تطهیر جنایت و تبرئه جنایتکار ؟!
تطهیر جنایت و تبرئه جنایتکار ؟!

  گروه سیاسی همزمان با برگزاری چندین دوره نشست صلح طالبان و دولت آمریکا به نمایندگی «زلمی خلیل‌زاد» در قطر زمینه‌ای فراهم شد تا چهره خشن و سابقه سیاه این گروه تروریستی تطهیر شود و حتی مردانی از دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نمایندگان طالبان را به تهران دعوت کردند و نشستی با آنان داشتند […]

 

گروه سیاسی

همزمان با برگزاری چندین دوره نشست صلح طالبان و دولت آمریکا به نمایندگی «زلمی خلیل‌زاد» در قطر زمینه‌ای فراهم شد تا چهره خشن و سابقه سیاه این گروه تروریستی تطهیر شود و حتی مردانی از دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نمایندگان طالبان را به تهران دعوت کردند و نشستی با آنان داشتند و در پاسخ به انتقادات رسانه‌ها که حوادث مزارشریف را به یاد می‌آوردند، آشکارا گفتند: «طالبان تغییر و رفتار خود را اصلاح کردند و از این پس تهدیدی برای مرزهای شرقی محسوب نمی‌شوند و برنامه‌ای برای قتل عام شیعیان و اقوامی چون هزاره ندارند.»

این نگاه که غالباً به برخی گرایش‌های اصولگرا اختصاص دارد، در این مدت اصرار داشت به زبان بی‌زبانی بفهماند افغانستان را با رهبری این گروه افراطی بیشتر می‌پسندند تا دولت قانونی «اشرف غنی _ عبدالله‌» در حالی‌که طالبان در راند نخست کسب قدرت که آن را نیز از مسیری کاملا غیرقانونی و غیرانسانی و در موارد بسیاری با شبیخون و قتل‌عام به دست گرفته بود هم مرزهای شرقی را به‌شدت ناامن کرده و هم در تسلط بر مزار شریف به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در این شهر در ۱۷ مرداد سال ۱۳۷۷ همه افراد حتی خبرنگار و مسئول دفتر خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران را به شیوه دوران بدویت بشر بدون برگزاری دادگاه، تفهیم اتهام و بدون درنگ اعدام کرد و اجساد را نیز با بی‌احترامی در یک گور دسته‌جمعی و به دور از تشریفات آیینی به خاک سپرد یا اقدامی که در تخریب دو تندیس بودا در سال ۱۳۷۹ با آرپیجی هفت و بانگ الله اکبر، ماشاءالله و لااله الاالله در شهر بامیان کرد حتی برای مسلمانان باورمندی که در آستانه ورود به هزاره سوم پس از میلاد بودند عجیب و غیرقابل‌تصور به نظر می‌رسید.
تجربه نشان داد خشونت و ارعاب جزء لایتجزّای طالبان در شاخه نظامی است و بدون آن نمی‌تواند جایی در سیاست افغانستان برای خود باز کند و همین که امروز سلاح در دست گرفت و با حمله نظامی تلاش دارد برای خود جای پایی در قدرت باز کند بهترین گواه است مبنی بر این‌که ما از شر این دشمن در مرزهای شرقی ایمن نخواهیم بود و در صورت تکرار اتفاقات سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ و تأسیس امارت اسلامی مورد نظر، این تهدید به اشکال مختلف خود را نشان خواهد داد.
دلیل بعدی درخصوص این‌که طالبان رویه خود را تغییر نداد به ترورهای هدفمند در سه سال اخیر برمی‌گردد که طی آن افراد غیرنظامی و مشخصاً زنان، فعالان اجتماعی و خبرنگاران را با «مین‌های چَسبکی» یا شلیک مستقیم به قتل رساندند و بسیاری از این ترورها در طول ایام مذاکره با آمریکا انجام می‌شد اما طالبان آن را به داعش نسبت می‌دادند همان‌گونه که اقدام خون‌باری که در کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزار شریف رخ داد را به گروه‌های خودسر نسبت داند.
باور ما این است که طالبان به تغییر تاکتیک روی آوردند نه تغییر راهبرد. استراتژی آنان همان است که همواره بود اما هوشمندانه تصمیم گرفتند ظواهر را رعایت کنند و از سرشاخ شدن مستقیم با آنچه که برای افکار عمومی جهان، خط قرمز تلقی می‌شود بپرهیزند اما زمانی که قدرت را یک‌سره کنند در به همان پاشنه می‌چرخد.
نکته دیگری که تأیید می‌کند طالبان یک بار دیگر آتش جنگ‌های دینی و مذهبی را عَلَم خواهد کرد و همچنین دست به قتل‌عام‌های قومی و نژادی خواهد زد این است که در تمام سال‌های گذشته و همچنین در پیش‌روی‌های اخیر یک نیروی اشغالگر خارجی را هدف نگرفت اما تا جایی‌که برایش مقدور بود غیرنظامیان، فعالان مدنی و شهروندان افغان را کشت و در بمب‌گذاری‌هایی چون مدرسه سیدالشهدا(ع) در منطقه دشت برچی کابل، شیعیان را هدف گرفت و بیش از ۸۵ دانش‌‌آموز کودک و نوجوان را به شهادت رساند و برابر عادت سال‌های اخیر از پذیرش مسئولیت شانه خالی کرد.
طالبان یک گروه بنیادگرا با یک ایدئولوژی سلفی و معطوف به گذشته است و مانند برادرخوانده‌های خود چون «داعش»، «سپاه صحابه»، «لشگر طیبه» و «بوکوحرام» ابزاری برای اثبات اندیشه‌های سلفی خود به نسل جدید و دانش‌آموخته و افزودن به پیروان خود ندارد بجز استفاده از تهدید و قتل و غارت و شکستن تلویزیون و بستن درهای کشور به روی جهان آزاد و چنین تفکری برای هر دین و مذهبی و هر کشوری به‌ویژه جمهوری اسلامی ایران، یک خطر بالقوه و یک تهدید جدی است.
امروز کشور افغانستان اوضاع مبهمی پیدا کرده و برابر برخی گزارش‌ها ولسوالی‌ها، شهرهای و مناطق بسیاری به کنترل طالبان درآمده و اخبار تأییدشده‌ای نیز از تسلیم ارتش این کشور در برابر شبه‌نظامیان طالبان حکایت دارد و ضرورت دارد دستگاه دیپلماسی کشور و رسانه‌های رسمی در چنین شرایطی دستِ کم در بیانات رسمی و موضع‌گیری‌های‌شان حامی دولت قانونی این کشور باشند و این نکته را به خاطر داشته باشند طالبان هرگز قادر نخواهد بود در این کشور یک دولت قانونی و یکدست مستقر کند و مانند سال ۱۹۹۶ تنها از سوی چند کشور چون قطر و عربستان سعودی مورد شناسایی قرار خواهد گرفت.