نیلوفر منصوری- دبیر گروه اجتماعی/ کارشناسان محیطزیست معتقدند اکوسیستم و محیطزیست ایران با تنوع زیستی خود تنها در شرایطی حفظ خواهد شد که بازده اقتصادی آن به مردم محلی بازگردد؛ زیرا در صورت مشخص نبودن هدف از حفاظت یک منطقه برای جوامع محلی و تطابق نداشتن اهداف و آرمانهای حفاظت برای ساکنان منطقه، […]
نیلوفر منصوری-
دبیر گروه اجتماعی/
کارشناسان محیطزیست معتقدند اکوسیستم و محیطزیست ایران با تنوع زیستی خود تنها در شرایطی حفظ خواهد شد که بازده اقتصادی آن به مردم محلی بازگردد؛ زیرا در صورت مشخص نبودن هدف از حفاظت یک منطقه برای جوامع محلی و تطابق نداشتن اهداف و آرمانهای حفاظت برای ساکنان منطقه، نمیتوان انتظار داشت که جوامع محلی به صورت جدی حامی طرحهای حفاظتی باشند و نتیجه آن از بین رفتن طبیعت، اکوسیستم و حیاتوحش میشود، زیرا اولویت برای جوامع محلی حفظ معیشت است. به همین جهت برخی از کارشناسان معتقدند که تنوع زیستی خاص اکوسیستمهای کشورمان منبع درآمدزایی خوبی برای جوامع محلی و کشور است؛ بخصوص برای جوامع محلی که حفظ معیشت و تامین زندگی خود را در تعارض با حیاتوحش میدانند.
در روزهای اخیر پلنگهای گرفتار در تلههای بالان که منجر به حذفشان از حیاتوحش کشور شد، جنجال بسیاری در رسانهها به پا کرد. با وجود اینکه، نخستینبار نیست که حیاتوحش و علیالخصوص پلنگها در کشور به چنین سرنوشت غمباری دچار میشوند اما تکرار این حوادث برای فعالان و دوستداران محیطزیست که دغدغه بزرگی محسوب میشود این سوال را به وجود میآورد که آیا قانونی برای بازدارندگی از اینگونه حوادث وجود ندارد؟ یا اگر وجود دارد چرا از کارایی و ضمانت اجرایی لازم برخوردار نیست؟.
یک متخصص اکولوژی و مدیریت حیاتوحش در این خصوص به جمله میگوید: حفاظت از طبیعت به معنای افزایش جمعیتها بخصوص جمعیت حیاتوحش است. با توجه به اینکه نسبت جمعیت گوشتخواران نسبت به علفخواران کمتر است، تمرکز حفاظتی روی بحث علفخواران است و به طبع از گوشتخواران هم حفاظت میشود. اما چون تمرکز بیشتر روی علفخواران است به طبع آن تا جمعیت گوشتخواران هم وابسته به همان علفخواران است.
به گفته دکتر عبدالله سالاری، این را در نظر بگیریم که زیستگاه ثابت است و تغییری نمیکند و انسان میخواهد از زیستگاه به عنوان دامدار، کشاورز و یا هر عنوان دیگری منتفع شود، اما وجود حیاتوحش در این میان تعارض ایجاد میکند. جامعه محلی، اولویت اول خود را حفظ معیشت میداند و زمانی که دام و گله او توسط گوشتخوارانی مثل پلنگ و گرگ دریده میشود یا کندوهای عسل او توسط خرس از بین میرود و یا باغها و مزارعش توسط گراز، قوچ و میش آسیب میبیند، در نتیجه به استفاده از ابزارهایی مثل تلهگذاری، خوراندن سم، تیراندازی و استفاده از سلاح روی میآورد.
وی به انواع سلاحها و تلههای متداول اشاره میکند و میافزاید: در میان ابزار شکار، اسلحه بیشترین توجه را به خود اختصاص داده است زیرا در موضوع شکار، به دلیل تیراندازی و استفاده از اسلحه و ایجاد تردد و سروصدای زیاد و دستگیری افراد متخلف در منطقه، سلاح شکاری بیشتر کاربرد داشته است. اما به کار گذاشتن تلهها توسط افراد و جوامع محلی برای جبران خسارت و انتقام از علفخواران یا گوشتخواران کمتر مورد توجه بوده است، زیرا به راحتی نمیتوان آنها را دستگیر کرد.
