اوضاع بغرنجی‌ست!
اوضاع بغرنجی‌ست!

محمدرضا یوسفی با انتقاد از ادبیات دولتی کودک و با بیان این‌که ادبیات کودک با کودکان صادق نبوده است، گفت: اگر بچه‌ها با تاریخ واقعی کشورشان آشنا شوند، به آن علاقه‌مند می‌شوند اما تاریخی که در کتاب‌های درسی بچه‌ها ارائه می‌شود، ارائه‌ای است که بیشتر آن‌ها را دلزده می‌کند. این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان […]

محمدرضا یوسفی با انتقاد از ادبیات دولتی کودک و با بیان این‌که ادبیات کودک با کودکان صادق نبوده است، گفت: اگر بچه‌ها با تاریخ واقعی کشورشان آشنا شوند، به آن علاقه‌مند می‌شوند اما تاریخی که در کتاب‌های درسی بچه‌ها ارائه می‌شود، ارائه‌ای است که بیشتر آن‌ها را دلزده می‌کند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره کتاب‌های جدیدی که در دست نوشتن یا انتشار دارد، به ایسنا، گفت: به تازگی رمان «پانزده‌سالگی»‌ از من در انتشارات بنفشه منتشر شده است؛ این رمان رئال- فانتزی درباره یک نوجوان است که به دلیل مشکلات خانوادگی در حالت جادویی و در سن ۱۵ سالگی می‌ماند. او انواع هنری‌های ایرانی و سنتی را می‌شناسد و در سن ۸۰ سالگی نمایشگاهی را برپا می‌کند، (البته او در ۸۰ سالگی هم در شمایل ۱۵ سالگی است و تیپ یک نوجوان ۱۵ ساله را دارد). او صاحب نوه شده و یکی از نوه‌هایش علاقه دارد این ویژگی پدربزرگش را داشته باشد. در واقع می‌خواهم بگویم ۱۵ سالگی نقطه عطف سنی برای یک انسان است و حوادثی که پیش می‌آید، برای یک عمر همراه او خواهد بود.
او افزود: کتاب دیگرم «حسنی و اطلسی» است که در انتشارات مدرسه در این روزها منتشر خواهد شد؛ این داستان بلند، ماجرای دوستی یک پسر امروزی (از دوران کنونی) با پسری از دوران قاجار است. آن‌ها دو روزگار متفاوت و متضاد یکدیگر را می‌بینند و حوادث طنزآمیزی برایشان اتفاق می‌افتد.
یوسفی در ادامه گفت: یک رمان‌ نوجوان با عنوان «عالیجناب بو» در انتشارات محراب دارم. این رمان سرگذشت یک نوجوان است که در مقابل یک توالت عمومی کار و زندگی می‌کند و حوادث طنزآمیز و کمیک در آنجا برایش پیش می‌آید. ویژگی شاخص رمان، دیالوگ‌محور بودن آن است. می‌توان گفت رمان به نحوی رمان-نمایشنامه‌ است و تماما به شکل دیالوگ نوشته شده و شخصیت‌پردازی و عناصر داستان در دیالوگ متجلی می‌شود. همچنین یک بازآفرینی از «خاله‌سوسکه» در  انتشارات علمی و فرهنگی در دست چاپ دارم.
او سپس با اشاره به این‌که رمان‌هایی که درباره شاهنامه‌ نوشته، به ۱۰۰ عنوان رسیده است، بیان کرد: ۳۰ جلد از این مجموعه منتشر شده و در حال نوشتن رمان‌های دیگر  این مجموعه هستم. کتاب‌ها از شاهنامه گذر کرده و وارد تاریخ ایران می‌شود، همین‌طور پیش می‌رود و به امروز می‌رسد. در کنار این مجموعه رمان نوجوان دیگری با عنوان «کسی اینجا شطرنج بلد نیست» در دست دارم که در حال بازنویسی آن هستم. این رمان ماجرای نوجوانی است که بین شهر و روستا گیر کرده است. در این رمان به زندگی بچه‌های روستا، بچه‌های شهر و بچه‌های حاشیه نشین پرداخته می‌شود و نوجوانانی که به دلایل اقتصادی مجبور می‌شوند به روستاها برگردند، بررسی می‌کند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره نوشتن تاریخ برای نوجوانان و این‌که به نظر نوجوانان چندان به تاریخ علاقه‌مند نیستند، اظهار کرد: تجربه به من می‌گوید بچه‌ها تاریخ ایران را خیلی دوست دارند اما تاریخی که به آن‌ها عرضه می‌شود، تاریخ دست‌کاری شده‌ای است. اگر بچه‌ها با تاریخ واقعی کشورشان آشنا شوند به آن علاقه‌مند می‌شوند اما تاریخی که در کتاب درسی بچه‌ها ارائه می‌شود، ارائه‌ای است که بیشتر بچه‌ها را دلزده می‌کند و انگیزه‌ای در آن‌ها ایجاد نمی‌کند تا با تاریخی واقعی کشورشان آشنا شوند و آن را دوست داشته باشند. بچه‌ها باید حضور فعال و کنشگر خود و نیاکانشان را در تاریخ ببینند که این اتفاق نمی‌افتد.  این در حالی است که الان بچه‌ها به منابع گوناگون دسترسی دارند و نمی‌شود حقایق را به آن‌ها نگفت.
