استبدادِ فرهنگی و سیاستِ حذف !؟
استبدادِ فرهنگی و سیاستِ حذف !؟
از دیرباز یکی از مشخصه‌های اصلی تندورهای جریان اصولگرا «عقلانیت‌گریزی» بود و همین نگرش موجب می‌شد اساساً درک درستی از جهان، سیاست، فرهنگ و جامعه نداشتند و ادعاها و اظهاراتی بر زبان می‌راندند که در فضای عمومی و اکثریت جامعه، کسی به آن توجهی نمی‌کرد.

سرویس سیاسی جمله – از دیرباز یکی از مشخصه‌های اصلی تندورهای جریان اصولگرا «عقلانیت‌گریزی» بود و همین نگرش موجب می‌شد اساساً درک درستی از جهان، سیاست، فرهنگ و جامعه نداشتند و ادعاها و اظهاراتی بر زبان می‌راندند که در فضای عمومی و اکثریت جامعه، کسی به آن توجهی نمی‌کرد و حتی بسیاری از بزرگان نیز نسبت به آن موضع مخالف می‌گرفتند.
عدم اقبال عمومی، این گروه را نه تنها به تفکر وانداشت و موجب نشد قدری بیندیشند و در پایه برخی اندیشه‌های خود تجدیدنظر کنند بلکه برعکس موجب شد آنان هربار دایره خودی‌ها را تنگ و تنگ‌تر کنند تا جایی‌که بعدها شاهد بودیم مرکز نیز از دایره بیرون افتاد و افرادی چون مرحوم آیت‌الله علی اکبر هاشمی رفسنجانی، علی لاریجانی و علی اکبر ناطق نوری که از سابقون اصولگرا بودند، نیز حذف شدند و بدون هیچ صبغه و سابقه‌ای، برچسب اصلاح‌طلبی خوردند.
امروز پرچم طیف تندروی اصولگرا که روزگاری با عناوینی چون «انصارحزب‌الله» شناخته می‌شد در دست «جبهه پایداری» قرار گرفته است.
طی بیش از یک دهه که از انشعاب این گروه از جریان اصلی اصولگرا سپری شد، شاهد اظهارنظرها و تندوری‌های بسیاری از افراد شاخص و برخی افراد نزدیک به این طیف بودیم و بارها به‌عینه دیدیم که حقیقتاً درک درستی از شرایط زمان و مکانی که در آن هستند ندارند و سخنان سرکار خانم «منصوره معصومی اصل» آخرینِ آن نخواهد بود.
منصوره معصومی اصل دکترای علوم قرآن و حدیث دارد و معلم قرآن و مدیر و پایه‌گذار مؤسسه قرآنی به نام بیت‌النور است.
وی که در انتخابات مجلس یازدهم به‌عنوان عضوی از گروه شبکه راهبردی یاران انقلاب اسلامی از کرج کاندیدا شد اما رأی نیاورد و به مجلس راه نیافت، خودش را «آتش به اختیار» می‌داند و همچنین بارها گفته است که به «لایحه حجاب و عفاف» و عملکرد دستگاه قضایی نسبت به حجاب اجباری «نقد جدی» دارد.
البته هر کسی به حیثِ یک فرد و یک شهروند در کشور می‌تواند دیدگاه تند و افراطی یا دیدگاه باز داشته باشد اما اشکال کار آنجاست که این نگرش‌ها که در اقلیّت هستند و جامعه با آن میانه‌ای ندارد توسط دستگاه‌های رسمی و سازمان‌هایی که باید در خدمت همه شهروندان باشند مانند صدا و سیمای ملی، مورد حمایت ویژه قرار بگیرد.
سال‌ها است که شاهد هستیم برخی دیدگاه‌های افراطی و اقلیت، توسط برخی نهادها و دستگاه‌ها مورد پذیرش و حمایت قرار می‌گیرد اما به صداهای مخالف و اکثریت در نهادهایی چون صدا و سیما امکان و اجازه حضور داده نمی‌شود جز در زمان نزدیک به انتخابات و همین رویکرد نادرست موجب می‌شود افرادی چون منصوره معصومی اصل زبان به اعتراض بگشایند.
این طیف‌های سیاسی که از آنان با عنوان «اقلیت پرسروصدا» یاد می‌شود خواسته یا ناخواسته طرفدار استبداد فرهنگی هستند و حتی ابایی از آن ندارند که این موضوع را طرح کنند مانند آنچه که منصوره معصومی اصل در برنامه افق گفت.
اعتراض وی به حضور افرادی چون «محمدجواد آذری جهرمی» و «محمدعلی ابطحی» ریشه در حقیقتی دارد که وی نمی‌تواند آن حقیقت را تحمل کند.
آن حقیقت این است که اکثریت جامعه، صدای افرادی چون وی و حسن عباسی و رائفی‌پور و سعید قاسمی را می‌شنود اما به ندای آنان لبیک نمی‌گوید و حتی سخنان و تئوری‌های آنان را دست‌مایه طنز و تمسخر می‌کند.
البته تأکید داریم این‌که این افراد نگاه و نظری متفاوت با اکثریت جامعه داشته باشند، لزوماً یک فاجعه نیست. فاجعه آنجاست که توقع داشته باشند امکانات سازمانی چون صدا و سیمای ملی منحصراً باید در اختیار آنان باشد و نگاه‌های مخالف اجازه استفاده از این تریبون را نداشته باشند.
حضور این افراد در جایگاه‌هایی چون مجلس که «خانه ملت» است و باید مواردی را تبدیل به قانون کند که اراده اکثریت باشد نیز بسیار خطرناک است چون بسیار محتمل است از این خانه ملت به‌عنوان ملک شخصی و گروهی خود استفاده کنند و تبعات چنین اقدامی می‌تواند به زیان مصالح ملی تمام شود. این‌که فردی در صدا و سیمای ملی دعوت و مدعی شود ایران مال همه ایرانیان نیست و افرادی که تا همین چند سال قبل پست‌های کلیدی در سطح ملی داشتند نیز نباید اجازه داشته باشند صدای خود را به جامعه برسانند و امکانات صدا و سیمای ملی باید تنها در خدمت یک فکر و یک برداشت باشد، چیزی جز استبداد فرهنگی نیست. نکته مهم در حاشیه اظهارات افرادی چون منصوره معصومی اصل این است که به‌خوبی می‌دانند بستر جامعه، افراد دانش‌آموخته و نسل جدید هیچ میانه‌ای با آرای تند و بعضاً واپس‌گرایانه آنان ندارند و برای همین حاضرند همه صداها قطع شود و تنها صدا، صدای آنان باشد باشد شاید که مقبول واقع شوند.
دراین خصوص هم باید گفت حتی اگر همه صداهای مخالف و حتی متفاوت اگر در تریبون‌های رسمی چون صدا و سیما و رسانه‌های رسمی حذف شوند باز هم جامعه سراغ منابع و مراجع جدید خواهد رفت نه صدای آنان.

  • نویسنده : ارسالی از سرویس سیاسی