«ملاقات با بانوی سالخورده» را می توان بهترین و معروف ترین و در عین حال پر اجراترین اثر دورنمات، نمایش نویس سوییسی دانست که در ایران هم چه در رادیو و چه روی سن، بارها عرضه شده که سهم اصلی موفقیت آن بدون شک به یکی از کارگردان های بزرگ کشور مان، زنده یاد استاد […]
«ملاقات با بانوی سالخورده» را می توان بهترین و معروف ترین و در عین حال پر اجراترین اثر دورنمات، نمایش نویس سوییسی دانست که در ایران هم چه در رادیو و چه روی سن، بارها عرضه شده که سهم اصلی موفقیت آن بدون شک به یکی از کارگردان های بزرگ کشور مان، زنده یاد استاد حمید سمندریان می رسد. سمندریان در سال ۱۳۵۱، برای نخستین بار نمایشنامه «ملاقات بانوی سال خورده» را روی صحنه برد و سپس در سال ۱۳۸۶،دوباره به اجرا در آورد. سمندریان آثار دیگری هم از دورنمات از جمله «بازی استر یند برک» را ترجمه و به روی صحنه برده است. چاپ چهار دهم کتاب «ملاقات بانوی سالخورده» با ترجمه حمید سمندریان از سوی نشر قطره منتشر شده است.
٭ ٭ ٭
کلر زاخاناسیان شخصیت اصلی نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» که یک بانوی پیر و عجوزه است، با قطار بیست و هفت دلاری خود به شهر گولن می رود. او فقط یک خواسته دارد: انتقام گرفتن از معشوق سابقش، که سال ها پیش او را با فرزندانش ترک کرد و دیگران را برای شهادت دادن علیه او ترغیب کرد. داستان فقط یک انتقام ساده نیست بلکه در این اثر شما با پدیده ای به نام کمدی سیاه طرف خواهید بود که عمیق ترین نقد های ممکن را به جامعه مدرن وارد می کند.
در همین حال، این بانوی پیر نه تنها از نظر سنی پیر شده است، بلکه بسیار ثروتمند نیز شده و ساکنان را به یک پیشنهاد غیراخلاقی دعوت می کند: یک میلیارد برای شهر، در ازای گرفتن زندگی معشوق سابقش …
طرح داستان در کل سه مرحله است و خواننده را از همان ابتدا جذب خود می کند. از همان صفحات اول با وضعیت اولیه این کمدی غم انگیز روبرو خواهید شد و می توانید با هیجان نحوه پیشرفت اوضاع در گولن را تماشا کنید.
شما اگر به جای این شهروندان بودید در برابر پیشنهاد بانوی سالخورده چه واکنشی از خود نشان می دادید؟ همان طور که از مضامین این اثر مشخص است، قرار است مخاطب در مواجهه با این نمایشنامه به لحاظ اخلاقی به چالش کشیده شود. مرزهای انسانیت، عدالت و شرارت محو خواهند شد تا که از نو اخلاقیات مورد کاوش قرار گیرد. نمی توان از نظر ذهنی یک تصویر سیاه و سفید ترسیم کرد و قهرمانان طرح را به خوب یا بد تقسیم کرد. هیچ کس در گولن از گناه رهایی ندارد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم: «مأمور اجرا از اتاقک بیرون می آید. مأموراجرا: سلام آقای شهردار. مخلص جنابعالیم. شهردار: این جا چی می خواید آقای مأمور اجرا؟ مأمور اجرا: آقای شهردار خودشون بهتر می دونن! کار بزرگ و بسیار پر مسئولیتی به من واگذار شده. می دونین یک شهر تمومو ضبط کردن یعنی چی؟ شهردار: توی شهرداری غیر از یک ماشین تحریر کهنه چیز دیگه ای پیدا نمی کنین. مأمور اجرا: آقای شهردار موزه ی محلی گولن خاطرشون نیست. شهردار: سه سال پیش هرچی
٭ ٭ ٭
فریدریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نمایشنامهنویس و رماننویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه (۱۵ دی) ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذلهگو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که میسرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاش جو داده بودند. تأثیر ویژگیهای این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنانکه این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشتههای این نمایشنامهنویس شهیر میتوان مشاهده کرد.
دورنمات در ۱۳ سالگی همراه با خانواده راهی پایتخت شد. در این شهر پس از اتمام دوران متوسطه وارد دانشگاه شد و بر اساس تأثیری که از پدر و پدربزرگش گرفته بود در رشته علوم دینی، فلسفه و ادبیات آلمانی به تحصیل پرداخت. پس از تحصیل در رشته ادبیات و فلسفه، چندی در کش و قوس بود که نقاشی را حرفه خود قرار دهد یا نویسندگی را. به زودی حرفه نویسندگی را برگزید، اما نقاشی را هم هرگز کنار نگذاشت. تابلوها و طرحهای او آشکارا نشان میدهد که تئاتر برای او پلی میان نقاشی و ادبیات است. در جوانی، نقد تئاتر و نیز رمانهای جنایی هم مینوشت. پس از چند سال وارد دانشگاه زوریخ شد و در رشته هنر و فلسفه ادامه تحصیل داد. اما پس از مدتی فشار مالی و فضای کلی دانشگاه و پرداختن به ادبیات نمایشی او را از ادامه تحصیل بازداشت. این نویسنده که ثروت پدری نداشت به کار نگارش مشغول شد و کتاب مشکلات تئاتر را به رشته تحریر درآورد. او برای امرار معاش به نوشتن نمایشنامههای رادیویی روی آورد و از این راه پول خوبی به دست آورد، چنانکه موفق شد مشکلات مالی خانواده را که شامل همسر و سه فرزندش میشد از این راه تا حدود زیادی حل کند.
نخستین نمایشنامه دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان این نوشته شد عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشته تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامه خود را یک سال بعد با عنوان نابینا نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با از دست دادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد.