تحول‌خواهی؛ فربه‌تر از اصلاح‌طلبی
 تحول‌خواهی؛ فربه‌تر از اصلاح‌طلبی

  حسن رسولی از اعضای ارشد جبهه اصلاح‌طلبان ایران و از چهره‌های نزدیک به «حجت‌الاسلام‌سیدمحمدخاتمی» رییس دولت دوم خرداد در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» گفت: «اصلاح‌طلبان برای بازسازی ارتباط با مردم، حاکمیت –در ادبیات سیاسی جریان اصلاحات، حاکمیت واژه‌ای است که به شخص رهبری نظام اشاره دارد – و اصولگرایان اتاق فکر تشکیل داده‌اند. رسولی همچنین […]

 

حسن رسولی از اعضای ارشد جبهه اصلاح‌طلبان ایران و از چهره‌های نزدیک به «حجت‌الاسلام‌سیدمحمدخاتمی» رییس دولت دوم خرداد در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» گفت: «اصلاح‌طلبان برای بازسازی ارتباط با مردم، حاکمیت –در ادبیات سیاسی جریان اصلاحات، حاکمیت واژه‌ای است که به شخص رهبری نظام اشاره دارد – و اصولگرایان اتاق فکر تشکیل داده‌اند.
رسولی همچنین در این مصاحبه طولانی گفت: بر این باور است که فضای اختلافی که بین اصلاح‌طلبان در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری سیزدهم به وجود آمده چندان محل اعتنا نیست بلکه طبیعی است.
وی با اشاره به این‌که  یک جریان زنده برای اینکه پویایی‌اش را حفظ و ادامه حیاتش را تضمین کند حتما مانند یک سیستم باید به‌طور متناوب خود را بازسازی کند، گفت: در اتاق فکر اصلاح‌طلبان در قالب «چه باید کرد؟»، مناسبات مختلف از ارتباط با مردم، ارتباط با قدرت و حاکمیت، ارتباط با جریانات رقیب، ارتباط درون‌جریانی در دو سطح نظری و رفتاری. مورد بررسی و اصلاح قرار می‌گیرد.
درخصوص سخنان این چهره نزدیک به رییس دولت اصلاحات باید گفت این حق هر حزب و جریان سیاسی است که پس از شکست، خود را بازیابی و ساختار خود را بازسازی کند و این موضوع در احزاب اصولگرا هم سابقه دارد و از سال ۷۶ و آن شکست بزرگ در برابر اصلاح‌طلبان، بارها انشعاب کردند، شکست خوردند و پیروز شدند و جریان اصلاحات هم از چنین حقی برخوردار است و اتفاقاً خرسندیم از این‌که سرانجام رجال جریان اصلاحات تصمیم گرفتند از «قاف غرور و خودشیفتگی» پایین بیایند و خود را اصلاح کنند اما ذکر چند نکته را ضروری می‌دانیم شاید متوجه شوند مسیری که فعلاً در حد حرف پیش گرفتند در عمل مسیری نه دشوار که مسدود است.
نکته اول اینکه هر گاه محکمه‌ای در دستگاه قضا تشکیل می‌شود و قاضی پس از چند جلسه دادرسی، حکم نهایی را می‌دهد غالباً یکی از طرفین –طرف غالب- از قاضی، راضی و خشنود است و طرف مغلوب، از قاضی خشمگین است و چه بسا احتمال تبانی و دریافت رشوه را به قاضی بزند و تا اینجا امری طبیعی است اما اگر قاضی در محکمه، به‌گونه‌ای حکم دهد که هر دو طرف دعوا –خوانده و خواهان-، از قاضی ناراضی باشند و به عادت امروزی‌ها پوشیده فحش و توهین نثار اموات و اَحیایش کنند، باید در عقلانیت قاضی و اِشراف وی به پرونده، شک کرد و امروز جریان اصلاحات به این روز افتاده که هم طرفداران دیروز و در صدر همه جوانان و دانشجویان و هم مخالفان همیشه –اصولگرایان، نیروهای ارزشی و مذهبی- از عملکرد این جریان و هم «تحول‌خواهان» از انفعال و سردرگمی این جریان در انتخابات ریاست‌جمهوری اخیر به‌شدت ناراضی هستند.
