سرویس سیاسی
جریان اصولگرایی که من همواره ترجیح دارم آن را «محافظهکار» بنامم و برخی شاخههایش نیز از نظر گفتمانی به «بنیادگرایی» و «طالبانیسم» نزدیک شده است، ادعا دارد در مدیریت سیاسی و حکمرانی به اصولی پایبند است که ریشه در مسلّمات قرآنی دارد و جریانات مخالف خود مانند اصلاحطلبان و تحولخواهان را به دلیل تخطّی از همین اصول، به «هُرهُریمسلکی» و «اباحیگری سیاسی» متهم میکند.
اصولگراها همواره به این بالیدند که در اصولی مانند «حجاب و عفاف»، «استکبارستیزی»، «غربگریزی»، «آرمان فلسطین»، «رویکرد مقاومت» و مفاهیمی دیگر، از گفتمان بنیانگذار انقلاب اسلامی زاویه نگرفتند و ذرهای در پایبندی به این اصول تخطّی نکردند و ما هم این ادعا را -البته مشروط- میپذیریم اما درخصوص برخی مسائل بنیادین و مهم مانند «فساد»، «سوءاستفاده از قدرت» و «رقابت سیاسی» عملکرد آنان چیز دیگری میگوید گویا این طیف سیاسی به نوعی قبض و بسط تئوریک در سیاست باور دارد.
برای تبیین موضوع میتوان به فساد و ویژهخواری در میان نیروهای وابسته به این طیف اشاره کرد که قائل به نوعی لاپوشانی، سکوت، انکار و پردهپوشی در مواجهه با تخلّفات خودیها هستند در حالیکه اگر همین مقدار تخلّف در میان مخالفان سیاسی آنان، مشاهده شود «قیصریه را به آتش میکشند».
مصادیق و نمونههای این مدعا بسیار است که در ادامه تنها به چند نمونه اخیر آن اشاره میرود.
«قاسم مکارم شیرازی» بازرس ویژه وزیر راه و شهرسازی از جوانان مومن و انقلابی بود که ادعاهای گُندهای برای ساخت فردا و توسعه کشور داشت اما حدود سه هفته قبل در هنگام دریافت رشوه به «یورو»، در دام نیروهای امنیتی افتاد و در این مدت هیچ صدایی نه از دولت سیزدهم، نه از وزارتخانه و نه از رسانههای وابسته به این جریان سیاسی درآمد جز توضیحات با تأخیر وزیر که گفت از کارهای بازرس ویژه خود خبری نداشته است.اگر چنین خطایی از یک اصلاحطلب و اعتدالی یا حتی از نیروهای نزدیک به احمدینژادِ امروز سر زده بود، حتماً تیتر یک روزنامهها و صدا و سیما و حتی موضوع تریبونهای نماز جمعه سراسر کشور بود.
«مهدی تاج» رییس جدید فدراسیون فوتبال کشور که با پروندههای سوءمدیریت و فساد چون قرارداد «مارک ویلموتس» و پرونده فولاد مبارکه، حتی تأیید صلاحیتش نیز موجب حیرت بازیگران سیاسی شد، چند روز قبل در روزنامه «کیهان» فردی توصیف شد که میخواهد «در جهت اصلاح فوتبال گام بردارد و شر جریانات اختاپوسی و دلالی فاسد و اخلالگر را از سر فوتبال کم کند»، این در حالی است که اگر هرکسی با سابقه مدیریت مشکوک «مهدی تاج» به جریان سیاسی اصلاحطلب نزدیک بود، همین روزنامه کیهان حسابی از خجالت وی در میآمد و از دولت میخواست مداخله و انتخابات فدراسیون فوتبال را باطل اعلام کند.
سومین نمونه، مورد عجیب فرزندان «انسیه و کبری خزعلی» هستند که همانند پدر مرحوم خود از اصولگراهای شناسنامهدار هستند که اولی در دولت سیزدهم حضور دارد و دومی نیز عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی است.
«مهدی خزعلی» در خصوص زندگی فرزندان دو تن از خواهرانش گفت که در آمریکا و کانادا حضور دارند و سبک زندگیشان نیز هیچ قرابتی با آنچه که والدین برای ۸۵ میلیون ایرانی تجویز میکنند ندارد. مهدی خزعلی همچنین در سخنان خود که فایل تصویری آن موجود است، از ویژهخواریهای این دو خواهر و املاک نجومی در تهران و ویلا در دبی نیز گفت، اتهامات و ویژهخواریهایی که اگر به یک اصلاحطلب نسبت داده شود، میتواند چند روز تیتر یک اخبار شود و کار به اعتراضات خودجوش خیابانی توسط نیروهای بدنه جریان اصولگرایی بکشد اما رجال این جریان هنوز ورود جدی به این موضوع نکردند.
«کبری خزعلی» درخصوص اتهام برادرش مبنی بر اینکه زندگی پسر و دخترش در آمریکا هیچ تناسبی با آنچه که در ایران برای جوانان تجویز میکنند ندارد، نداده است اما «انسیه خزعلی» برای توجیه مهاجرت پسر خود، متوسل به دروغ شد و ادعا کرد پسرش برای حمایت از یک شرکت دانشبنیان که شعار سال و مورد تأکید مقام معظم رهبری است، به کانادا سفر کرده و بهزودی برمیگردد اما کاشف به عمل آمد که «حمید رضازاده» در «ونکوور کانادا» سکونت دارد و شرکتی تأسیس کرد که «VPN» تولید میکند و به فروش میرساند و همه این سخنان، مانند زنگ در گوش افکار عمومی، صدا میکند و در نهایت بنیاد باورهای دینی مردم را زیر و زبر میکند و اصولگراها هیچ توجهی به تعارضات و دوگانگی رفتار خود ندارند.موارد مشابه البته بسیار است و میتوان دهها نمونه دیگر ذکر کرد که ثابت میکند اصولگراها به نوعی قبض و بسط تئوریک در سیاست قائل هستند و مانند پراگماتیستها، عمل میکنند و بسته به اینکه «مصداق» چه کسی و از چه جریانی باشد، درخصوص «مفهوم» نظر میدهند، گویا برای رجال این جریان سیاسی که خود را متشّرع و آگاه از اخلاق دینی و متخلّق به اخلاق اسلامی میدانند، «حُسن و قُبح» نه «ذاتی» که افعالی است و حتی فاعلِ عمل، میتواند از حسن و قبح یک فعل بکاهد یا بر شدت و شُنعت آن بیفزاید.
شاید دلیل اینکه نسل جدیدی که در میان اصولگراها رشد کردند و پست گرفتند، التزام عملی به اصول اولیه شریعت ندارند و بعضاً نماز نمیخوانند، اما در نوع پوشش و ادبیات خود و تأکید بر برخی کلیدواژهها، ویژه هستند نیز همین نگرش مزوّرانه برخی بزرگان این جریان سیاسی است.