اخیرا ترانه ی جدیدی از رضا یزدانی برای تیم ملی فوتبال ایران و در آستانه رقابت های جام جهانی منتشر شد. این آهنگ که “ایران صدای نفسامه” نام دارد، حواشی ای را برای رضا یزدانی به دنبال داشت. شاید باور کردنش سخت باشد اما این روزها، هرکس کاری برای ایران انجام می دهد، باید مشخص […]
اخیرا ترانه ی جدیدی از رضا یزدانی برای تیم ملی فوتبال ایران و در آستانه رقابت های جام جهانی منتشر شد. این آهنگ که “ایران صدای نفسامه” نام دارد، حواشی ای را برای رضا یزدانی به دنبال داشت. شاید باور کردنش سخت باشد اما این روزها، هرکس کاری برای ایران انجام می دهد، باید مشخص کند منظورش دقیقا چه قشری است! تازه بعد از این ماجراست که در آماج تیرهای نقد طرف به اصطلاح رقیب قرار می گیرد.
پیش از این در جمله متذکر شدیم که قطع به یقین همه مردم ایران با هر سلیقه و منش و طرز فکری، صمیمانه یکدیگر را دوست دارند و این روزها حال همه مردم بد است. هرکس با هر آرمانی، غمگین است و این امری انکار کردنی نیست. حال مسئله ای که باید مورد بررسی قرار بگیرد این است که این شکاف و دو قطبی عمیق که عملا ایران را دو دسته کرده است، از کجا سرچشمه می گیرد؟ موشکافی دقیق و ریشه یابی اساسی این مسئله، متخصص خود را می خواهد و قطعا مجال و وقت بیش از این؛ اما صراحتا می توان نتیجه گرفت که یکی از دلایل این شکاف، رسانه ملی است.
رسانه ملی، بارها ناامیدمان کرده و ما هم در مقابل بارها نقدش کرده ایم و در آینده هم نقد خواهیم کرد زیرا این پسوند “ملی” که یدک می کشد، کاملا به ما این اجازه را می دهد که به سیاستگذاری هایش نقد داشته باشیم. در قاب تلویزیون مدام با برنامه های ترکیبی، مستند ها و گزارشاتی مواجه می شویم که هدفشان، قانع کردن مخاطب است بر این اصل که: “هرکه در این کشور نقدی به حاکمیت دارد و به هر شکلی دارد ابرازش می کند، قطع به یقین از دشمن پول گرفته یا قرار است بگیرد. شیطان صفتانی که دنبال تجزیه ایران و به خاک و خون کشیده شدن خودمان و هفت نسل بعدمان هستند!” آیا واقعا چنین است؟! این حجم از این سیاه نمایی انقدر بچه گانه و بی رحمانه شده که صدای طرفداران رسانه را هم در آورده است. عجیب است که حتی یک نفر از اهالی رسانه ملی، در سیاست کلی خود این نگارش را اعمال نمی کند که این مردم معترض، مردم خودمان هستند. پاره ی تن خودمان هستند. همه باور داریم که دشمن کمین کرده و آرزویش این است که زمینمان بزند؛ اما همه این معترضان دشمند؟ این نگاه قهری به معترضان باعث افزایش خشم و عصبانیت در جامعه می شود و متاسفانه امروز به شکل یک بیماری سمی در شریان های فرهنگی جامعه نفوذ کرده و به هرکی می گویی ورزشکاری یا هنرمندی، اقدام انسان دوستانه و پسندیده ای کرده، می پرسد برای کدام قشر کرده؟ ناگفته پیداست که پیامد های ناگوار چنین نگرشی، بی شمار و آسیب زننده است. رسانه ملی که طرف صحبت و محل نقد این متن است، هیچ اقدام مثبتی در جهت آشتی این دو تفکر نکرده و نمی کند. اینکه روز به روز تند تر می شود متاسفانه نشان دهنده ی این است که ابدا نمی توانیم به عملکرد مسالمت آمیز این رسانه در آینده امیدوار باشیم.
اینکه رسانه های فارسی زبان خارجی دارند چه آتشی می سوزانند و قند در دلشان آب شده از اینکه ما به جان هم افتاده ایم، طبیعی است. این که عده ای دارند از این اعتراضات سوء استفاده می کنند را هم همه هم دیده ایم و هم حفظیم. در کمین بودن دشمن هم بارها به همه ثابت شده و آنقدر واضح و مبرهن است که نیازی به توضیح و تفصیل ندارد. همه این ها را می خواهیم بگذاریم کنار و فقط رسانه ملی را نگه داریم و مردم معترض را. مردمی که امروز عصبانی و ناراحتند و کاش کمی درکشان می کردید و می شدید آب روی آتش. مثل پدری مهربان و دلسوز که همه فرزندانش را با تفاوت هایشان به یک اندازه دوست دارد، کاش شما هم انقدر ضد این مردم معترض نبودید که کمی از این دو قطبی مشمئز کننده در جامعه دور شویم. درست است که مطالبات مردم از حاکمیت است، اما نحوه برخورد مسئولین و تصمیماتی که در این زمینه اتخاذ می شود، هدف این متن نیست. هدف، بررسی نوع نگرش شماست که کار را به اینجا رسانده و هر روز دارد بیخ دار ترش می کند. آنقدر که اگر کسی برای ایران آهنگی می سازد، باید مشخص کند: هدف ایران ماست، یا ایران شما!