شاید به مذاق «پدرخوانده‌های نوگرای این طیف» خوش نیاید اما حقیقت این است که جریان اصلاحات و ازجمله شخص «سیدمحمد خاتمی» پدر معنوی این طیف سیاسی، به گونه‌ای نزد افکار عمومی ملوّث و آلوده شدند که بعید است به این سادگی بتوان به تحقق «تَکرار» در آینده –خواه دور خواه نزدیک- امید بست و این نگاه منفی افکار عمومی به «بی‌کفایتی و بی‌مسئولیتیِ نهادینه‌شده و پُرتَکرار» رجال و مدیران این جریان برمی‌گردد.
گذری به فضای سیاسی گذشته و نظری بر عملکرد این جریان در ساختار قدرت از سال ۷۶ به‌خوبی نشان می‌دهد این جریان سیاسی در زمانی‌که خارج از قدرت قرار دارد، سخنان «مارتین لوتر» و «توماس هابز و منتسکیو» را بلغور می‌کند بر ضرورت «توسعه سیاسی»، «آزادی‌های اجتماعی» و «مشارکت زنان» تأکید دارد و دین را امری عرفی و سیاست‌ورزیِ دین‌مدارانه را عَبَث می‌داند اما زمانی‌که وارد هر سطحی از مدیریت شد از ریاست‌جمهوری و وزارت تا استانداری و حتی کرسی نمایندگی، یک ترجیع‌بند را «تَکرار» می‌کند: «نمی‌گذارند»، به همین سادگی. ضمن این‌که در عمل و در سلوک مدیریتی و نمایندگی خود نیز کمترین التزامی به شعارها و حرف‌های روشنفکرانه خود ندارد.
نکته بعدی که نباید اصلاح‌طلبان را نگران و اصول‌گرایان را خوشحال کند این است که رویگردانی بخش قابل توجهی از رجال و افکار عمومی جامعه از طیف اصلاح‌طلب، لزوماً به افزایش عِدّه و عُدّه اصولگرایان منجر نشد و همین ریزش را در جبهه مقابل اصلاحات نیز شاهد هستیم. بخش قابل توجهی از افکار عمومی و طبقه متوسط فکری –که در انتخابات اخیر وجود خود را با آرای باطله و آرای ساکت نشان داد- همچنان به «تحول‌خواهی» امید بسته و اساساً تحول‌خواهی فربه‌تر است از اصلاح‌طلبی یا اصول‌گرایی. امروز  سقف مطالبات و آرمان‌های اصلاح‌طلبانه چند متر از کف مطالبات تحول‌خواهان پایین‌تر است و شاید به کف زیرزمین برابر باشد و خطاست اگر جناب رسولی فکر می‌کند این تفاوت در قد و قواره با نشست‌های پشت درهای بسته مرتفع شود.
نکته بعدی این‌که نبی مکرّم اسلامی سخن معروفی دارند که ترجمه فارسی آن این است: «با عملکرد خود مردم را به خیر و نیکی دعوت کنید». جای تأسف است که بسیاری از اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان در سلوک سیاسی خود عکس این رفتار را دارند و تلاش دارند با زبان خود –تنها زبان خود- مردم را به آنچه که خود تصور دارند «خیر سیاسی، خیر اقتصادی و خیر اجتماعی» است، دعوت کنند و برای مردم و شهروندان نسخه‌هایی را می‌پیچند که خود و آقازاده‌های‌شان در عمل به آن ملتزم نیستند و این نقطه آغاز شکاف خوفناک بین مردم و مدیران است که با تعارف و تکلّف پر نمی‌شود.
آخرین نکته این‌که برای تحقق حکمرانی مطلوب «good governance»  که بر «مشارکت همگانی، حاکمیت قانون، شفافیت، مسئولیت‌پذیری، پاسخ‌گویی، اثربخشی‌ و وفاق عمومی» تأکید دارد «صداقت» نیز شرطی مهم است و  سیاست‌ورزی غیرشفاف و تأکید بر چیزهایی که مدیران ارشد دولت، مجلس و دستگاه قضا درعمل به آن پایبند نیستند، ما را به این قله نمی‌رساند و اگر صادق باشیم باید بگوییم مشکل بزرگ اصول‌گرایان و اصلاح‌طلبان در همین نقطه است که عکس آیه شریفه ۲ سوره «صف» را در دستور کار خود قرار دارند و چیزهایی را می‌گویند که در عمل به آن باور ندارند یا حال و حوصله عمل به موعضه‌های خود را ندارند.