شکی نیست که سقوط قیمتهای نفت که روز دوشنبه گذشته به اوج خود رسید، تا هفتهها تاثیرات زیادی بر قیمتهای این کالای استراتژیک خواهد داشت، مگر اینکه حوادث غیر مترقبهای در اینده نزدیک رخ دهد، حوادثی مانند وقوع جنگ یا افزایش تقاضای نفت به هر دلیل غیر عادی.برخی معتقدند که دولتهای خلیج فارس تنها […]
شکی نیست که سقوط قیمتهای نفت که روز دوشنبه گذشته به اوج خود رسید، تا هفتهها تاثیرات زیادی بر قیمتهای این کالای استراتژیک خواهد داشت، مگر اینکه حوادث غیر مترقبهای در اینده نزدیک رخ دهد، حوادثی مانند وقوع جنگ یا افزایش تقاضای نفت به هر دلیل غیر عادی.برخی معتقدند که دولتهای خلیج فارس تنها دولتهایی هستند که از این بحران خسارت میبینند، اما این مساله مطابق واقع نیست. اگر تاثیرات جهانی بحران سقوط قیمت نفت بویژه برای روسیه و آمریکا را در نظر نگیریم، این بحران بر تمام دولتهای عربی و نه تنها دولتهای حاشیه خلیج فارس، تاثیر میگذارد. بدون شک، دولتهای خلیج فارس بیشترین زیان را از سقوط قیمت نفت میکنند، به این دلیل که کاملا متکی بر صادرات نفت و گاز هستند.
این بحران میتواند به یک نعمت تبدیل شود، البته در صورتی که دولتهای تولید کننده نفت و گاز، تعامل درستی با ان داشته باشند و بتوانند از انچه کارشناسان کشورهای حوزه خلیج فارس و کشورهای عربی و غربی از دههها پیش در مورد آن هشدار میدادند، درس بگیرند. چه بسا سقوط قیمت نفت در روز دوشنبه گذشته، زلزله بزرگی بود که میتواند رفتار اقتصادی دولتهای عربی خلیج فارس را اصلاح کند.
این تغییر مستلزم اتخاذ استراتژیهای متفاوتی است که بتواند خط مشی اقتصادی و سیاسی را کاملا عوض کند، برای مثال:
۱-تنوع بخشیدن به بخش تولید، به جای تکیه بر صادرات نفت و گاز. زمینههای بهداشتی و تکنولوژیکی میتواند فرصتهای خوبی برای تنوع بخشیدن به تولیدات و صادرات آنها باشد. اما این مساله نیازمند بودجههای کلانی برای انجام پژوهشهای علمی و ارتباط دادن ان به صنعتها و مواد مورد نیاز بازارهای داخلی، منطقهای و جهانی است، همانطور که در دولتهای تولید کننده تکنولوژی در جهان، به این شکل عمل میشود.
۲-تنوع بخشیدن به بخشهای سرمایه گذاری و تمرکز بر سرمایههای تولید شده در دولتهای عربی، به جای انحصار سرمایه گذاری در طرحهای شکست خورده در غرب. بخشهای کشاورزی و طرحهای زیربنایی، مانند فرودگاهها، نمونههای خوبی از سرمایه گذاریهای چین در آفریقا هستند، که دولتهای خلیج فارس میتوانند از ان الگو بگیرند.
اموال صندوقهای ارزی دولتهای عربی خلیج فارس، که مجموع موجودی آن از دو تریلیون و ۱۶۶ میلیارد دلار فراتر میرود، میتواند اساس مهمی برای شروع سرمایه گذاریهای واقعی در منطقه عربی و در میان دولتهای خلیج فارس باشد.
۳-تغییر سیاست دخالت دولتهای نفتی در درگیریهای عربی و پایان دادن به جنگهای ویرانگر بویژه جنگ یمن، که هزینه سنگینی برای بودجه سعودی داشت و اموال زیادی را به هدر داد. بازگشت به سیاست قدیمی خلیج فارس که محافظه کارانه بود و میلیاردها دلار را برای شعله ور کردن جنگها صرف نمیکرد، همانطور که در مصر، لیبی و یمن اینگونه شده است. دوری از ورود به درگیریها و شعله ور کردن انها، دستاوردهای متعددی برای دولتهای عربی خلیج فارس خواهد داشت، چرا که از هدر رفتن اموال آنها در درگیریهای بی فایده میکاهد و به رسیدن به صلحهای تاریخی کمک میکند که پیش از این، دولتهای عربی، بویژه عربستان و امارات، با حمایت مالی خود، باعث شعله ور شدن آتش اختلاف آن شده بودند. قطع حمایت مالی این دولتهای عربی از درگیریهای مختلف در منطقه، فرصتی را برای انها مهیا میکند تا سرمایه گذاریهای سودمندی در بخشهای مختلف داشته باشند، که از تکیه آنها بر درآمد نفت، میکاهد.
با اینکه سقوط نفت اختلالات زیادی برای دولتهای خلیج فارس و دیگر دولتهای عربی دربردارد، اما در صورتی که این دولتها هوشیار باشند، از این شوک بعنوان نعمتی برای تغییر استفاده میکنند، به شرط آنکه بتوانند خوانش درستی از شرایط داشته و بتوانند استراتژی اقتصادی و سیاسی خود را متحول کنند.