محمد باقر محسنی ساروی/ اگر یکی از شاخصهای مهم ریشهدار بودن یک جریان سیاسی، انتساب آن جریان به طیف کثیری از رجال خوشنام و سلیمالنفس باشد -که هست- باید گفت جریان اصولگرایی در جمهوری اسلامی ایران با هر اسم و عنوانی، یک جریان ریشهدار است و مردانی را همسو با خود دارد که […]
محمد باقر محسنی ساروی/
اگر یکی از شاخصهای مهم ریشهدار بودن یک جریان سیاسی، انتساب آن جریان به طیف کثیری از رجال خوشنام و سلیمالنفس باشد -که هست- باید گفت جریان اصولگرایی در جمهوری اسلامی ایران با هر اسم و عنوانی، یک جریان ریشهدار است و مردانی را همسو با خود دارد که به معنای واقعی کلمه، اهل حَزم و پرهیزگاریاند اما مشکل بزرگ این جریان، در آنجاست که فرماندهان و سیاسیون نامدار آن هیچ طرحی برای اقتصاد ملی ندارند و در حوزه فرهنگ، ارادهای معطوف به قدرت دارند و باور قلبی دارند به اینکه توسل به ابزارهای غیرفرهنگی و شیوههای قهری موثر واقع میشود.
نگاه و نظر اکثریت نیز در این بخش، واجد کمترین ارزش و اعتباری برایشان نیست و تلاش دارند با تحمیل گزارههای مورد نظر خود اکثریت را ولو به جَبر به رنگ این آموزهها و انگارهها در بیاورند و دلیل این امر هم غالباً این است که در دنیای جدید، تولیدات روزآمد فرهنگی که برای نسل جدید و حتی فرزندان خودشان جذّاب باشند، ندارند.
انتقاداتی که این جریان به رقیب قدرتمند خود –جبهه اصلاحطلبی یا جریان تحولخواه- در کلیّت خود میگیرد که طرفدار اقتصاد بازار و تئوری آدام اسمیت است و در حوزه فرهنگ نیز اهل تساهل و رواداری است نیز تا حدی بیربط نیست اما دستِ کم باید گفت جریان اصلاحطلب با همه انتقادات شداد و غلاظی که بدان وارد میدانیم، یک گام پیش است چون طرحی برای تمشیت امور اقتصادی کشور و مدیریت بر فضای فرهنگی دارد و در مدیریت گفتهاند «هرگاه شما طرحی برای اقدام نداشته باشید در حقیقت بهترین طرح را برای نابودی دارید» -if you fail to plan you are planning to fail-.
به باور من یکی از بهترین دلیل براین مدعا که اصولگرایان، طرحی جذّاب برای فرهنگ و برنامهای برای ترمیم اقتصاد ملی ندارند در دو اظهار نظر اخیر محسن رفیقدوست و سردار کوثری یافتنی است: تاکید بر ضرورت قدرت یافتن برخی نظامیان و حل تمام مشکلات کشور در یک سال.
غافل از اینکه نظامیان مورد نظر خواه از نظر اقتصادی یا سیاسی، همین امروز هم قدرتی کمتر از یک رییس دولت ندارند و اگر بتوانند یا بخواهند یکساله امور را سامان بخشند چرا این کار را نمیکنند؟
ضمن اینکه این نظامیان با حمایت جریان اصولگرایی در فاصله سالهای ۸۴ تا ۹۰ و پنج تا شش سال از هشت سال دولت احمدینژاد، هر سه قوه را یکدست در اختیار داشتند اما در نهایت از درون فروپاشیدند تا جاییکه امروز قویترین منتقدان آنان نه اصلاحطلبان که مردانی از داخل جریان اصولگرایی هستند.
