ادامه از صفحه اول در صورتی که در یک جامعه هر سه ضلع حقوق شهروندی به درستی تعریف شده باشد و مردم فهم درتی از آن داشته باشند و نسبت به آن عاملیت داشته باشند می توان انتظار داشت که نه تنها در مواقع عادی خصوصا در مواقع بحرانی امید داشته باشیم تا با جامعه […]
ادامه از صفحه اول
در صورتی که در یک جامعه هر سه ضلع حقوق شهروندی به درستی تعریف شده باشد و مردم فهم درتی از آن داشته باشند و نسبت به آن عاملیت داشته باشند می توان انتظار داشت که نه تنها در مواقع عادی خصوصا در مواقع بحرانی امید داشته باشیم تا با جامعه روبرو باشیم که عناصری همگرا در حال فعالیت هستند تا اهداف روشن و مشخصی را دنبال کنند. جامعه ای که عناصر آن ضمن انتظاراتی که از یکدیگر دارند اطمینان دارند که اضلاع دیگر با همان جدیت و در فهمی مشترک با خودشان قرار دارند و امید دارند که می توانند به خواسته هایشان در چنین نظام اجتماعی زودتر دست پیدا کنند. البته اگر نظام های اجتماعی و سیاسی به تدریج نظامی مبتنی بر حقوق شهروندی را در جامعه مستقر نکرده باشند در مواقع بحرانی کمتر می توانند انتظار داشته باشند تا این سه ضلع در همگرایی مناسبی با هم عمل کنند.
در مواجهه با بحرانی که امروز پیش روی ماست به خوبی می توانیم نقش موثر چنین نظامی از ارتباطات بین مردم و دستگاه سیاست را از یک سو و مردم با مردم را شاهد باشیم. اگر بخواهم این سه ضلع را در بحران کرونا ویروس واکاوم می توان برای هر یک از اضلاع موارد زیر را برشمرد. به این معنا که اگر در جریان زندگی روزمره و جاری جامعه مناسبات و روابط دولت با مردم و مردم با دولت و هم چنین مردم با مردم به گونه ساخت یافته باشد که جامعه بر اساس یک مدل مشارکتی و همراه با زیرساخت های قدرتمند شهروندی و حقوق و تکالیف برخاسته از آن صورتبندی شده باشد، در مواقع بحرانی روی این روابط و ساخت ها می توان به عنوان یک سرمایه اجتماعی قدرتمند برنامه ریزی کرد و هر ضلع خودش را با خودش تنها نیابد که مجبور است به تنهایی و فردی نسبت به رفع مشکل خود همت گمارد که در این مسیر به نادیده گرفتن حقوق دو ضلع دیگر منجر شود :
۱- رابطه دستگاه سیاست با مردم:
– ایجاد احساس اعتماد در مردم نسبت به دستگاه سیاست تا جایی که مردم دستگاه سیاست را کارگزار امور خودشان بدانند
– وجود سازوکارهای دقیق و شفاف در جامعه به جهت دسترسی مردم به اطلاعات قابل اعتماد
– وجود ضریب نفوذ بالای دستگاه سیاست در بین مردم
– ضریب بالای مقبولیت و مشروعیت دستگاه سیاست نزد مردم
– توان دستگاه سیاست در توزیع عادلانه ارزش ها و مواهب اجتماعی، اقتصادی و سیاسی
– فراهم آوردن زمینه های مشارکت موثر و قدرتمند شهروندان در امور اجتماعی، سیاسی و اقتصادی
– توانمند ساختن شهروندان از جهت دارا بودن مهارت لازم برای مشارکت
– ایجاد انگیزه در شهروندان و پدید آوردن احساس شهروند بودن و موثر بودن
– تامین اقلام اساسی و مورد نیاز مردم به اندازه کافی تا شهروندان نگران کمبود و مشکلات ناشی از کمبود اقلام اساسی نباشند.
