گروه سیاسی یکی از مدیران ارشد کشور زمانی سخن جالبی بر زبان رانده بود که «نرخ نفت بشکهای ۱۰ دلار بود ما به همین مشکلات اقتصادی، تورّم، کاهش صادرات و افزایش واردات و درگیری با انواع آسیبهای اجتماعی دچار بودیم و روزی که نفت به بشکهای ۱۴۰ دلار رسید نیز همین مشکلات را داشتیم […]
گروه سیاسی
یکی از مدیران ارشد کشور زمانی سخن جالبی بر زبان رانده بود که «نرخ نفت بشکهای ۱۰ دلار بود ما به همین مشکلات اقتصادی، تورّم، کاهش صادرات و افزایش واردات و درگیری با انواع آسیبهای اجتماعی دچار بودیم و روزی که نفت به بشکهای ۱۴۰ دلار رسید نیز همین مشکلات را داشتیم و همین بهترین گواه است بر اینکه مشکل ما در مدیریت است و نه چیز دیگر و اگر بخواهیم مشکلات را به شیوه اساسی چاره کنیم باید در مدیریت خود تجدید نظر کنیم.» و برای تجدید نظر در مدیریت، یکی از نکات مهم و عمده این است که از به کار گماردن افرادی که آزمون پس دادهاند و اقدامی ماندگار در پرونده خود ندارند، خودداری کنیم. به عبارت روشن، افرادی را به کار بگیریم که کارآمدی سازمان تحت مدیریت خود را چندین پله ارتقا دهند.
مدتی است که روند تعیین مدیران همسو با دولت سیزدهم کند شده و در برخی موارد، انتصاباتی صورت گرفت که صدای اعتراض برخی اصولگرایان را نیز بلند کرد و دولت سیزدهم نمیتواند نسبت به این امور بیتفاوت باشد و حتماً باید با دقت نظر بیشتری به انتصابات مدیران جدید، توجه کند.
اگر فعالان رسانه یا برخی بزرگان اصولگرا در این زمینه به دولت سیزدهم انتقاد کردند با هدف خیرخواهی بوده است و دولت باید پاسخی به صدای اعتراض آنان بدهد چون ادامه این فرایند، همه به منافع عمومی آسیب وارد میکند و هم اعتماد جامعه به دولت را زیر سوال میبرد.
این تذکرات دلسوزانه در شرایطی به دولت داده میشود که همه از مشکلات سیاسی، اقتصادی و حتی بینالمللی که به دولت سیزدهم به ارث رسیده آگاهی دارند و تنها اکسیری که میتواند این مشکلات را حل کند «عقلانیت» و «مدیریت» است و درصورتیکه مدیران ارشد دولت سیزدهم اسیر در باندبازی شوند و «ناشایستها» و «کوتولهها» را به مدیریت بگمارند، با آینده این سرزمین بازی خواهد شد چون گرههای کوری که ایجاد شد در توان این مدیران نیست که باز کرده شوند ضمن اینکه ممکن است برخی دغدغه چنین گرهگشایی را نیز نداشته باشند.
متاسفانه برخی اخبار حکایت از انتصابات ناهماهنگ با شرایط حاد کشور دارد و لازم است مدیران ارشد دولتی این موضوع را در دست بررسی قرار دهند و به صِرف اینکه فردی همراه و همسو با آنان بود، وی را به یک کرسی تصمیمگیری هدایت نکنند و حتماً صلاحیتهای تخصصی و ازجمله سوابق مدیریتی وی را نیز مد نظر قرار دهند و از تبعات ویرانگر «ناشایستهگزینی» غافل نباشند.
ناشایستهگزینی و کوتولهپروری در مدیریت موجب میشود مدیران ناشایسته و بیصلاحیتی که به کرسی مهم گمارده شدند، افرادی به مراتب ضعیفتر، ناشایستهتر و کوتولهتر از خود را بهعنوان معاون و مدیر در زیرمجموعه خود به کار بگیرند تا ضعف آنان به چشم نیاید و آن مدیران نیز به همین کیفیت، عمل میکنند و در نتیجه این رویکرد، کل سازمان در کنترل و اختیار مدیران بیصلاحیت قرار میگیرد و در عمل به یک سازمانی فشل و ناکارآمد تبدیل میشود و بدیهی است هرچه سازمان یا دستگاهی که در چنبره چنین مدیرانی افتاد، تخصصی و محوری باشد، در افکار عمومی بیش از همیشه موجبات تضعیف دولت سیزدهم را فراهم میآورد.
تعریف مدیریت مدرن این است که «هنر انجام دادن کارها توسط دیگران» و در این تعریف، افرادی که به کار گرفته میشوند باید تخصص و آگاهی لازم را در مورد مسائل کلان کشوری داشته باشند و توصیه ما به دولت سیزدهم این است که تمام مساعی خود را به کار بگیرد تا نیروهایی موفق با رزومه روشن و با تضمین کارآمدی به دستگاههای استانی بگمارد تا مشکلات پیچیده و چند لایه دستگاهها و ادارات، بهدرستی شناسایی و مرتفع شود.
نکته بعدی نیز حضور مدیران دولت دوازدهم در بسیاری از نهادها و کانونهای اصلی تصمیمگیری است که هیچ تعهدی به آرمانها و برنامههای مهم و محوری دولت سیزدهم ندارند و هنوز در موقعیت خود بهعنوان مدیرکل در بسیاری از وزارتخانهها و حتی نهاد ریاستجمهوری حضور دارند و این نیز موجب وهن دولت است.
پیشنهاد ما عزل اتوبوسی این مدیران نیست اما حق دولت است که در کانونهای مهم تصمیمگیری افرادی را به کار بگیرد که دغدغه اجرای برنامههای دولت متبوع خود را داشته باشند و برای بازکردن این مسیر تلاش کنند.
نکته بعدی این است که هم انتخاب افرادی که شایستگی لازم برای کرسی مورد نظر را ندارند و هم بقای مدیرانی که بارها تعهد خود را نسبت به دولت پیشین نشان دادند یا دستِ کم تعهدی به شعارها و اولویتهای دولت سیزدهم ندارند، به اعتبار و اقتدار دولت آسیب وارد میکند.