هدف از کار گذاشتن تله
مسالهای که باید به آن توجه شود این است که هدف استفاده از این تلهها چیست. آیا هدف از به دام انداختن این حیوانات به دلیل تعارض ایجاد شده بین انسان و حیاتوحش است که فرد خسارت دیده میخواهد اینگونه تعارضات را به باور خود برطرف یا از بین ببرد؟ یا به قصد استفاده از گوشت، پوست و منتفع شدن از موارد دیگر اقدام به تلهگذاری کرده است؟
مدیرعامل انجمن حامیان و پژوهشگران حیاتوحش، معتقد است که معمولا اینگونه تلهگذاریها توسط افراد و جوامع محلی انجام میگیرد. اگر بحثشان انتفاع باشد مدام در محل حضور دارند و روزانه تله را چک میکنند و اگر هم قصدشان برطرف کردن تعارض باشد که به اشتباه فکر میکنند، قطعا از جامعه محلی هستند زیرا به دلیل حفاظت از دامپروری و کشاورزی به عنوان معیشت اقدام به تلهگذاری میکنند.
وفور تلهها در بازار
برخی از کارشناسان و فعالان محیطزیست و حیاتوحش در پی حوادث اخیر – به دام افتادن پلنگها در تلهها – معتقدند که این تلهها به وفور در بازار یافت میشود. اما سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا تولید و فروش و استفاده از این تلهها اصولی و اخلاقی است؟
عضو گروه متخصصین بهرهبرداری و معیشت پایدار IUCN SULI؛ معتقد است که قطعا لزومی به تولید تلههای حیاتوحش نیست؛ اما باید سازوکاری مدنظر قرار بگیرد که هدف تولیدکنندگان و استفادهکنندگان به بن بست برسد و از آن چشمپوشی کنند. به عبارتی مهمترین بخش این است که با ابزار فرهنگی و ابزار اقتصادی، استفادهکنندگان از این تلهها تهییج شوند که از این کار صرفنظر و چشمپوشی کنند و حذف گونهها به ذهنشان خطور نکند و دنبال راهکارهای دیگری برای برطرف کردن تعارض باشند.
قانون چه میگوید؟
براساس قانون استفاده از این تلهها جرم است و در حقیقت نباید از این تلهها استفاده بشود. اما در عمل این اتفاق نمیافتد و همچنان شاهد استفاده از این تلهها و اینگونه اتفاقات ناگوار هستیم که موجب آسیب به حیاتوحش و حذف گونههای وحشی میشود. اما اشکال کار کجاست و چرا قانون اجرایی نمیشود و یا اگر اجرایی میشود چرا همچنان با این مسائل مواجه میشویم؟
دکتر سالاری که کارشناسی رسمی دادگستری را هم در پرونده کاری خود دارد، در این زمینه معتقد است که برای پاسخ به این موضوع، باید نگاه جامعهنگری وجود داشته باشد و مواردی که در این موضوع دخیل هستند، مدنظر قرار بگیرد. وی میافزاید: از یکسو ممکن است با موارد فرهنگی به دلیل نداشتن دانش و آگاهی کافی نسبت به ارزش گونهها، مواجه باشیم و از سوی دیگر ممکن است مباحث اقتصادی خیلی مهمی پشت پرده این قضیه باشد. زیرا قطعا دامداری که گوسفندش توسط پلنگ دریده میشود خود را محق میداند که به دلیل حفاظت از سایر دامهای خود پلنگ را از بین ببرد. بنابراین باید با درنظر گرفتن سازوکاری، خسارت جوامع محلی جبران شود تا دامدار برای جبران خسارت، تهییج به تلهگذاری و حذف حیوان از حیاتوحش نشود.
عضو متخصص شورایعالی شکار و حفاظت حیاتوحش CIC ، در ادامه با بیان اینکه بهترین راهکار فهمیدن انگیزه تلهگذاران است میگوید: همچنان انگیزه واقعی تلهگذاران مشخص نیست زیرا در موارد اخیر و براساس گزارشات و استشهادات صورت گرفته؛ مشخص شد که افراد تلهگذار، به قصد فروش پوست پلنگ یا موارد چنینی اقدام به تلهگذاری نکردهاند و احتمال بسیار زیاد دامدارانی بودند که توسط پلنگ آسیبی به دامهایشان وارد شده و خسارتشان هم جبران نشده و درنتیجه این تلهگذاری را کردند.
