مربی ایرانی بهخوبی میداند اگر روزی نتایج مطابق میل مدیران یا هواداران پیش نرود، همان دستیار محبوب و پرنفوذ، بهجای او روی نیمکت خواهد نشست. در واقع، در ساختار معیوب فوتبال ما، دستیار قوی نه نقطهی اتکا، بلکه تهدیدی بالقوه است.
در چنین شرایطی، مربی برای بقا ناچار است از اصول حرفهای فاصله بگیرد و به مصلحت فکر کند. بهجای آنکه بهترین و کارآمدترین همکاران را کنار خود بنشاند، کسانی را انتخاب میکند که هم مطیعتر باشند و هم در افکار عمومی کمتر شناختهشده. نتیجهاش میشود تیمهایی با کادر فنیای ناهمسطح که در ظاهر هماهنگاند اما در عمل، فاقد عمق فنی و تحلیل واقعی. فوتبال ایران سالهاست گرفتار همین دور باطل است.
نمونهی روشن این چرخه، اتفاقی است که در پرسپولیس رخ داد. پس از جدایی وحید هاشمیان، مسئولیت فنی موقت تیم به کریم باقری سپرده شد ، همان باقریای که در چند سال اخیر، هر زمان مربی پرسپولیس دچار چالش شد، از روی نیمکت برخاست و به عنوان گزینهی موقت، جای او را گرفت. از دوران گابریل کالدرون تا بعد از گاریدو، این سناریو بارها تکرار شد و حالا نوبت هاشمیان است. تکراری خستهکننده و البته عبرتآموز.
اما واقعیت این است که مقصر اصلی نه کریم باقری است و نه مربیان تازهکار؛ بلکه مدیریت فوتبال ایران است که با سادهترین چالشها در نتایج، عجولانه تصمیم میگیرد و به جای فرصت دادن به مربی جوان و باانگیزه، سراغ دستیار آماده و محبوب میرود. وقتی مدیران باشگاه بدانند چنین گزینهای روی نیمکت وجود دارد، طبیعتاً برکناری مربی برایشان کمهزینهتر و آسانتر میشود. آنها در عمل یاد گرفتهاند که محبوبیت باقری و امثال او، میتواند بحران را آرام کند، حتی اگر از نظر فنی راهحل نباشد.
وحید هاشمیان، با وجود سوابق، تجربه و دانش فنیاش، شاید باید پیش از قبول همکاری با پرسپولیس این واقعیت را درک میکرد. او باید میدانست در فضایی که کریم باقری حضور دارد(چهرهای محبوب، قدیمی و مورد اعتماد باشگاه ) کوچکترین لغزش در نتایج میتواند به برکناری سریع و تحقیرآمیز منجر شود. نه به خاطر ضعف فنی، بلکه به خاطر آرامش مدیریتی که با وجود باقری تضمین میشود. مدیریت پرسپولیس میدانست اگر هاشمیان را کنار بگذارد، جایگزینی آماده و مقبول دارد؛ و همین خیالِ راحت، تصمیم به برکناری را تسهیل کرد.
شاید اگر کریم باقری در کادر فنی وحید نبود، مدیران باشگاه در تصمیم خود تا این اندازه عجله نمیکردند. حضور او در کنار هاشمیان، بهجای آنکه نقطهی قوت کادر فنی باشد، به ابزار اطمینان مدیریت تبدیل شد. این همان پارادوکس تلخ فوتبال ایران است: جایی که وجود یک دستیار محبوب، به جای امنیت، تهدید میآورد.
از سوی دیگر، باید پذیرفت که فضای رسانهای و هواداری در ایران نیز به این روند دامن میزند. وقتی تیم نتیجه نمیگیرد، افکار عمومی معمولاً به سراغ نزدیکترین چهرهی محبوب روی نیمکت میروند؛ همان دستیار باسابقه یا بازیکن قدیمی که در ذهن هواداران هنوز تصویری کاریزماتیک دارد. فشار رسانه و شبکههای اجتماعی بهسرعت به باشگاه منتقل میشود و مدیرانی که همواره نگران محبوبیت و آرامش فضای مجازیاند، سادهترین تصمیم را میگیرند: «تغییر مربی و ارتقای دستیار». این فشار روانی باعث شده مربیان ایرانی حتی پیش از شروع فصل، حساب این روزها را بکنند و از همان ابتدا، دستیارانی «بیخطر» کنار خود بگذارند.
بنابراین مربیان ایرانی در سطح هاشمیان یا حتی بالاتر، اگر میخواهند قربانی این چرخه نشوند، ناچارند با احتیاط بیشتری دستیاران خود را انتخاب کنند. واقعیت تلخ این است که در فوتبال ایران، مربی که در کادر فنیاش همسطح یا محبوبتر از خودش را کنارش بگذارد، عملاً برای روزهای بحران دشمن بالقوهای در کنار خود مینشاند. این انتخاب شاید از نظر فنی اشتباه باشد، اما از نظر بقا در ساختار فعلی، کاملاً منطقی است.
در فوتبال حرفهای دنیا، مربیان از حضور دستیاران قوی استقبال میکنند، چون رشد تیم را در اولویت میدانند. فرگوسن در کنار استیو مکلارن رشد کرد، آنچلوتی به کاستا کورتا میدان داد، و گواردیولا با مربیانی کار کرد که بعدها خودشان سرمربی شدند. اما در فوتبال ما، مربیان به تجربه فهمیدهاند که در ساختاری اینچنین ناپایدار، عقل حکم میکند اطرافشان را با چهرههایی امن و کمخطر پر کنند. نه از سر ضعف، بلکه برای بقا.
ماجرای پرسپولیس و جایگزینی کریم باقری، فقط یک تغییر فنی نبود؛ بازتابی بود از واقعیتی عمیقتر. در فوتبال ایران، مدیران با هر لغزش کوچک، بهجای حمایت از مربی، به دنبال جایگزینی آماده میگردند. و تا زمانی که این الگوی فکری تغییر نکند، مربیان ایرانی همچنان میان دو گزینهی دشوار گرفتار خواهند بود: یا با دستیار قوی کنار بروند و خطر برکناری زودهنگام را بپذیرند، یا با دستیار ضعیف بمانند تا کمی بیشتر روی نیمکت دوام بیاورند و البته ریسک نتایج ضعیف و عقبماندن فنی را نیز بپذیرند.
در هر دو حالت، زیان اصلی متوجه فوتبال ایران است؛ فوتبالی که هنوز یاد نگرفته «اعتماد» و «تداوم» مهمتر از «محبوبیت» و «مسکنهای موقت» هستند.
- نویسنده : معصومه خزایی














































































































































































































