زینب رحیمی: حاجیفیروز، اولین پیامآور بهار را دست کم گرفتیم. با همان روی سیاه به جنگ گرگ زمستان میرفت، خنده و شادی به ارمغان میآورد، با دیو ناامیدی پنجه در پنجه میشد و با لباس و زبان سرخ، حرفهای مگو میزد. در سالهای گذشته، به دلایل مختلف، حاجی فیروز را از کارکرد اصلیاش، به […]
زینب رحیمی:
حاجیفیروز، اولین پیامآور بهار را دست کم گرفتیم. با همان روی سیاه به جنگ گرگ زمستان میرفت، خنده و شادی به ارمغان میآورد، با دیو ناامیدی پنجه در پنجه میشد و با لباس و زبان سرخ، حرفهای مگو میزد. در سالهای گذشته، به دلایل مختلف، حاجی فیروز را از کارکرد اصلیاش، به نوعی تکدیگری سر چهارراهها تقلیل دادیم. حالا که همان را هم از دست دادهایم، قدر حاجی فیروز از دست رفته را بیشتر میدانیم. روزهای کرونایی را میگذرانیم. تصویر دقیقی از به سر آمدن زمستان کرونا نداریم اما امیدواریم که با فرارسیدن بهار و طلوع خورشید گرما، ویروس کرونا به خط پایان برسد و شهرها را از این آرامش یأسآلود برهاند. باز هم بهار قرار است نویدگر روشنی و زندگی باشد.
کرونا مثل چین که در زمان تعطیلات سال نوی چینی آمد، در اینجا هم زمان بدی را برای آمدن انتخاب کرده است. در آستانه نوروز ایرانی. شاید همه مردم دنیا نگران ویروس کرونا باشند اما در ایران همزمانی کرونا با آغاز فصل بهار و نوروز تحمل مسئله را برای ما ایرانیها کمی مشکلتر کرده است اما این پایان ماجرا نیست. امید داریم که قدرت بهار و امیدی که به ارمغان میآورد، بر هر بیماری و ویروسی غلبه کند.
هر ساله در این روزهای اسفند، خیابانها از رفت و آمد مردم شلوغ و بازار خریدهای نوروزی داغِ داغ بود. در میان این هیاهوها، حاجیفیروزها هم با دایرهزنی و تنبکنوزای و رقص و شعرخوانی صدای بلندی بودند بر همهمه شهرها.
بنا به سنتهای بسیار قدیمی ایرانی، حاجی فیروزها در گروههای دو یا سه نفره در ۱۰ روز آخر سال یا حتی تا روز ۱۳ فروردین با لباسی سراسر سرخ و با صورتی تماماً سیاه در کوی و برزنها میگردند، با صدایی خاص و طنزآلود شعر و آواز سر میدهند. نقالی میکنند و با شوخیهایشان مردم را به خنده میآورند.
حاجی فیروز برخلاف صورت سیاه و دودیاش، پیام آور بهار پاک و سبز است که در هر یک از مناطق کشور، نام و نشان خاص خود را دارد.
بنا به گفته الهه شایستهرخ در مقاله «حاجیفیروز»، برخی او را عمونوروز، ننه نوروز، و بابا نوروز صدا میکنند اما گویا قدیمیترین اسم حاجی فیروز «آتشافروز» است که بر اساس توصیف عبدالله مستوفی نویسنده عصر قاجار در کتاب شرح زندگانی من، «آتشافروز، در آخرین هفته سال، دست، صورت و گردن خود را سیاه میکرد. مقداری خمیر، با تکهای پنیر و پارچه آغشته به نفت آتش میزد. هریک از آتشافروزان مشعلهایی در دست میگرفتند و با ضرب و تنبک و تصنیفخوانی از هر دکانی مبلغی دینار دریافت میکردند.
آتشافروز چند مشعل در دست میگرفت. چند مشعل کوچک را در دهان فرو میکرد و در دهان خاموش میکرد. دستیار و همراه آتش افروز هم دو تخته در دست داشت که آنها را بر هم میکوبید و می رقصید و شاباش میگرفت.»
تاریخچه حاجی فیروز به دوره ساسانیان میرسد اما حاجی فیروز در آن دوران نه تنها سیهچرده نبود بلکه مرد خوش سیمایی بود به نام پیروز و خجسته که در ششمین روز سال نزد شاه میآمد و پیامآور نوروز بود.
درباره خاستگاه حاجی فیروز اظهار نظرهای متفاوت و گاه متضادی وجود دارد. یکی از اظهارنظرهای جالب توجه آن است که حاجی فیروز ، بازمانده دوره حرمسراداری مدانسته میشود. زمانی که این دوران به پایان میرسد. خواجههای حرم بیسر و سامان شدند، به همین دلیل تا مدتی داشتن صورت بیمو و سیاه خود و همچنین با حرکات و رقص موجب خنده مردم میشدند. به تدریج این سنت توسط مطربها ادامه پیدا کرد که با سیاه کردن صورت و پوشیدن لباس سرخ مردم را میخنداند و برای آنها شعر های طنز میخواندند.
برخی پای بردگان آفریقایی را به این ماجرا باز کرده و معتقدند که خوانندگان دوره گرد ایرانی به تقلید از آنان صورت خود را سیاه میکردند تا نظر مردم را به خود جلب کنند و با حرکات و حرفهای خود آنها را بخندانند.
در این میان رضا مرادی غیاثآبادی -پژوهشگر حوزه باستانشناسی- برای تحلیل خاستگاه و تاریخچه حاجی فیروز، دست به نمادشناسی زده و معتقد است که سیاهی چهره حاجی فیروز نماد سرما و شبهای سرد و طولانی زمستانی است؛ همان طور که در شاهنامه فردوسی هم بین زمستان و سرما با سیاهی و گرگ سیاه ارتباط وجود دارد. بدین ترتیب حاجی فیروز نماد مبارزه با سرما و سیاهی است.
یکی از قابل تأملترین نظرات درباره ریشه تاریخی حاجی فیروز متعلق به مهرداد بهار – اسطورهشناس- است. او حاجی فیروز را یادآور سیاوش (از شخصیتهای شاهنامه فردوسی)، میداند و بیان میکند که برای همین چهره سیاه حاجی فیروز، نماد بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ او نماد خون سرخ سیاوش و حیات مجدد و شادی حاجی فیروز نماد زایش دوباره است.
دقت داشته باشیم که حاجی فیروز در گذشته یک شخصیت اجتماعی-انتقادی بود که با زبان طنز حرف دل مردم را میزد. به شرایط نابسامان عصر خویش انتقاد میکرد و با شوخی و خنده، کنایههای تند و تیزی به رفتارهای غلط حکمرانان میزد. برای همین شاید بیش از هر زمان دیگری به حاجی فیروز نیاز داریم؛ تا مردم رنجور و خسته از بیماری و فشارهای اقتصادی را به خنده آورد و در این روزهای کرونایی و در برابر شرایط نابسامان مدیریتی، در قالب شوخی و طنز زبان مردم باشد و حرفهای مگوی مردم را بگوید. از احتکار ماسک و دستکش توسط گروههای قدرت و ثروت اعتراض کند و از نبود مدیریت یکپارچه برای قرنطینه یا کنترل رفتوآمدهای برون شهری سخن بگوید. نیاز داریم که حاجی فیروز رو سیاه، تجدیدیها و مردودیهای این روزها را در اعطای حقوق مردم نام ببرد و رسوایشان کند.