در سالهای گذشته، سازمان حفاظت محیطزیست برای جبران خسارتهای وارده از سوی پلنگ به دامداران، جوامع محلی را بیمه میکرد تا اگر آسیب یا خسارتی به انسان یا دام وارد شد، خسارت جبران شود. اما امسال برای جبران خسارتهای ناشی از این گونه ارزشمند بیمه را تمدید نكرده و این امر سبب نگرانی جوامع محلی شده است. زیرا تا زمانیکه فرد دامدار و دامپرور خیالش از این بابت آسیبی که دامهایش وارد میشود راحت نباشد و دغدغه معیشتی داشته باشد، همچنان شاهد وقوع این حوادث هستیم و قانون عملی و اجرایی نمیشود. بنابراین بهترین راهکار درنظر گرفتن سازوکاری برای جبران خسارت به افراد زیانده است.
آمار دقیقی وجود ندارد
عضو گروه متخصصین بهرهبرداری و معیشت پایدار IUCN SULI، درخصوص اینکه چه مناطق یا استانهایی بیشترین رکورد اینگونه تلهگذاریها هستند میگوید: متاسفانه آمار جامع و دقیقی از این تلهگذاریها در دسترس نیست زیرا به صورت کاملا پنهانی انجام میشود. اما سازمان حفاظت محیطزیست و دفتر حیاتوحش سازمان قطعا اطلاعات و آمارهای ارسالی از استانها را دارند. ارائه این آمار موجب میشود تا یک نقشه پراکندگی از این مسائل به وجود بیاید و براساس آن تحلیلهای علمی صورت بگیرد تا چرا و چگونگی این اتفاقات کشف شود.
مدیرعامل انجمن حامیان و پژوهشگران حیاتوحش در پایان متذکر میشود که سازمان حفاظت محیطزیست به دلیل بودجه محدودی که برای امور اجرایی خود از دولت دریافت میکند و عدم توانایی در درآمدزایی مستقل خود، قادر نیست به تمام مشکلات محیطزیست کشور رسیدگی کند.
به گفته دکتر سالاری؛ اگر سازمان از پتانسیلهای فراوانی که در زمینههای مختلف دارد، توانایی درآمدزایی داشت و این درآمدها را صرف حفاظت میکرد صددرصد و قطع به یقین از مشکلاتش کاسته میشد و پویایی و قدرت اجرایی خیلی بیشتری هم پیدا میکرد. اما تا زمانی که این موضوع محقق نشود و سازمان محیطزیست با این بودجه اندک بخواهد به همه امورات مختلف رسیدگی کند مسلما در اکثر زمینهها با مشکل مواجه میشود زیرا اصل کار در امر حفاظت، اقتصاد است و وقتی اقتصاد نباشد محیطزیست با چنین مشکلاتی مواجه میشود.
حفاظت در گذشته و حال
حفاظت یک فرآیند طولانی مدت است که به هزینه نیاز دارد. پروژه کوتاه مدت نیست که فقط از بودجه محدود دولت بتوان هزینه آن را برآورده کرد. تا زمانی که انسان در اطراف عرصههای طبیعت وجود دارد و از آن به دلایل اقتصادی بهرهبرداری میکند، این فرآیند ادامه دارد. در واقع فرایندی پویا است که استفاده از ابزارها و تصمیمگیریها در آن یکسان و ثابت نیست و به فراخور زمان و موقعیت قابل تغییر است. یک فعال محیط زیست با بیان این مطلب میگوید که سادهترین هزینه آن در حفاظت فیزیکی و هزینههای فعالیت محیطبانان شامل حقوقها، ابزار، وسایل و امکانات مورد نیاز است. علاوه بر آن یکسری هزینههای جانبی هم وجود دارند که انجام مطالعات مستمر از وضعیت مناطق و زیستگاهها یکی از آن است. ضمن اینکه در حین کار اتفاقاتی میافتد که آنها هم هزینهبر هستند. درگذشته حفاظت، فقط به حفاظت فیزیکی محدود میشد کاری که امروز خیلی جدی در ایران انجام میشود. در حقیقت چند نفر استخدام میشدند و به جای حفاظت، نگهبانی میکردند. اما امروز فهمیدیم که این روش به تنهایی کافی نیست، زیرا اگر به طبیعت دستدرازی میشود برای برطرف کردن نیازی است و هرچه نگهبانی بدهیم بالاخره به یک شکل دیگر آن دستدرازی برای رفع نیاز انجام میشود.
