از داغ شدن بازار شایعات تا دفاع بی‌دلیل از نقض حقوق بشر افراط و تفریط به نفع جنایت
از داغ شدن بازار شایعات تا دفاع بی‌دلیل از نقض حقوق بشر افراط و تفریط به نفع جنایت
پس از سقوط «بشار اسد»، یکی از دراماتیک‌ترین و البته پرسروصداترین روایت‌ها در محافل مختلف بالاخص فضای مجازی، روایات مربوط به زندان صیدنایاست.

زندان صیدنایا نام زندانی بدنام در شمال دمشق بود که توسط دولت جمهوری عربی سوریه اداره می‌شد. این زندان نظامی و اردوگاه مرگ به «کشتارگاه انسانی» (المسلخ‌البشری) نیز معروف است. از این زندان برای نگهداری هزاران زندانی از جمله زندانیان غیرنظامی، شورشیان ضد دولتی و زندانیان سیاسی استفاده می‌شد. با یک جستجوی کوتاه می‌توان نام زندانیان این زندان را مشاهده کرد و از دیدن اسامی مبارزان بزرگی از اقشار مختلف با ایدئولوژی‌های گوناگون شگفت‌زده شد. با این‌حال، روایت‌هایی که تا امروز مطرح شده‌اند، ماجرا را از متاسف شدن برای نوع بشر منحرف کرده و امروز تمرکزها بر بحث دیگری است؛ اینکه اصلا این تصاویر و روایت‌ها واقعیت دارند یا نه؟
در این متن تلاش داریم به کاری که رسانه با واقعیت‌های این زندان کرده‌است بپردازیم؛ چرا که امروز دیگر کمتر کسی پیدا می‌شود که تصاویر گوناگون مربوط به آن را ندیده باشد. تصویر چاله‌های زیرزمینی به‌عنوان زندان، انسان‌های با بدوی‌ترین نوع رفتار در حالی که با در دست داشتن انواع جانوران در زیر زمین می‌خزند، کودکان و افراد بسیار سالمند در زندان، جنازه‌های سلاخی‌شده، زندانیان آسیب‌دیده از منظر اعصاب و روان و بسیار موارد دیگر که حتی یادآوری آن‌ها در این متن باعث تکدر خاطر است، تصاویری است که به نظر جهان رسیده‌است. اما به مرور مشخص شد که خیلی از آن‌ها واقعیت نداشتند؛ یا ساخته هوش مصنوعی بودند یا بازیگرانی بودند که نقش آسیب‌دیدگان را بازی می‌کردند و حتی در مواردی اذعان شد تصاویر آوارگان فلسطینی به‌جای زندانیان صیدنایا پخش شده‌است.
اولین نکته آن است که حتی اگر صفر تا صد تصاویر غیرواقعی باشد، منکر جنایات بشری صیدنایا نیست به چند دلیل؛ نخست اینکه لقب کشتارگاه انسانی، مدت‌ها قبل از سقوط بشار به این جنایتگاه بشری اعطا شده بود و همین صحت نقض حقوق بشر در آن است. دومین دلیل اینکه بلافاصله پس از سقوط بشار درب‌های این زندان باز شد و همین نشان می‌دهد که صیدنایا، محل نگهداری مجرمان سیاسی و عقیدتی بوده‌است. دلیل دیگر، تلاش‌ها برای پیدا کردن محل‌های اختفا و پنهان زیرزمینی پس از سقوط رژیم بود و همین امر احتمال وجود سلول‌های مخفی را تایید می‌کند؛ اما درخصوص نتیجه کار انقدر روایت‌ها متفاوت است که تمییز صحیح از ناصحیح را مشکل می‌نماید. با تمام این‌ها اینکه شرایط نگهداری زندانیان در صیدنایا ناقض قوانین حقوق بشر بوده‌است، قطعی است.
