سمیه عسگری/ ما انسان ها در این عالم، خود را مشغول وقت گذرانی، محدود و مرموز، ساخته بودیم، حتی از نزدیک شدن دو یا چند موجود تنهای هم خون، ازدوستی نیز با هم، خیلی دور بودیم، اما این کرونا ویروس، به ما اجازه داد تا آن تنهایی عمیق را بهتر بشناسیم […]
سمیه عسگری/
ما انسان ها در این عالم، خود را مشغول وقت گذرانی، محدود و مرموز، ساخته بودیم، حتی از نزدیک شدن دو یا چند موجود تنهای هم خون، ازدوستی نیز با هم، خیلی دور بودیم، اما این کرونا ویروس، به ما اجازه داد تا آن تنهایی عمیق را بهتر بشناسیم و دوباره تأمل کنیم.. تنهایی، همان طور که ما را از هم، جدا می کند به یکدیگر نیز پیوند می دهد.. کرونا ویروس، خانه دل هایمان را، به بهشتی سرشار از زینت مبدل می سازد.. ما که برادری، برابری، همدردی، یکرنگی، رحم و مروت، و جوانمردی را، به کل، فراموش، کرده بودیم.. خداوند به کمک نیروی فرشته وارش، عقل و منطق، و علم بشر، را آن قدر در هوا معلق، نگه داشته است تا بار دیگر، به کمک ادراکی که او به ما بخشیده، به بزرگترین حس بشری خود، دست پیدا کنیم.. ما انسان ها که مدت ها با حفاری دیوانه وارمان، برای به دست آوردن پول، ثروت و منصب، خود را هلاک ساخته ایم.. حال، فهمیده ایم که کرونا، آمده تا ژرفای بدبختی هایمان را اندازه بگیرد و از هر چه ما را احاطه کرده است وحشت کنیم از خروس جنگی های عصرمان، که همان زر، ارز، و…. هستند.. و باعث مرگ انسانیت می شوند و ندای وجدان ناشی از آن، که تا آخر عمرمان طول می کشد، زرق و برق هایی که، کافی بود تا کسی لمسشان کند و محکوم به بی پروایی، بی توجهی، و خالی از احساسات انسانی شود، کارهای ناپایداری که عاقبتش فقط یأس و جنون است.. و خلاصه از همه چیز… از تمام چیزهایی که خداوند، در لطف و کرم بی انتهایش آفریده بود.. و ابلیس، آن را منحرف ساخته بود، وقتی زیر فشارهای روانی حاصل از کرونا، که ما را از خواب غفلت بیدارساخت زیبایی نور، هوای پاکیزه، طبیعت بکر، حس انسان دوستی، ما را از شرآن، وحشت نجات می دهد.. کرونا ویروس ما را با شرح مفصل و طولانی، بدبختی اش، که تمام عزیزانمان را چون برگ خزان پاییز، زرد نموده و از شاخه های بی جان زندگی درو می کند.. آمده است که تا ابد ما را از نور الماس گون، و هوای مدهوش کننده ی بهار، از دیدن روی ماه عزیزان مان، از در آغوش گرفتن امیدهای مان، ما را محروم ساخته.. و در دامی، رها ناپذیر بیندازد.. و با حبس شدن در قصرها و خانه های مجلل، که برای خودمان تدارک دیده ایم به گشتن مضطربانه ی خود، در طول و عرض زندگی ادامه دهیم و از طرفی با کرونا ویروس آمده.. تا پلک چشمانمان، نه چشمان سر، بلکه چشمان بصیرتمان، را مثل دو صدف ازهم باز کند.. و روح مان از دلتنگی رؤیاهای از دست رفته یمان، عزیزان ازدست داده مان، شروع به درخشیدن کند…
دراین مدت یک ساله، چنان احساس پیری، زبون و خستگی، را به وجودمان، داده است.. که ما را متوجه ساخته که چقدر خود وعزیزان مان را از بهترین ساعات عمرمان، دور ساخته ایم و آن وقت است که می فهمیم چقدر دلمان، برای داشتن نعماتی، که از نظرمان ساده و بی ارزش بود.. مثل استنشاق عطر گل های پونه، لذت دیدن بخارگل های سرخ درغروب، و خانواده تنگ شده است.. قلب هایمان، که پس از نامهربان شدن، جنسش از خاکستر متراکم شده بود.. حال، قادر است.. سخت ترین ضربات کشنده ی واقعیات تلخ روزانه، را تحمل کند.. و با گذشت سال ها ناسپاسی که رفته رفته، در ما به صورت عادتی درآمده بود.. فرصتی شود.. تا ریشه های طغیان، را در قلب ما بخشکاند.. و بشر مجبور شد.. تا قدری به خود آید.
کرونا ویروس، همان طور که ناخوانده آمد.. امید است با قطاربرگشت ناپذیر برود.. و رفته رفته به نقطه ای سیاه رنگ ثابت افق یک روز به یادماندنی و تاریخ شدنی، بدل شود.. کرونا ویروس، ما را غافل گیرانه، دستخوش همان سهل انگاری، کرد.. که هوا و آسمان، عزیزان، دوستان، طبیعت، همه و همه را بدان آکنده بودیم.. و بر اثرغبار دائمی، دل ها، گفتارها، و رفتارهایمان، که همه چیز را پیر و پژمرده کرده بودیم.. و حس رخوتی که، که تمام حس های انسانیت مان را مغلوب خود، ساخته بود، کرد… کرونا اثبات حیات واقعیت است که به جهان و جهانیان بگوید،غنی و فقیر، زن و مرد، پیر و جوان از هر فرقه و با هر تفکر، عدد و رقم، نمی شناسد.. همه ازخداییم و به سوی خدا می رویم.. بیایید.. خط کش ها و معیارهای سنجش مان، را تغییر دهیم.. و در کنار هم و با همدردی با یکدیگر، براین سختی ها غلبه کنیم.