بنیانگذار سورئالیسم
بنیانگذار سورئالیسم

    در ۱۹ فوریه ۱۸۹۶ به دنیا آمده بود. اما وقتی که ۱۷ سالش شد و می خواست در دانشکده پزشکی ثبت نام کند برای اولین بار روز تولدش را به جای ۱۹ فوریه، ۱۸ فوریه نوشت. ۱۸ فوریه تاریخ تولد دختری به نام مانو بود و مانو اولین زنی بود که تاثیر عمیقی […]

 

 

در ۱۹ فوریه ۱۸۹۶ به دنیا آمده بود. اما وقتی که ۱۷ سالش شد و می خواست در دانشکده پزشکی ثبت نام کند برای اولین بار روز تولدش را به جای ۱۹ فوریه، ۱۸ فوریه نوشت. ۱۸ فوریه تاریخ تولد دختری به نام مانو بود و مانو اولین زنی بود که تاثیر عمیقی در زندگی او باقی گذاشت و او را متحول کرد. از آن پس تقریبا در همه جا روز تولدش را همان ۱۸ فوریه نوشت.
اما مقدر بود که این تحول دو بار دیگر هم برای او تکرار شود و حتی نقش مهمی در تفکر و خلاقیت هنری اش بازی کند. چون او با آنکه درس طب خوانده بود زندگی اش را وقف شعر و هنر کرد و از معماران بزرگ اندیشه در قرن بیستم شد.
وقتی که ۳۱ سالش شد، باز یک زن دیگر او را متحول کرد و تاثیر پایداری در زندگیش باقی گذاشت. این زن در تاریخ ادبیات به نادیا مشهور است. برتون در آن موقع شاعر بزرگ و مشهوری شده بود و مهم ترین مکتب ادبی و هنری آن دوران یعنی سوررئالیسم را رهبری می کرد. شعار اصلی آن مکتب وارستگی در تمام مظاهر زندگی و آزادی تفکر از همه قیدوبندها بود. برتون در واقع خودش و انسان ایده آلش را در وجود نادیا پیدا کرد. وارستگی این زن، که آزاد از همه تعلقات زمینی بود و همچنین دانش ناخودآگاهش، دقیقا همان بود که برتون با مکتبش آن را تبلیغ می کرد.
کتاب مشهور برتون، یعنی نادیا، با این سوال شروع می شود: «کی هستم من؟» او ۱۴ سالش بود که این سوال در ذهنش سر بر آورد و برای یافتن جواب آن بود که به «جهان عطرآگین» شارل فوریه و فلسفه روح هگل علاقه پیدا کرد. نادیا هم در واقع شرح جوابی است که او سرانجام برای این سوال پیدا می کند. هم در «جهان عطرآگین» فوریه و هم در فلسفه روح هگل صحبت از این است که روح انسان های والاعاقبت یکی می شوند و خود را در یکدیگر پیدا می کنند. هر دوی آنها در واقع «آن دنیا» را به همین دنیا می آورند. فوریه می گفت وقتی انسان ها می میرند جسم آنها تبدیل به خاک سیاره مان می شود و جان انسان های والادر اطراف این سیاره پوسته ای عطرآگین ایجاد می کند. هگل هم در فلسفه اش صحبت از یک «روح» می کند که در نهایت به روح مطلق تبدیل می شود. یعنی در قالب انسان هایی ظاهر می شود که فلسفه محض هستند، مذهب محض هستند، زیبایی محض هستند. برتون هم مثل فوریه و هگل تناقضی بین ماتریالیسم و ایده آلیسم نمی دید. حتی احساس می کرد که اتفاقات عجیبی برایش رخ می دهد. او این را در پاراگراف اول نادیا گفته است. در واقع همین اتفاقات است که او آنها را در آن کتاب روایت می کند. اتفاقاتی که در نهایت به دو اتفاق مهم دیگر ختم می شوند. و این دو اتفاق آخر طوری است که انگار همان فلسفه روح هگل را تجسم می بخشند. چون باعث می شوند تا او دو تحول دیگر را از سر بگذراند: یک بار خودش را در دانش و افکار نادیا پیدا کند و یک بار هم در زیبایی یک زن دیگر. وارستگی و دانش ناخودآگاه نادیا طوری بود که انگار همان فلسفه محض هگل را تجسم می بخشید و زیبایی زن دیگر هم انگار زیبایی محضی بود که هگل می گفت. جالب است که این زن دوم موقعی در زندگی برتون ظاهر شد که او نادیا را نوشته و به ناشر داده بود تا چاپ شود. حتی فصل آخر کتاب، که او آن را خطاب به همین زن دوم نوشته است، درواقع در چاپخانه به کتاب افزوده شد. انگار که تصادف نخواسته بود تا تجسم فلسفه روح هگل ناقص صورت بگیرد. این اتفاق آخر هم در ۳۲ سالگی او رخ داد. البته روح مطلق هگل مذهب محض را هم در خودش دارد. اما برتون به مذهب اعتقاد نداشت.
در ابتدا سورئالیسم به عنوان یک حرکت ادبی آغاز شد. این نهضت به شدت به شخصیت برتون، که رهبری ایدئولوژیک آن را بر عهده دار شد، متکی بود. برتون دانشجوی روانپزشکی بود و دوران خدمتش را در «بیمارستان نظامی نانت» گذرانده و با بیماران روانی کار کرده بود. بنابراین با روانکاوی و روش درمانی آن آشنا بود. او همچنین به مطالعه پزشکی پرداخته و با کار «زیگموند فروید» در زمینه روانشناسی تحلیلی، ضمیر ناخودآگاه و تعبیر رویا بر مبنای تداعی آزاد تصورات، مانوس بود. این تجربه شالوده آثار ادبی او را در حیطه سورئالیسم فراهم کرد. وی به گونه ای از واقعیت مطلق که در آمیزه ای از رویا، و واقعیت است ایمان داشت و معتقد بود که در جهان، واقعیت برتری وجود دارد که در ضمیر ناخودآگاه انسان نهفته است. با این باور که تنها راه یا بهترین و بزرگترین راه عبور از موقعیت سکون و نجات خودش از چنگاه عقلانیت هنر دوران، تکیه بر ناخودآگاهی است.قطعا اوتامیسم(خودکاری یا خود انگیختگی) مفهوم اصلی نظام فکری برتون بود؛ نوعی هدایت جادویی که از ناخودآگاه او نشات گرفته و اشعار، مقالات و سایر نوشته های او را شکل می داد. نقاشان و مجسمه سازان نیز بعد ها از همین شیوه در تولید آثارشان سود بردند.
سورئالیست ها در پی آن بودند که تحت تعلیم برتون در یابند که «در اعماق ذهن انسان چه می گذرد که خود از آن بی خبر است» آنها برای مطالعه، در مورد رویا، خواب، طراحی کودکان و هنر دیوانگان تحقیق کردند، که بدون شک از اولین حرکت های مطالعاتی خودآگاهانه و موثر بود.با روش های منطقی عقل هیچگاه نمی توان به منطقه تاریک ضمیر ناخودآگاه و دفینه تصویرها و خاطره های آن دست یافت؛ رویا، یکی از مهمترین راه های دستیابی به آن است. از نظر برتون، نیروهای محرکی که خود را از طریق رویاها و روند خود به خودی «اوهامی که چیزهای واقعی می آفرینند» بیان می کنند، «از ارزشی قطعی» برخوردارند.