سرویس سیاسی جمله ، اسراییل که پس از حمله ۱۵ مهرماه گروههای جهادی به جنوب اراضی اشغالی، حمله همهجانبهای را به غزه آغاز کرد و در میانه جنگ، شش روز بهخاطر مبادله اسرا، توقف موقت برقرار کرده بود، طی سه روز گذشته با قدرت و شدت بیشتری حملات خود را آغاز کرد و در شرایطی که ادعا دارد شمال غزه را کامل گرفته و همه تونلها و مقرهای نظامی حماس و جهاد اسلامی را تحت تصرف درآورد و همچنین در شرایطی که شهر غزه را خالی از جمعیت کرد و همه ساکنان این شهر پرجمعیت را به سمت جنوب، شهر «خانیونس» و نزدیک گذرگاه رفح در جنوب و در مجاورت مرز با مصر هدایت کرد، از روز گذشته حملات خود به جنوب غزه را شدت داد.
برابر آمار اعلام شده توسط منابع رسمی تا امروز تعداد کشتهشدگان غزه به ۱۶ هزار تن رسید که عموماً شهروندان غیرنظامی، زنان و کودکان هستند، جنایتی که شاید در سالهای اخیر حتی در اراضی اشغالی نیز سابقه نداشته است.
نکته مهمی که ناظران بینالمللی لازم است به آن توجه کنند این است که تراکم جمعیت در جنوب غزه بسیار بالا است و هر حمله موشکی یا هوایی میتواند به اندازه همه آنچه که در این مدت، جان خود را از دست دادند، منجر شود. روشن است که برنامه اسراییل، کوچ اجباری همه ساکنان نواز غزه است و مرحله نخست این کوچ اجباری انجام شد که از شمال و از شهر غزه به جنوب بود اما قرار است این جمعیت میلیونی، از جنوب غزه به کجا بروند وقتی که گذرگاه رفح بسته است و مصر نیز از پذیرش پناهجوی فلسطینی سر باز میزند ؟
آیا غیر از این است که طرح مخفی اسراییل، قتل عام همه مردم ساکن در جنوب غزه است؟
در حالیکه آمریکا، اتحادیه اروپا، کشورهای منطقه و سازمان ملل از تلآویو خواستند از ادامه حملات منصرف شود، دولت نتانیاهو همچنان به جنگ و نبرد علیه مردم بیسلاح ادامه میدهد و حتی برخی گرایشهای افراطی داخل اراضی اشغالی که طرح دو دولت دو ملت سازمان ملل را قبول ندارند، به دولت نتانیاهو پیشنهاد میکنند پس از جنگ غزه و پاکسازی کامل، حتماً به کرانه باختری هم حمله کند و همین طرح را در آن منطقه نیز اجرا نماید.
بنیامین نتانیاهو هم که دولت خود را در آستانه سقوط میبیند چارهای ندارد جز اینکه جنگ را طولانی کند و حتی بدش نمیآید حزبالله و جمهوری اسلامی ایران نیز وارد جنگ شوند و به این شکل، به تصور خود پای آمریکا و شرکای غربیاش نیز به میدان باز شود.
این رویای نتانیاهو با دو مشکل مواجه است اول اینکه جمهوری اسلامی از ابتدا گفت که در این حملات دخالتی نداشته و در جنگ مداخله مستقیم نخواهد داشت و حملات حزبالله نیز هوشمندانه و کنترل شده بود و اختصاص به منطقه مزارع شبعا داشت که برابر اسناد سازمان ملل، متعلق به لبنان است و مشکل دوم این است که بهخاطر جنگ اوکراین، غرب و در رأس آن آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان به هیچ عنوان دوست ندارند تا تعیین تکلیف نهایی این جنگ به نفع اوکراین و شکست و عقبنشینی روسیه، جنگ جدیدی آغاز شود.
با وجود مجموعه مطالب گفته شده و در میان سکوت دول عربی در برابر این جنایات، اسراییل نسلکشی را ادامه میدهد و مشخص نیست چه زمانی قرار است این دور باطل تمام شود.
نکته مهم بعدی این است که اسراییل شاید بتواند توان نظامی گروههای حماس و جهاد اسلامی را تا درصد زیادی از بین ببرد و شاید بتواند بسیاری از رهبران نظامی و حتی سیاسی این گروهها را به شهادت برساند اما با این نسلکشی جدید، نفرتی را در میان ملت فلسطین و ملل عرب و مسلمانان منطقه ایجاد خواهد کرد که همین نفرت، شعله خواهد کشید و گروههای جهادی جدید را با هوشمندی و خشم بیشتر علیه ساکنان اراضی اشغالی بازتولید میکند.
جامعه جهانی نیز که تا امروز در برابر این نسلکشی تنها مواضع تند زبانی اتخاذ کرده و هیچ گام عملی بر نداشته است نیز در این جنایات شریک است و اگر در شهرهای امن خود شاهد حملات تند بود نباید سهم خود را نادیده بگیرد و از مسئولیت شانه خالی کند.
حدود ۸ دهه از عمر رژیم صهیونیستی میگذرد و یک مدل در این سالها تکرار شد، اشغالگران حمله کردند، بخشی از اراضی فلسطین را غصب کردند و مردم را کشتند و کوچ اجباری دادند و پس از آن مردم فلسطین دست به سلاح بردند و انتقام گرفتند و آنان بار دیگر این مدل را تکرار کردند و باز هم مردم انتقام گرفتند و اقدام ۷ اکتبر -۱۵ مهر- بهنوعی اقدام به انتقام بود اما هیچ تضمینی وجود ندارد که انتقام بعدی شدیدتر و سهمگینتر نباشد.
پیشنهاد ما مانند سازمان ملل تن دادن رژیم اسراییل به طرح دو کشور- دوملت است هرچند به نظر میرسد مانند همه این سالها که این طرح که هم حمایت ایالات متحده و هم مصوبات سازمان ملل را با خود داشت، اجرایی نشد، مانع اجرا نه گروههای مقاومت که اسراییل بود.
- نویسنده : ارسالی از سرویس سیاسی