جالب است و کمی هم آزاردهنده که برخی حاشیههای عجیب، در طیف اصولگرا و اصلاحطلب، مانند هم است یا تفاوت ماهوی با هم ندارد و یکی از این حاشیهها، داشتن «سیتیزنشیپ کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا» است که بارها شنیدیم و دیدیم اما بسیاری از دولتمردان و رجال سیاسی درون حاکمیت، آن را امری عادی […]
جالب است و کمی هم آزاردهنده که برخی حاشیههای عجیب، در طیف اصولگرا و اصلاحطلب، مانند هم است یا تفاوت ماهوی با هم ندارد و یکی از این حاشیهها، داشتن «سیتیزنشیپ کشورهای اروپایی، کانادا و آمریکا» است که بارها شنیدیم و دیدیم اما بسیاری از دولتمردان و رجال سیاسی درون حاکمیت، آن را امری عادی میپندارند و تلاش میکنند زیاد به آن نپردازند.
دومینوی پناه بردن به جهان توسعهیافته در قالبِ شیک و به بهانه «ادامه تحصیل و تجربهاندوزی» باشد یا با عنوان «پناهنده شدن»، به میثم جبلی رسید، برادر پیمان، رییس صدا و سیمای ملی، کسی که قرار است در صدر «جهاد تبیین» باشد و ذهن شهروندان را از کدورتهای غربساخته پاک کند، اما گویا پیمان جبلی درخصوص برادر خود، شکست خورد و میثم که به کانادا رفته است با دشمن شماره یکِ جهاد تبیین، یعنی شبکه «ایران اینترنشنال» گفتوگو کرد و چیزهایی بر زبان راند که حتی «پیمان جبلی» در تهران نیز ترجیح داد وارد جزییات نشود و در صحت آن تشکیک کند و آن را به یک مصاحبه «غیراختیاری» نسبت دهد از آن نوع مصاحبهها که در صدا و سیما نمونه دارد مانند پرونده برخی متهمان ترور دانشمندان هستهای که وزیر سابق اطلاعات نیز در این خصوص اظهار نظر کرده بود و توضیح مفصل آن را میتوانید در جراید رسمی کشور در ۱۲و ۱۳ شهریور ۹۸ بخوانید.
پیمان جبلی رییس سازمان صدا و سیما در گفتوگو با خبرگزاری برنا، با اشاره به اظهارات برادرش که پناهنده شده است، گفت: «من هم اظهارات ایشان را دیدم شنیدم ، البته نمیدانم چه مقدار از آن ارادی و تحت اختیار بوده است؛ اما این اتفاقات، اتفاقات جدیدی نیست و امثال این اتفاقات در گذشته هم بوده و طبیعت این مسیر ریزشها و رویشها است.»
اگر نگاهی سطحی به چنین رخدادهایی داشته باشیم باید مانند برخی باور کنیم که همه ژنهای مرغوب با هدف ادامه تحصیل و کسب علم و دانش به کشورهایی با دولتهای متخاصم پناهنده میشوند و در آینده نیز با کولهباری از علم و دانش به کشور برمیگردند تا به مردم خدمت کنند اما اگر نگاهی عمیقتر به موضوع داشته باشیم باید بگوییم آنان نیز حق دارند مانند بسیاری از نخبههای حوزههای مختلف که طی سالهای اخیر کشور خود را که مانند مادر، عزیز میدارند ترک کردند و زیستن در غربت را
ترجیح دادند.
یکی از تعارضات آزاردهنده که بسیاری از این جوانان، نخبگان و همچنین شهروندان عادی ناچارند که تحمل کنند، «تضاد و تعارض بین عین و ذهن» است به این معنا که مدیران و مسئولان که هم قدرت دارند، هم تریبون و هم ادعا، از بام تا شام چیزهایی برزبان میآورند که با تجربه زیست روزانه شهروندان، تضاد و تنافری نمایان دارد و دقیقاً روشن نیست دولتمردان، نمایندگان مجلس و رجال سیاسی اصولگرا با کدام رو، در چشمِ دوربین یا در چشمان مردم نگاه میکنند این جملات را بر زبان میآورند.
بدیهی است شهروندان خواه یک فرد عادی باشد یا برادر پیمان جبلی و دختر فلان نماینده سابق و لاحق مجلس، نمیتوانند واقعین عینی در ساحت جامعه که مانند دم خروس بیرون زده است را انکار و «قسم حضرت عباس» را از سوی مدیران باور کنند.
تعارض بین عین و ذهن یعنی همین که برخی از بام تا شام تلاش دارند ذهن شما را با انگارههایی پر کنند که با عینیت جامعه و با تجربه ملموس و محسوس شما، ناهمخوان است و بدیهی است مانند لحظهای که دارویی تلخ و بدمزه واردحلق میشود و اورگانیسم ما ناخودآگاه آن را پس میزند، روح و ذهن شنونده نیز تلاش میکند آن را پس بزند و اصرار و استمرار این اقدام از سوی برخی مدیران دولتی، جامعه را دلآزار و از نظر روحی افسرده میکند و حتی نوعی «حس تحقیرِ مستمر» به روان جامعه تزریق میکند.
در این میان، برخی از نظر مالی امکانات و از نظر مهارتی استعدادهایی دارند که میتوانند به آسانی کشور را ترک کنند و در پوشش «ادامه تحصیل» یا «بیزینس» جلای وطن کنند و به کشور دیگری بروند اما این امکان برای همه فراهم نیست و برخی نیز مانند «میثم جبلی» مسیر «پناهندگی سیاسی» POLITICAL ASGSINMENT –
را انتخاب میکنند.
معمولاً افرادی که به این مسیر میروند در گام نخست ورود خود و گرفتن تضمینات حمایتی، اقدام میکنند به مصاحبه با برخی شبکههای خبری مخالف نظام و با توجه به اینکه در این کشورها، رسانه مستقل و غالباً شخصی است، شخصیتی حقیقی یا حقوقی وجود ندارد که بخواهد مدیریت کند تا چنین فردی را به زور در مقابل دوربین یک شبکه خبری بنشانند تا علیه فردی یا جریانی اعتراف کند.
آخر سخن اینکه جمله «پیمان جبلی» که احتمال «غیراختیاری بودن» این مصاحبه را داد پوششی بر این حقیقت بود که این افراد، حتی نمیتوانند نزدیکان و اعضای خانواده خود را با گفتمان سیاسی خود همراه کنند و طی دو دهه اخیر شاهد بودیم بسیاری از نزدیکان و وابستگان نسبی بزرگان اصولگرا، کشور را ترک کردند و نه به چین، روسیه، ونزوئلا، سوریه یا کره شمالی بلکه با اروپای غربی و آمریکای شمالی رفتند.