«احمد شاه مسعود» به یک چهره ملی در میان افغانها شناخته شده است در همه سالهای جهاد با اشغالگران شوروی سابق و همچنین مبارزه با طالبان در نخستین دوره استیلای این گروه افراطی بر کابل، از نظر مسئولان جمهوری اسلامی ایران، فردی مجاهد و مورد احترام بود و در خطوط اخبار به بزرگی از وی […]
«احمد شاه مسعود» به یک چهره ملی در میان افغانها شناخته شده است در همه سالهای جهاد با اشغالگران شوروی سابق و همچنین مبارزه با طالبان در نخستین دوره استیلای این گروه افراطی بر کابل، از نظر مسئولان جمهوری اسلامی ایران، فردی مجاهد و مورد احترام بود و در خطوط اخبار به بزرگی از وی یاد میشد و حتی در مقطعی از دوران جهاد وی با کفرِ کمونیسم و ارتجاعِ طالبان، فرزندانش در ایران حضور داشتند و به مدرسه رفتند و شخص «احمد شاه مسعود» با سردار حاج قاسم سلیمانی دوستی و صمیمیت داشت و فرزندش در یکی از خاطرات خود گفته بود «پدرش از حاج قاسم خواسته بود اگر او زودتر شهید شد، عموی فرزندانش باشد و اگر حاج قاسم زودتر شهید شد، او عموی فرزندان حاج قاسم خواهد شد.» و همین خاطره، بیانگر اوج تعلق خاطر این دو مجاهد فی سبیل الله به هم بود بدون اینکه مرزبندیهای جغرافیایی یا مذهبی بتواند بین آن دو فاصلهای بیندازد و این شعر مولانا را به خاطر میآورد که «جانِ گرگان و سگان از هم جداست// متحد،
جانهای شیرانِ خداست».
امروز نه حاج قاسم و نه احمد شاه مسعود نیستند اما وجدانهای بیدار هستند و میتوانند قضاوت کنند و ببینند برخی ادعاهای دولتمردانی که نام حاج قاسم – تنها نام حاج قاسم و نه مرامش- لقلقه زبان آنان است، در اتفاقهای حدود دو سال اخیر چه اندازه با «احمدشاه مسعود» نامهربان بودند از این منظر که کمک و همراهی کردند تا طالبان، بدون هیچ انتخاباتی و تنها با تکیه بر سلاح و کلاشنیکُفهای خود و همچنین برابر توافقی مخفیانه که با استکبار جهانی به امضا رساند، کشور را در دست بگیرد و خون بیگناهان اعم از شیعه و سنی را بریزد.
بسیاری از اصولگرایانی که حاج قاسم را مانند هر سرمایه ارزشمندی، به نام خود سند زدند، از حدود دو سال قبل شروع کردند به تطهیر طالبان و در مواقعی نیز به استقبال این گروه تروریستی رفتند، در شرایطی که هنوز داغ ملت از شهادت عزیزانشان در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف در ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ خون بود و هنوز ناامن کردن مرزهای شرق کشور و حمله به روستاهای خراسان و اقدام به آدمربایی توسط تفنگداران طالب در میانه سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۷۹ از
یادها نرفته است.
دولتمردان به هر دلیل انتخاب خود را کردند و تصمیم گرفتند پس از توافق آمریکا با طالبان، با آنان کنار بیایند و در بسیاری موارد به آنان مشورت دادند تا اینکه برای دومین بار پس از ۲۷ سال، کابل سقوط کرد و اتفاقات سال گذشته رخ داد که جای طرح آن در کتاب عبرتهای تاریخ است و سرویس سیاسی «جمله» بارها به این موضوع طی تحلیلهایی پرداخت و آن را به نقد کشید.
روز گذشته یک اتفاق دیگر رخ داد که داغ سقوط افغانستان و درد این کشور را هم برای افغانها و هم برای طیفهایی در داخل کشور تازه کرد و آن تحویل سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در تهران، به نماینده طالبان بود در شرایطی که تقریباً هیچ کدام از کارکنان سفارت حاضر به ماندن و همکاری با امارت اسلامی طالبان نشدند و تصمیم به ترک آن گرفتند.
البته تنها مردم افغانستان هستند که حق دارند درخصوص نوع نظام سیاسی و شرایط اجتماعی حاکم بر کشور خود توضیح دهند و این نکته هم قابل درک است که همسایگانی چون جمهوری اسلامی ایران که خط مرزی طولانی با کشور افغانستان دارد، حق دارند جهت رفع نگرانیهای خود اقدام کنند و طوری گام بردارند که منافع طرفین، تضمین و تنش کم شود اما سکوت دستگاه سیاست خارجی دولت سیزدهم در قبلا توهینهای طالبان با مزار «احمد شاه مسعود» و اقدام چندباره به شکستن سنگ قبر و بیحرمتی به «کاکای حاج قاسم» دور از انصاف بود.
برخی اصولگراها همواره برای توجیه رویکرد خود به این موضوع استناد میکردند که «احمد مسعود» فرزند «احمد شاه مسعود» با غرب و انگلیس نشسته است و از جمهوی اسلامی فاصله گرفت که باید به آنان گفت درصورت صحت این استدلال، اشتباه فرزند احمد شاه مسعود چه ارتباطی به آن شهید دارد که دستگاه دیپلماسی در برابر اهانت عمدی طالبان با مقبره آن مجاهد شهید، سکوت میکند ؟
امروز امارت طالبان به دلیل اقدامات افراطگرایانهای که دارد مورد شناسایی بینالمللی توسط بسیاری از کشورها قرار نگرفت و به همین دلیل سفارت افغانستان در بسیاری از کشورها، هنوز تحویل طالبان نشده است اما جمهوری اسلامی ایران و چند کشور دیگر ازجمله روسیه، چین، عربستان و قطر که با طالبان معادلات تجاری و سیاسی دارند این دولت را به صورت «دوفاکتو» مورد شناسایی قرار دادند.
نقد ما به وزارت امور خارجه دولت سیزدهم این است که میتوانست این تغییر و تحول را تا شناسایی دوژور به تأخیر بیندازد اما گویا مقامات تهران برای این کار کمی شتاب داشتند و روز گذشته، سفارت را از مقامات دولت پیشین تخلیه کردند تا آماده تحویل به طالبان شود.
نکته تلخ و دردناک این جابهجایی عکس قهرمان ملی افغانستان بود که توسط کارکنان سفارت از دیوار برداشته شد تا جلوی چشم مقامات طالبان نباشد و آنان را آزار ندهد، این جابهجایی از نگاه ما بسیار دردناک و مانند اخراجِ «احمد شاه مسعود»از تهران بود.سرنوشت مجاهد شهید احمد شاه مسعود جمله مادر حسنک وزیر در کتاب گرانسنگ «تاریخ بیهقی» را به خاطر میآورد که گفت: «بزرگا، مردا، که این پسرم بود، که پادشاهی چون محمود این جهان بدو داد و پادشاهی چون مسعود آن جهان». درخصوص «احمد شاه مسعود» نیز باید گفت دولت اسلامی پیشین، عنوان قهرمان ملی به وی داد و روز شهادتش -۱۸ شهریور- در افغانستان با عنوان روز شهید تعطیل رسمی اعلام شد اما امارت اسلامی طالبان، نه قبرش را، نه نامش را و نه حتی عکس ساکت و ساکنش را بر دیوار سفارت
تحمل نمیکند.