افزون بر آن شبیه همین وعدهها را در نیمه دوم دهه هشتاد نیز شنیدهایم ازجمله اینکه با «رضاخان اسلامی» قرار است ایران به یک «ژاپن اسلامی» مبدّل شود اما نتیجه چیزی جز تفرقه در بین جریان اصولگرایی، تزلزل در موقعیت منطقهای و بینالمللی ایران، تعمیق مشکلات اقتصادی مردم و کوچ بیسابقه نخبگان و طبقه متوسط اقتصادی و فکری نبود.
اصولاً اموری چون سیاست، اقتصاد و فرهنگ در دنیای جدید، اموری چندلایه و پیچیده است و برای مهار آنان باید ضمن هماندیشی برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت تنظیم کرد.
همین که فردی ادعا میکند اقتصادی راکد با رشد منفی و تورّم بالا با تجمیع قدرت ظرف یکسال مدیریت خواهد شد نشان می دهد نه ساختار اقتصاد را میشناسد و نه مراودات حاکم بر روابط بین الملل را و نه هیچ طرحی برای ساختن دارد و اگر گمان بد به گوینده چنین تحلیلی نبریم باید بگوییم در جهل مرکب است یا قصد دارد با پنهان شدن در پشت خاکریز سادهسازی، قدرت را قبضه کند و فردای روزیکه قدرت را قبضه کرد درِ «جعبه پاندورا»ی خود را باز میکند و هر نقد مشفقانهای را با مشت آهنین پاسخ میدهد.
نکته جالب برای من این است که افزون بر اصولگرایان کهنسال و فاقد تحصیلات آکادمیک که چنین نگاهی دارند و بر آنان حَرَجی نیست، جوانان و نیروهای تازهنفس آنان نیز که خود را کارشناس اقتصاد، فرهنگ و روابط بینالملل میدانند نیز از همین زاویه به موضوع نگاه میکنند و در تحلیلهای خود بهطور ضمنی از چنین سیاستهایی در انتخابات ۱۴۰۰ دفاع میکنند و وعده میدهند که اگر روحانی و جهانگیری و نوبخت بروند و مردم به افرادی که اهل تسلیم و سازش نیستند و مخالف برجام هستند رای بدهند- بخوانید نظامیان-، اقتصاد کشور، گلستان میشود.
پیشنهاد من به «بقیه السّلف»، رجال شاخص و خط رسانهای جریان تحولخواه این است که اجازه ندهند این افراد، از بیحوصلگی ملی که در اثر تنشهای ناشی از مشکلات معیشتی، شیوع کرونا و بدعهدی دولت روحانی و غیبت تاریخسوز رجالی چون آیت الله هاشمی رفسنجانی دامن قاطبه مردم بهویژه طبقه متوسط فکری را گرفته سوء استفاده کنند و به مردم وعده باغ سبز بدهند و از هماکنون به دنبال افزایش آگاهی مردم، تحلیل درست و معرفی یک کاندیدا باشند و ید واحده شوند تا ضمن تحقق حضور حداکثری در انتخابات ۱۴۰۰ که همواره مورد تاکید رهبر معظم انقلاب است، موجی بسازند که همه ده نامزد متعدد اما همفکر و هماندیش جریان اصولگرایی را به کنار بزند.
با اتفاقاتی که این روزها بر سر طرح اصلاح قانون انتخابات ریاست جمهوری در «خانه ملت» در حال رخ دادن است به نظر میرسد جریان اصولگرایی عزم خود را جزم کرده تا یکبار برای همیشه قدرت را یکدست کند و اگر امروز «بقیه السّلف» و رسانههای حامی جریان تحولخواه، سکوت کنند شاید فردای پس از تایید شورای نگهبان و ابلاغ این مصوبه بهعنوان قانون نتوان کار موثری کرد.
پایان سخن اینکه در سیاست که عرصه واقعیات است، پیروزی حداقلی بهتر از بیعملی و تن دادن به شکست است.
جریان تحولخواه باید تمام مساعی خود را به کار بگیرد تا برنده قطعی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ باشد در غیر اینصورت در برابر این مردم نجیب و در پیشگاه تاریخ و رخدادهای چند سال آینده کشور مسئول است.