هومن حکیمی – دبیر گروه فرهنگی / مادری سراسیمه وارد کلانتری میشود و به افسر نگهبان میگوید دختر جوانش؛ سحر، دیشب به خانه بازنگشته است… . این، قصه یک خطی فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»، ساخته «فرزاد مؤتمن» است. مادری که به کلانتری مراجعه میکند و خبر از گم شدن دخترش میدهد، […]
هومن حکیمی –
دبیر گروه فرهنگی /
مادری سراسیمه وارد کلانتری میشود و به افسر نگهبان میگوید دختر جوانش؛ سحر، دیشب به خانه بازنگشته است… .
این، قصه یک خطی فیلم «آخرین بار کی سحر را دیدی؟»، ساخته «فرزاد مؤتمن» است.
مادری که به کلانتری مراجعه میکند و خبر از گم شدن دخترش میدهد، همانقدر فرزندش را دوست دارد که مادری که خواسته یا نه چندان با میل و رغبت، اجازه داده که دخترش، بازیگر سینما بشود. معمولش این است که همه مادران و پدران، فرزندانشان را دوست دارند و دلشان میخواهد که در زندگی حرفهای و غیرحرفهایشان موفق بشوند اما برای این مهم، فقط دوست داشتن، کافی نیست… .
رفتار اخیر «سحر قریشی» با آن پاکبان بنده خدا که احتمالا برای رفع خستگی، لحظهای بر روی نیمکت گوشه خیابان نشسته بود، برای من و خیلیهای دیگر چندان غیرقابل انتظار نبوده است. او، گوشهای از خروجی نامناسب اجتماعی و فرهنگی کشورمان است که اتفاقا از دل یک مثلا ساز و کار فرهنگی و هنری بیرون آمده است! فرهنگ و هنری که در این سالها، به اشتباه، موارد متعددی را به درون خود راه داده و سپس (اگرچه شاید ناخواسته) تفاله این اشتباه را به سر و صورت جامعه پرتاب کرده و قصورش را در این اتفاق، مدام کتمان و انکار کرده و از زیر بار مسوولیت، شانه خالی کرده است.
سینما و تئاتر و ادبیات و… که اجازه داده، عرصه هنر هم مثل دلالبازیهای پشت پرده جهان فوتبال، آلوده به درصد و رقم و پارتی و لابی و شبنشینی در فلان نقطه خوش آب و هوای شهر بشود و این چیزها، در ورود یا جلوگیری از ورود آدمها به عرصه مهم و حیاتی فرهنگ و هنر، تاثیرگذار بشوند، حالا باید هم یکی یکی، تفالههایی که به سر و صورتشان و سر و صورتمان پرتاب میشود، را ببیند و دم نزند.
«سحر قریشی» حتما مقصر است و تاوان این گونه رفتارهایش را پس خواهد داد (که به شخصه معتقدم، نیازی به ورود قضایی به ماجرا یا ایجاد هیاهو نیست چون چرخه زندگی بهترین جواب را به رفتارهای ما خواهد داد) اما مقصر این اتفاق شرمآور فقط او نیست. آن کسی که اجازه داده اسم بازیگر سینما بر روی او گذاشته شود و با ایفای نقشهای باسمهای و دوزاری در فیلمهای شانه تخممرغی، تعداد صفرهای رقم قراردادهایش و درصد دلالها و تعداد فالوئرهای اینستاگرامش بالاتر بروند، آن کسانی که در یک گوشه وزارتخانه فرهنگ و ارشاد اسلامی و دیگر نهادهای مرتبط و موازی و حتی غیرمرتبط، نشستهاند و حقوق میگیرند تا اوضاع فرهنگی ما بدتر از اینی که هست، نشود اما چشم بر روی واقعیتهای تلخ فرهنگی میبندند ولی مثلا «خانه پدری» را از ریشه میزنند و ما، که برای دیدن چشم و ابروی غلیظ و اغراقشده امثال سحر قریشی بر روی پرده نقرهای (که زمانی حرمت بیشتری داشت) سر و دست میشکنیم تا مزخرفاتی که او و گروه سازنده فیلمهای مبتذلش، به خوردمان میدهند را با گوش جان و با ولعی هیستریک و اروتیک، بنوشیم، شاید درست به اندازه خود این نابازیگر، مقصریم.
من، بهعنوان یک فعال رسانهای، آخرین بار «سحر قریشی» را به شکل ناخواسته(!) در بالا و پایین کردنهای از سر بیحوصلگی کانال تلویزیون در روزهای قرنطینه در یکی از این شبکههای پیزوری تمام کپیپیست دیدم و تا متوجه شدم فیلم در حال پخش، چه بازیگرانی دارد، سریع عوضش کردم! این، البته نتیجه منطقی یک زیست غیرهنرمندانه و غیرانسانی و غیراخلاقی، توسط خانمیست که وقتی وارد سینما شده، هیچ سلسلهمراتبی را طی نکرده و ناگهان به دلایلی وارد دنیایی شده که نه درکی از آن داشته و نه تحلیلی و احتمالا، زرق و برق نخنمایش و مشهور شدن به هر قیمتی (بر این «به هر قیمتی»، تاکید میکنم) جزو دلایل اصلی بازیگر شدنش بوده است.
در این میان، طبیعیست که در این سالها، خانم قریشی، به خودش اجازه بدهد که در چندین مورد مثل ورود خانمها به ورزشگاهها، اظهارنظرهای منحصربهفرد بکند یا در فضای مجازی، دست به هتاکی اجتماعی بزند؛ امیدوارم او و طرفدارانش بدانند هتاکی اجتماعی، چه معنایی دارد!
در هر حال اما این رفتار اخیر خانم نابازیگر با آن پارکبان محترم و تاثیری که بر جای گذاشته، به زودی از ذهن من و شما و مسوولانی که شال و کلاه کردند و با دوربین به سراغ آن مرد زحمتکش رفتند که یعنی؛ «دمت گرم که خیلی آدم بامسوولیتی هستی اما دم ما هم گرم که خیلی مسوول میباشیم!»، و حتی از ذهن سحر قریشی خواهد رفت چون همیشه تپههای زیادی وجود دارند که باید توسط همین آدمهای مشهور الکی، گلکاری بشوند؛ بهخصوص در حوزه فرهنگ و هنر.
فقط بالاغیرتا دیگر از این اداها درنیاوریم و بیخودی برای پرکردن صفحههای روزنامه و مجازی و… نق و غر ننویسیم که چرا «بهرام بیضایی» و «کیانوش عیاری» و «ناصر تقوایی» و «بهروز وثوقی» و «سوسن تسلیمی» و خیلیهای دیگر حضور فیزیکی ندارند اما «سحر قریشی»ها، مدام بازتولید میشوند. اگر هم خیلی اصرار دارید که نق بزنید، خب بروید سراغ وزیر و وکیل این کشور که کلی خدم و حشم هم دارند و حقوق و مزایای بالایی هم دریافت میکنند تا جلوی این ناهنجاریهای فرهنگی را بگیرند که خب معمولا نمیگیرند!