حمیدرضا میرزاده در تکمیل صحبتهای خود میافزاید: حفاظت؛ فرآیندی هست که باید برای مردم اتفاق بیفتد نباید به گونهای باشد که منافع مردم را در نظر نگیرد؛ به عبارتی اگر در فرایند حفاظت نیازهای واقعی جامعه محلی در نظر گرفته نشود و فکر و تدبیری پشت آن نباشد، خواهناخواه دستدرازی اتفاق میافتد. تامین نیازهای جامعه و حفاظت مستمر و پایدار از زیستگاهها نیازمند گردش مالی است که همان موضوع اقتصاد حفاظت است. به عبارتی مدیر حفاظت در این زمینه باید تصمیمی بگیرد که بهرهبرداری از منطقه به نحوی انجام شود، بدون اینکه به اصل منبع آسیب وارد شود و طبیعت بتواند خود را بازسازی کند. مصداق این عبارت بهرهبرداری از جنگلی است که هزار درخت دارد، سال اول اگر صد درخت قطع شود و سالهای بعد هم همچنان صد درخت دیگر؛ بدون شک در ۱۰ سال همه جنگل از بین میرود؛ اما اگر در سال اول ۲۰ درخت و در سالهای بعدی هم ۲۰ درخت، جنگل این فرصت را پیدا میکند که دوباره احیا شود و به عبارتی چرخه حفاظت حفظ شود.
اقتصاد در حفاظت
طبق تعریف اقتصاد، هزینههایی که برای این مدل حفاظت به دست میآید باید هزینههای پایدار باشد به عبارتی از یک منبع دیگر یا وابسته به شرایط دیگری که اختیاری بر آن نیست، نباشد؛ مثل بودجههای دولتی و کمکهای مردمی. این منابع کمکهای خوبی را فراهم میکنند اما غیرپایدارند و هیچ ضمانتی برای تکرار دوباره وجود ندارد. این فعال محیط زیست با بیان این مطلب میگوید: ما نیاز به منابع مالی پایدار برای حفاظت داریم که خودمان بتوانیم مدیریت کنیم. طبیعت یک منبع است که اگر به درستی از زیستگاه بهرهبرداری شود، درآمدهایی پایدار که از این زیستگاه به دست میآید با هزینههای حفاظت منطبق است. اگر آتشسوزی رخ دهد، یا بیماری بیاید، یا هر اتفاق غیرمنتظره دیگر، میتوان از همان درآمد پایدار برای حل مشکل استفاده کرد. ضمن اینکه برای پرداخت هزینه پژوهشگرها، محیط بانها و غیره هم مشکلی وجود ندارد. به عبارتی اقتصاد حفاظت یعنی به همان میزان که هزینه میشود، بتوان از منطقه حفاظت شده کسب درآمد کرد. که به چهار طریق میتوان از طبیعت کسب درآمد کرد: پروانه شکار، گردشگری، برداشت از محصولات زیستگاهی و اقتصاد حاشیه (جوامع محلی).
وی ادامه میدهد: منظور از اقتصاد حاشیهای، فعالیتهای اقتصادی است که مستقیما هزینههای حفاظت را تامین نمیکند اما در حفاظت موثرند. مانند درآمدهای اقتصادی جامعه بومی از ارائه خدمات گردشگری به گردشگرانی که برای بازدید از زیستگاه به منطقه میآیند. درآمدی که از گردشگری برای جوامع محلی و منطقه حفاظت شده به دست میآید هم به نفع منطقه حفاظت شده است چون محل تامین نیازهای جامعه را از داخل منطقه به بیرون منطقه میآورد. در این شرایط حفاظت از منطقه به نفع جامعه محلی است زیرا مردم محلی به واسطه یک زیستگاه زیبا و بکر گردشگر بیشتری جذب میکنند و درآمد بیشتری به دست میآورند تا یک منطقه تخریب شده یا کثیف و آلوده. اینجاست که میگوییم منافع طبیعت و حفاظت از زیستگاه با منافع مردم همراستا میشود.
به گفته این فعال محیط زیست؛ در ایران تاکید بسیار زیاد بر هزینههای دولتی است. از طرفی دولت هم چندان تمایلی به حضور ذینفعان دیگر در این کار نشان نمیدهد و ترجیح میدهد تا حد امکان تصدی و مدیریت منطقهای را به بخش غیردولتی واگذار نکند. در صورتی که اگر تصدی و مدیریت مناطق به بخش غیردولتی واگذار شود و دولت وظیفه سیاستگذاری و نظارت خود را به خوبی انجام دهد، به نظر میرسد که وضعیت بهتر خواهد شد. چرا که آن بخش غیردولتی بودجه منظم ندارد، بنابراین باید یکسری درآمدهای اقتصادی به دست بیاورد برای اینکه بتواند کارش را انجام بدهد و بنابراین به سمت درآمدهای پایدار میرود. اما متاسفانه دولت علاقه دارد سیاستگذاری، نظارت و اجرا در اختیار خودش باشد و هیچ بخش غیردولتی دراین کار سهیم نباشد. اخیرا فقط در بحث قرقهای اختصاصی کمی علاقمند به مشارکت بخش خصوصی شده است. از سوی دیگر، برخی کارشناسان قدیمی و دانشگاهیان نیز بر وجود دولت بزرگ تاکید دارند و ناخودآگاه همین مدل امروزی حفاظت را پیشنهاد می کنند که نتیجه آن همین مسائل امروزی است که با آن دست به گریبان هستیم.
