که در اوج درماندگی، همه‌چیز را روی تنها برگ برنده‌اش شرط می‌بندد کنفدراسیون به ما نشان داد که در زمان‌های بحرانی، گاهی تنها کاری که می‌توانی انجام دهید این است که با همان دست ضعیفی که دارید بازی کنید حتی اگر آن فقط یک مشت پنبه باشد. و این یادآور این حقیقت است که در بازی جنگ و اقتصاد، حتی بهترین حرکتت هم ممکن است تو را به خاک سیاه بنشاند. چنانکه در قرن بیست‌ویکم، ردپای «اوراق پنبه‌ای» در آیینه‌ی بحران‌های مالی مدرن، همچنان قابل تشخیص است؛ از وام‌های مسکن بی‌پشتوانه‌ی بحران ۲۰۰۸ گرفته تا ارزهای دیجیتالی بدون پشتوانه‌ای مشخص. ما هنوز هم در حال آزمودن مرز جسارت و واقع‌گرایی در میدان اقتصادیم. داستان اوراق کنفدراسیون، بیش از آنکه یک ماجرای تاریخی باشد، یک بازتاب تیره از طمع، توهم و بازی با سرنوشت ملت‌هاست.
پنبه آن طلای سفید که زمانی امید جنوب در برابر جهان بود نتوانست بار ایدئولوژی‌های شکست‌خورده را به دوش بکشد. در پایان، نه خطوط کشتیرانی شکسته و نه قراردادهای محرمانه‌ی بانکداران لندن توانستند سرنوشت جنگ را وارونه کنند و همه‌چیز به یکباره فرو ریخت، درست مانند اسکناس‌های بی‌ارزش کنفدراسیون.
اگر این ماجرا را روی پرده سینما ببینیم در تریلر سیاسی-اقتصادی‌ای با عنوان Confederate Bondsتصاویر تاریک جلسات مخفی بانکداران اشرافی، اسنادی که در نور شمع امضا می‌شوند، و تاجرانی که با یک مشت پنبه، دنیا را فریب می‌دهند، لرزه بر اندام تماشاگر می‌اندازد. جایی که نه الگوریتم، که باروت و ایدئولوژی تصمیم نهایی را می‌گیرند.
شاید بزرگ‌ترین درس این تراژدی مالی این باشد:
حتی هوشمندانه‌ترین قمارها، اگر بر پایه‌ی توهم و نه واقعیت بنا شوند، به‌جای سود، تاریخ خواهند ساخت.

  • نویسنده : سید علیرضا قیومی کارشناس ارشد علوم ارتباطات و رسانه - تحلیل گر بازارهای مالی