– جبران خسارات احتمالی که مردم در مواقع بحرانی متحمل می شوند. در حین بحران و پس از آن
۲- رابطه مردم با دستگاه سیاست:
– پذیرفتن مرکزیت دستگاه سیاست به عنوان تنها راهبر جامعه در مواقع عادی و بحرانی
– اعتماد به برنامه ها و سازوکارهایی که دستگاه سیاست وضع می کند و همراهی با آن در بالاترین حد ممکن
– قانومندی و تابعیت از قوانین و مقررات در زندگی روزمره و البته در مواقع بحرانی
– در اختیار قرار دادن امکان ها، توانایی ها و مهارت ها توسط شهروندان به دستگاه سیاست
– پرهیز از اقدام ها و رفتارهایی که برنامه ها و اقدامات دستگاه سیاست را در کاهش و تضعیف بحران با دشواری و مشکل روبرو کند
– آمادگی و وجود گروه های داوطلب آموزش دیده برای همکاری با دستگاه سیاست در صورت عدم کفایت کادرهای رسمی در نهادهای درگیر در بحران
– همکاری مردم در قالب گروه های داوطلب و مردمی در راستای سیاست ها و برنامه های دستگاه سیاست
– پرهیز از نافرمانی مدنی و یا نادیده گرفتن دستورالعمل ها و آئین نامه ها
۳- رابطه مردم با مردم:
– وجود حد بالایی از اعتماد اجتماعی بین مردم و اعتماد به این که همگان در این شرایط با ملاحظه دیگر شهروندان اقدام و عمل می کنند.
– حاکمیت نگاه برد – برد در جامعه به گونه ای که هر کس به گونه ای عمل خواهد کرد تا نفع همگان در آن باشد
– دوری از هر اقدامی که باعث ایجاد ضرر و زیان به دیگر شهروندان می شود
– انجام فعالیت های داوطلبانه در جهت کمک به دیگر شهروندان که از توان ضعیف تری برخوردار هستند در جهت کاهش آلام شهروندان
– پرهیز از هر گونه ایجاد حس یاس و ناامیدی در بین شهروندان و ترویج روحیه همکاری و امید
– پرهیز از نشر اخبار و اطلاعاتی که منشاء آن مشخص نیست و بیتر باعث ایجاد اذهان آشفته در بین شهروندان می شود.
– پرهیز از احتکار و انبارکردن مایحتاج عمومی مردم بر اساس اصل خودمداری
– عدم جستجوی اهداف به هر قیمت و هماهنگی بین اهداف و وسایل
– عدم قوم گرایی و قبیله گرایی که باعث ایجاد انشقاق اجتماعی و نتیجتا تاخیر در دستیابی به اهداف خواهد شد.
– وجود نوعی حس نوعدوستی و جامعه ای با سطح خشونت پایین و مشارکت و البته به دور از قهر درونی
با توجه به موارد فوق به خوبی می توان اهمیت وجود شهروندانی را که ما در زیست جاری آن ها را آماده ساخته ایم و آن ها نیز در تجربه ریسته اشان آموخته اند تا چگونه مسئولانه و اخلاقی و به دور از خودمداری در کنار یکدیگر زندگی کنند مشاهده کرد. از این رو اگر چه بحران ها زمانهایی هستند تا ما بتوانیم اندازه خودمان و شهروندانمان را به دست آوریم، همچنین زمانی هستند برای سنجش این که تا چه اندازه توانسته ایم مناسبات سه ضلع دستگاه سیاست با مردم و مردم با دستگاه سیاست و نهایتا مردم با مردم را به گونه ای سامان دهیم. از این رو مقام شهروندی مقامی فاخر اما کاملا مبتنی بر فلسفه عملگرایی و نظام مشارکتی است که بدون توجه به آن نه تنها در زمانهای بحرانی بلکه در زیست روزمره می تواند کمک بسیاری به تحقق وریای توسعه و حل مسائل نماید. شکل وارونه آن نظام های اجتماعی و سیاسی مبتنی بر خودمداری است که هرکس سعی میکند گلیم خود را از اب بیرون بکشد و به جای توجه و تکیه بر راه حل های جمعی به احتجاجات شخصی خویش عمل نماید که نوعی از آنومی را همواره به همراه خواهد داشت.