بیمه حیات وحش
او بیمه حیات وحش را هم جدا از بخش اقتصاد حفاظت نمیداند: دو مساله در زمینه بیمه بخصوص گوشتخواران وجود دارد، مورد اول درخصوص بیمه گوشتخوانی که آسیب دیده یا کشته شدهاند؛ مورد دوم هم آسیبی است که از حیوانات گوشتخوار مثل گرگ، پلنگ، یوز و خرس متوجه جوامع محلی میشود. از جایی که درآمدی از زیستگاه گوشتخواران، مثل گردشگری حیات وحش، وجود ندارد، بنابراین صرف هزینه برای حفظ و نجات گوشتخواران و به طور کلی حیاتوحش هم توجیه اقتصادی ندارد.
به گفته میرزاده؛ از سوی دیگر حفظ دام برای دامدار توجیه اقتصادی زیادی دارد اما در حال حاضر خسارت او به درستی تامین نمیشود. دلیل این امر این است که با موضوعی روبهروییم که یک طرفش توجیه اقتصادی ندارد اما طرف دیگرش دارای توجیهات قوی اقتصادی است. به همین خاطر این چرخه معیوب است. یعنی روستایی و جامعه محلی وقتی دامش را در معرض آسیب پلنگ، گرگ یا خرس میبیند به اجبار دامش را بیمه میکند، اما روال اداری دریافت خسارت از بیمه سخت و دشوار است و دامدار یا کشاورز در بیشتر موارد قادر به اثبات خسارت نیست. از سوی دیگر در صورت اثبات نیز، معمولا خسارت او به درستی و کامل تامین نمیشود. همه این موارد دست به دست هم میدهد که فرآیند بیمه دام، گوشتخوار و خطرات ناشی از آن اقتصادی و کارآمد نباشد.
این فعال محیط زیست به راهکارهای مدنظر در این زمینه اشاره میکند و میافزاید: اگر حفاظت زیستگاه، اقتصادی و در راستای منافع مردم و طبیعت باشد، پرداخت حق بیمه برای گوشتخواران و تامین خسارات ناشی از تعارض گوشتخواران با جامعه محلی نیز توجیه اقتصادی پیدا میکند. این موضوع ابعاد گوناگون کارشناسی دارد و نیازمند آن است که برآورد نسبتا دقیقی از گوشتخواران، وضعیت آنها، میزان تعارض و… انجام شود.
وی ادامه میدهد: در بعضی موارد هم بسیاری از شرکتهای بیمه علاقمند به همکاری هستند، اما میزان خسارت برای بیمه مهم است. همچنین فضای ما یک فضای گنگ است زیرا اولا برآورد درستی از تعداد پلنگ در کشور وجود ندارد و دوم اینکه چه تعداد از این پلنگها میتوانند به صورت بالقوه در شرایط تعارض قرار بگیرند. ضمن اینکه در بسیاری از مواقع تعارضهایی که اتفاق میافتد پنهان میماند و خودمختار اقدام به کشتن پلنگ میکند. به خاطر همین شرایط بیمه حیاتوحش در کشور شرایط گنگی است. به گفته میرزاده؛ یک بخش جدی مساله این است که وقتی گرگ، پلنگ و خرسی خسارتی وارد میکند، رقم خسارت وارد شده از نظر اقتصادی قابل محاسبه است؛ یعنی گاوی که توسط پلنگ دریده شده یک رقم اقتصادی دارد که مشخص است اما از آن طرف نمیتوان برای ارزش پلنگ رقمی تعیین کرد. اما اگر از پلنگ و اکوسیستمی که در آن زندگی میکند، بتوان درآمدزایی و بهرهبرداری اقتصادی پایدار کرد، میتوان در کنار ارزشهای اکولوژیک یک پلنگ، برای آن ارزش اقتصادی نیز مشخص کرد. در این صورت است که میتوان جلوی تعارضاتی که از سمت جامعه بومی و محلی اتفاق میافتد را برطرف کرد.