درواقع ماجرا اصلا صیدنایا نیست؛ نارضایتی‌های مردمی از حکومت بشار اسد حتی اگر پراکنده باشند هم انکارناشدنی است. «سیدعباس عراقچی»، وزیر امور خارجه کشورمان بارها تاکید کرده که اسد به توصیه‌های مقامات ایران گوش نداد و حتی شروطی هم گذاشت. به گزارش ایسنا، در آخرین مورد عراقچی در جریان سفر به مصر جهت شرکت در اجلاس «دی ۸»، با شبکه «الغد» مصاحبه کرد و گفت: «جمهوری اسلامی ایران به درخواست دولت سوریه و با هدف مبارزه با تروریست در این کشور حضور داشت و هرگز در ارتباط و تعامل دولت با مردم و معارضین دخالت نکرد. ما به بشار اسد توصیه‌های زیادی کردیم و او از شنیدن آن‌ها امتناع کرد. ما در خصوص تحرک معارضین در ادلب به او هشدار دادیم و دولت سوریه تصمیمات مستقل گرفت.» مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی) نیز در دیدار بشار اسد که در خرداد ۱۴۰۳ برگزار شده بود به او هشدار داده بودند غربی‌ها و دنباله‌های آنها در منطقه قصد داشتند با جنگی که علیه سوریه به راه انداختند، نظام سیاسی این کشور را ساقط و سوریه را از معادلات منطقه حذف کنند اما موفق نشدند و اینک نیز قصد دارند با شیوه‌های دیگر و از جمله وعده‌هایی که هیچگاه به آنها عمل نخواهند کرد، سوریه را از معادلات منطقه خارج کنند.
پس کلیت ماجرا که نقض حقوق بشر در سوریه حتمی است، غیرقابل انکار است که اگر بود، شاهد تصاویر شادی مردم پس از سقوط بشار نبودیم.
حال که به اندازه کافی جنایات در سوریه مبرهن و قطعی است، چرا برخی رسانه‌های غربی با کمک هوش مصنوعی این ماجرا را تقبیح و حتی مضحکه کردند؟ یک نظریه می‌تواند این باشد که اصلا هدف، رساندن افکار عمومی به جایی است که به هر تصویری از این زندان بخندد. نظریه بعدی گرفتار شدن در گرداب دیکتاتورسازی بشار است. یعنی تفکری، به قدری از سقوط رژیم و گسترش هرج‌ومرج در سوریه خوشحال است که این خوش‌حالی افسارگسیخته شده و به دروغ‌پردازی رسیده‌است. شیطنت دیگر این رسانه‌ها، دیکتاتورنمایی هر کشوری است که با سوریه زمان بشار روابط دیپلماتیک داشته‌است. درواقع می‌خواهند باوری را جا اندازند که معتقد است چگونه ممکن است اصلا ایدئولوژی‌ای به یک ایدئولوژی دیگر با این جنایات سرشار، دست دوستی بدهد؟ در این میان، برخی رسانه‌ها و تفکرها، به قصد حقیقت‌نمایی مسیر اشتباه دیگری را برگزیده‌اند که از آن به سفیدنمایی بشار اسد تعبیر می‌شود. درواقع تلاش برای تشخیص صواب از غیر صواب هم توسط برخی به قدری افراطی شده که یک سوال مهم مطرح می‌شود: این همه تلاش برای اثبات اینکه صیدنایا آن‌طورها که می‌گویند هم نیست به چه علت است؟ راست و دروغ ماجرا این همه هم مهم نیست. یعنی همانطور که دروغ‌پردازی در این خصوص بد است و باعث انحراف مسیر تحقق عدالت است، این همه تلاش برای رو کردن دست تک‌تک زندانیان که روایت‌های مختلف و تاثربرانگیزی از صیدنایا دارند هم بد است.
در پایان باید گفت ما به عنوان بخشی از افکار عمومی، که عضوی از جامعه هدف این هر دو تفکر هستیم، مسلما توانایی جزئیات هر راست و دروغی را نداریم و اصلا نه ضرورتی هست و نه زمان کافی برای این مهم؛ تنها باید به شکل کلی یک واقعیت را پذیرفت؛ نخست اینکه نقض حقوق بشر در صیدنایا تحت حکومت بشار حتمی است، اما حدودی دارد. انگشت اتهام این جنایات بشری هم مستقیما متوجه دولت وقت مستقر در سوریه هست و هیچ ربطی به هیچ‌کدام از هم‌پیمانان و دوستان سوریه تحت حکومت سابقش ندارد.
گفتنی‌است؛ جنایات رژیم صهیونیستی و هم‌پیمانان غربی‌اش برای تاریکی این روزهای سوریه هم انکارناپذیر است و این متن قصد نادیده گرفتن آن‌ها و البته تحلیل رفتار تحریرالشام را ندارد و تنها به کاری که رسانه با اخبار صیدنایا کرده، پرداخته‌است.

  • نویسنده : سایه برین/دبیر سرویس فرهنگ و اجتماعی