این یادداشت قبل از مسابقه فوتبال تیم ملی ایران و آمریکا در جام جهانی نوشته می شود و حالا که مخاطبان جمله در حال خواندن این سطور هستند، یا مسابقه را برده ایم که مبارکمان باشد و بیش باد. یا باخته ایم که فدای یک تار موی مردم ایران. مساوی هم که هیچ. در هر […]
این یادداشت قبل از مسابقه فوتبال تیم ملی ایران و آمریکا در جام جهانی نوشته می شود و حالا که مخاطبان جمله در حال خواندن این سطور هستند، یا مسابقه را برده ایم که مبارکمان باشد و بیش باد. یا باخته ایم که فدای یک تار موی مردم ایران. مساوی هم که هیچ. در هر صورت، متن پیش رو، فارغ از نتیجه این مسابقه به بررسی تقابل آمریکا و ایران می پردازد.
هستند کشورهایی که نظام سیاسی حاکم بر ایران با آن ها تفاوت هایی دارد و در نتیجه روابط صلح آمیزی بینشان جاری نیست؛ اما در بین این کشورها، آمریکا چیز دیگریست. حتی جامعه روشن فکر و تحصیل کرده و بعضا اصلاح طلب جامعه ایران که انتقاداتی نسبت به عملکرد حاکمیت در حوزه بین الملل دارند، معتقدند جایی که به هر دلیلی پرچم ایران در کنار پرچم ایالات متحده قرار بگیرد و به نوعی تقابلی بین دو کشور ایجاد شود، هیجان، عنصر جدایی ناپذیر این تقابل خواهد بود.
پس باید به خودمان حق بدهیم که مسابقه ایران و آمریکا در جام جهانی، انقدر اهمیت ویژه ای پیدا کرد. اما آنچه مهم است این است که تفاوت نگرش سیاسی ما و آمریکایی ها به تقابل دو کشور چیست؟ در سال های اخیر، تمام چیزی که از تعارض مردم آمریکا با حاکمیت این کشور در برخورد با ایران دیدیم و به گوشمان رسید، مربوط به سال ۱۳۹۸ و شهادت سردار قاسم سلیمانی مربوط می شود. زمانی که احتمال جدال نظامی بین دو کشور به بالاترین میزان خودش رسید و نتیجه اش فاجعه ی فراموش نشدنی و تلخ سقوط هواپیمای اوکراینی شد، توده هایی از مردم احتمالا دموکرات آمریکا، تظاهراتی بر علیه سیاست های ترامپ با شعار “با ایران جنگ نکنید” به راه انداختند.
مورد دیگر ابراز همدردیشان با درگذشت تلخ مهسا امینی بود که در مقایسه با آنچه که زمان درگذشت جرج فلوید و فوران خشم در جامعه آمریکا برایشان انجام دادیم، نوعی ادای دین محسوب می شد! در مقابل، بخش قابل توجهی از مردم ایران، به شکل دائمی، همیشه انتقاداتی را نسبت به سیاست حاکمیت ایران وارد می کنند. مثلا قطع به یقین تلاشی که امروزه در جامعه ما جهت قانع کردن حکومت که “این فوتبال سیاسی نیست و پیام آور صلح است” انجام می شود، در میان آمریکایی ها آنقدر کمرنگ است که اگر نقدی هم بوده، از مرزهای این کشور فراتر نرفته است. بی شک این نگاه دلایل متعدی دارد که یکی از مهم ترین آن ها از این قرار است:
بر خلاف آنچه که امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه دولت سیزدهم مدام تلاش دارد ثابت کند، باید واقع بین باشیم و بپذیریم که فشارها و تحریم های طرف آمریکا، نقش بسزایی در کیفیت زندگی ایرانیان گذاشته است. اصلا به همین دلیل است که ما از دست محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت یازدهم و دوازدهم ناراحتیم، اما از امیرعبداللهیان عصبانی هستیم! از ظریف ناراحتیم زیرا برخلاف تلاش های فراوانش برای احیای روابط و انقعاد برجام، اشتباهات غیرقابل بخششی کرد که به این روزمان انداخت. اما جناب وزیر وقت، تا همین لحظه به جز “جواب ندادن تلفن آمریکایی ها” خبر خوش دیگری به ما نداده و این همه افتخار از اظهار بی نیازی به احیای برچام، باعث عصبانیت است. زیرا اینطور تداعی میشود که تلاشی برای انعقاد برجام نمی شود. این اظهارات ایشان است که ما اصلا به برجام فکر نمی کنیم و این آمریکاست که دارد دنبال ما می دود و ما اوضاعمان خیلی هم عالی است. واقعیت این است که در کنار احتیاج آمریکا، ما هم به این توافق محتاجیم و اتفاقا در این سال ها آسیب هم دیده ایم. البته که برای بخش قابل توجهی از این آسیب ها، دولت های ایران باید نقد شوند اما ضربه هایی که آمریکا در تمام این سال ها با اقداماتی مثل تحریم های فلج کننده در حوزه های غیر نظامی، مثل تحریم دارو و خوراکی ها، تلاش های همیشگی جهت ناامن کردن مرزهای ایران و مساعدت با دشمنان ایران همچون شیطنت های زمان جنگ ایران و عراق، بلوکه کردن اموال ایران، زندانی کردن ایرانی ها و سواستفاده از عدم اسقرار سفارت ایران در آمریکا، و از این دست کارها به جامعه ایران زده،
غیر قابل انکار است.
حال می خواهیم بگوییم که چرا با تمام این خصومت ها و سختگیری ها، ما بیشتر از آمریکایی ها طرفدار انسان دوستی در روابط دو کشور هستیم. یکی از دلایل اصلی این نگاه این است که ما، در این سال ها، از آمریکا ضربه ها خورده ایم. اما هیچ وقت، تا دنیا دنیاست، ما “اخلاق” را به این کشور نخواهیم باخت. اینکه ما تلاش می کنیم حاکمیت را قانع کنیم از این نگاه تندرو در همه مسائل مربوط به ایران و آمریکا دست بردارد و مثل همان زمان جرج فلوید یا وقوع طوفان های شدید و وارد آمدن آسیب های جانی و مالی به آمریکا با لحن برخی رسانه های اصولگرا مخالفت می کنیم، دلیلش مهرورزی به آمریکا و دنبالش دویدن نیست. ما ذاتا مردمی با اخلاق و دارای هویت تاریخی و پیشینه غنی فرهنگی هستیم و سنگ اندازی های آمریکا هرچه که باشد، امکان ندارد اخلاق را ببازیم.
امروز هم یقینا و با صدای بلند، فارغ از نتیجه بازی آمریکا و ایران می توانیم بگوییم: آمریکا! ما همیشه سربلندیم. در مسابقه ببری یا ببازی، تحریممان کنی یا نکنی، برجام منعقد شود یا نشود، حتی هزار بار خدای نکرده، روزی جنگ نظامی کنیم یا نکنیم، آنکه در اخلاق همیشه برنده است، ماییم؛ و آنکه همیشه سربلند است، آن است که اخلاق را رعایت کرده و معتقد بوده در نهایت، آنچه یقینا پیروز است، نور است و آنچه روسیاه خواهد شد، تاریکی است. حتی اگر دیر، اما نهایتا خوبی بر بدی پیروز خواهد شد.