او با تأکید بر این‌که مشکل از کتاب‌های درسی است، گفت: زمانی که بچه‌ها از کتاب‌های درسی فاصله می‌گیرند و با کتاب‌های دیگر آشنا می‌شوند، واقعا تاریخ را دوست دارند و می‌خوانند. چند سال پیش مجموعه رمان «افسانه‌های ایران زمین» را با عنوان‌هایی چون «شیر سپید یال»، «حماسه بیداری»، «دختران خورشید»، «رقص شیران» و… را منتشر کردم که این کتاب‌ها نشان داد بچه‌ها به تاریخ، فلسفه و سیاست علاقه دارند اما سیستم آموزش و پرورش ما این اندیشه‌ها را درست منتقل نمی‌کند، بلکه یک‌سری مبانی کلیشه شده و بدور از واقعیت را به بچه‌ها ارائه می‌کند، درحالی که بچه‌ها می‌فهمند. اگر بچه‌ها کتاب تاریخشان را بعد از امتحان پاره پاره کردهو به گوشه‌ای پرت می‌کنند، به این دلیل است که این کتاب‌ها، کتاب‌هایی نیست که واقعیت تاریخی و فلسفی، سیاسی و اجتماعی را به بچه‌ها بدهد.
این نویسنده در ادامه خاطرنشان کرد: البته رمان‌های تاریخی که برای بچه‌ها نوشته می‌شوند هم  تابعی از کتاب‌های درسی‌ هستند. این مصیبتی است که کتاب‌های کودک دارد. ساختار، ساختارِ دولتی است و به سختی می‌شود چند کتاب خوب پیدا کرد که بچه‌ها را با تاریخ و فرهنگ خودشان آشنا کند. حتی ناشر خصوصی ما چیزی چاپ می‌کند که بتواند به مراکز دولتی بفروشد، مثلا بیشتر کتاب‌هایی که درباره جنگ عراق و ایران نوشته شده این‌طور است که ایرانی‌ها پیشروی کردند و پیروز شدند و عراقی‌ها شکست خوردند. این کودک از خود می‌پرسد اگر این‌طور بود پس چرا جنگ هشت سال طول کشید؟ این کودک اطرافیانی دارد که در جنگ شهید شده یا جانباز بوده‌اند و می‌فهمد این‌طور هم که در کتاب‌ها آمده، نبوده است.
محمدرضا یوسفی بیان کرد: ادبیات کودک ما سال‌هاست با بچه‌ها چندان صادق نبوده است. ما سیطره بخش ‌دولتی را داریم، نویسنده‌ها به خودسانسوری عادت دارند. اگر ادبیات بزرگسال ما مشکلش سانسور باشد، ادبیات کودک ما مشکل چندگانه دارند و طبیعی است بچه‌ها روی خوش به کتاب‌های تاریخی نشان ندهند. پدر و مادرهای ما باید کلی جست‌وجو کنند تا کتاب مناسب برای بچه‌هایشان پیدا کنند و در نهایت مجبور می‌شوند سراغ ترجمه بروند. کتاب‌های ترجمه برای ناشر سود بیشتری دارد و وزارت ارشاد هم راحت‌تر از کنارشان عبور می‌کند. مدام بر سر ادبیات تألیفی می‌زنند، فشار بخش دولتی و وزارت ارشاد زیاد است، نویسنده دچار خودسانسوری شده و  در نهایت رمان با تیراژ ۵۰۰ نسخه منتشر می‌شود. این تیراژ کجا مطرح شود؟ اوضاع بغرنجی است.