باورهای کاذب از موقعیت ستاره‌های ایرانی
باورهای کاذب از موقعیت ستاره‌های ایرانی

  فرشاد کاس‌نژاد / اصرار رسانه‌های فارسی به حضور بازیکنان ایرانی در لیگ‌های درجه یک اروپا، یک کنش دائمی است و همواره می‌خواهد خود را خیرخواهانه جلوه دهد. اما آیا این اصرار واقع‌بینانه است؟ بسیاری از روزنامه‌نگاران ورزشی و مجریان و گزارشگران تلویزیون سال‌ها از بازی ایرانی‌ها در لیگ‌های امارات و قطر انتقاد می‌کردند و […]

 

فرشاد کاس‌نژاد /

اصرار رسانه‌های فارسی به حضور بازیکنان ایرانی در لیگ‌های درجه یک اروپا، یک کنش دائمی است و همواره می‌خواهد خود را خیرخواهانه جلوه دهد. اما آیا این اصرار واقع‌بینانه است؟ بسیاری از روزنامه‌نگاران ورزشی و مجریان و گزارشگران تلویزیون سال‌ها از بازی ایرانی‌ها در لیگ‌های امارات و قطر انتقاد می‌کردند و اصرار و اصرار که آنها باید بازی در اروپا را انتخاب کنند. اما بازیکنی که در قطر یا امارات می‌توانست قرارداد یک یا چند میلیون دلاری امضا کند، نمی‌دانست چرا باید الزاماً به اروپا برود. کیفیت بازیکن در اندازه‌ای بود که شاید در لیگ درجه دو و سه اروپا می‌توانست فرصتی را پیدا کند اما تفاوت درآمد، بازیکن را ترغیب نمی‌کرد که چنین تصمیمی بگیرد و فرصت چندانی هم در اروپا فراهم نمی‌شد. اما سرگرمی عادل فردوسی‌پور این بود که بگوید چرا به اروپا نمی‌روید و دیگران نیز این نظر ظاهراً خیرخواهانه و کارشناسانه را تحسین می‌کردند.
واقعیت اما این بود که فرصتی در اروپا مهیا نمی‌شد یا درآمد بازیکن در اروپا می‌توانست بسیار ناچیز باشد و الزاماً بازی در هر لیگی در اروپا نیز تأثیر شگفت‌انگیزی بر کیفیت فنی بازیکن نداشت. نگاه ملی به حرفه یک بازیکن و تکرار این حرف‌ها که تیم ملی با حضور بیشتر بازیکنان در اروپا قدرت می‌گیرد نیز از جمله نگاه‌ها و حرف‌هایی است که ظاهر خیرخواهانه دارد اما حرفه‌ای نیست. بازیکن فوتبال می‌خواهد از دوران حرفه‌ای خود صاحب بهترین درآمدها و فرصت‌ها شود و دلیلی نمی‌بیند که تابع خواست دیگران برای پیشرفت خیالی باشد یا با موقعیت‌های خیالی و رویایی حرفه‌اش را به خطر بیندازد. آقای گلی مهدی طارمی و سردار آزمون در پرتغال و روسیه بی‌شک اتفاق ارزشمند و خوبی برای آنهاست و شاید فرصت‌های بهتری را در آینده برای آنها بسازد اما واقعیت فوتبال ایران این است که چنین فرصتی برای ده‌ها و صدها بازیکن ایرانی فراهم نمی‌شود و همیشه تک‌ستاره‌هایی از ایران می‌توانند کیفیتی درجه چندم در اروپا را ارائه دهند و آقای گلی طارمی و آزمون نیز اتفاق حیرت‌آوری در فوتبال حرفه‌ای نیست و ده‌ها کشور از این سو و آن سوی جهان در بهترین لیگ‌های دنیا ستاره دارند و این اتفاق غرورانگیز و شکوهمندی نیست، بلکه یک موفقیت حرفه‌ای است که فوتبال ایران چندان تجربه‌های بزرگی نیز در این زمینه ندارد و در موقعیت بسیار ضعیفی از منظر تولید نیروی انسانی در فوتبال قرار گرفته، چون عوامل بازدارنده برای پرورش بازیکن در فوتبال ایران پرشمار است. علیرضا جهانبخش پیش از طارمی و آزمون آقای گل هلند شد. لیگ هلند موقعیت تاریخی بهتری در مقایسه با روسیه و پرتغال دارد، اگرچه جهانبخش در دورانی آقای گل هلند شد که اردی‌ویسه به کیفیت اوج خود در ۷ دهه از تاریخش نزدیک نبود. جهانبخش اما سپس مسیری را طی کرد که شاید به بازگشت او به لیگ هلند منجر شود. او نتوانست در لیگ برتر بدرخشد و تک‌ گل زیبای او مقابل چلسی نیز در ایران به افتخار ملی تبدیل شد اما واقعیت آن چیزی است که قرارداد جهانبخش با برایتون را به خطر انداخته است. سردار آزمون و طارمی شاید آینده جذاب‌تری در مقایسه با موقعیت امروز خود داشته باشند، اما الزاماً آینده آقای گلی در لیگ روسیه و پرتغال درخشش در لالیگا و لیگ برتر و بوندس‌لیگا و حتی سری آ نیست. می‌تواند منجر به ادامه مسیر در همان لیگ پرتغال و روسیه شود و قراردادها را به مبالغ بهتری برساند، همانطور که سردار آزمون به رغم طرح هزار و یک پیشنهاد تمام سال‌های اخیر را در روسیه سپری کرده و این شاید تصمیم منطقی و حرفه‌ای برای او بود و کیفیت او سال به سال بهتر شد و او را به آقای گلی در روسیه رساند. یک تحلیل رایج در رسانه‌های ورزشی فارسی هم این است که مربیان تیم‌های اروپایی همواره در حال ظلم به ستاره‌های ایرانی هستند. این نگاه‌ها ما را دچار قضاوت‌های غلط می‌کند و ما را به شناخت دقیق از کیفیت فنی بازیکن ایرانی نمی‌رساند. ستایش‌های اغراق‌آمیز و ساختن جلوه‌های شکوهمند و غیرواقعی از فوتبال ایران احتمالاً دستاوردی جز ایجاد باورهای کاذب ندارد.