گروه سیاسی
اگر منصفانه مروری بر فضای فرهنگی مورد علاقه نهادهای رسمی کشور از سال ۱۳۶۱ تا ۱۴۰۱ بیندازیم متوجه دو نکته مهم میشویم که تکلیف ما را با گشت ارشاد، گشت امنیت اخلاقی، گشت کمیته انقلاب اسلامی و انواع اقدامات مشابه روشن خواهد کرد.
این مرور به ما میگوید وضعیت پوشش ظاهری شهروندان اعم و از مرد و زن طی این ۴۰ سال رفتهرفته از معیارهای مطلوب حکومت فاصله گرفت و اگر منصف باشیم باید بگوییم شاهد نوعی شکاف و گسست در این زمینه هستیم به این اعتبار که کارکنان برخی نهادها و دستگاههای دولتی در زمان حضور خود در محل کار، معیارهای پوشش موردنظر حکومت را قبول دارند یا در ظاهر رعایت میکنند اما بخشهای بسیاری از مردم، سلیقه شخصی خود را در پوشش دخیل کردند و از الگوی رسمی فاصله گرفتند و شدّت و حدّت این اقدامات در دولتهای مختلف نیز نتایج پایداری به نفع حجاب نداشته است.
نقدی که بر مسئولان در دستگاههای رسمی وارد است این است که همواره برای حل این موضوع، که جنس و ماهیتی فرهنگی دارد، از ابزارهای قهری استفاده کرد درحالیکه برای معرفی و تشویق یک کالای فرهنگی، از ابزارهای مفهومی همین حوزه باید کمک گرفت نه اینکه گشت ارشاد به راه بیندازیم و سالها به همین شیوه سختافزاری پیش برویم، مسئولیت کارهای خود را نپذیریم و در پشت دیواری به نام مقدسات پنهان شویم تا شاید بتوانیم نرمافزاری به نام فرهنگ را به برداشت خود با سختافزاری به نام «گشت ارشاد» اصلاح کنید و اعتلا دهید.
نکته مهم این است که اگر مانند برخی اصولگرایان و قشریون مذهبی، نگرشی سطحی داشته باشیم و بدحجابی و شلحجابی را یک بحران تصور کنیم این یک بحران نرمافزاری است و هوشمندانه نیست برای یک بحران نرمافزاری، به دنبال راه حل و جبران سختافزاری برویم چون نتیجه آن شکست است. مرگ دختر کُرد اهل سقز که خشم عمومی را به دنبال داشت میتواند راهی برای گفتوگو و مفاهمه و همچنین ارزیابی عملکرد گشت ارشاد باز کند و به این سوال پاسخ دهد که چرا هر سال نیروی انتظامی معیارهای برخورد را تند کرد و هر سال به تعداد ونهای گشت ارشاد افزود اما هنوز مشکلی در این حوزه برای همیشه حل نشد.
نکته بعدی فقدان معیار برای مأموران است به شکلی که در فیلم منتشر شده برای افکار عمومی واضح است وضعیت پوشش خانم «مهسا امینی» مشکلی نداشت و مانتوی بلند مشکی و شال مشکی بر سر داشت و خود نیز زمانی که در مرکز پلیس امنیت اخلاقی تهران در خیابان وزرا حاضر شد و حجاب برخی از افراد را دید، متعجب از بازداشت خود، نزد یکی از مأموران زن در داخل سالن میرود و وضعیت پوشش خود را به وی نشان میدهد و گویا میپرسد کجای پوشش ایراد دارد که وی را دستگیر کردهاند ؟
ابهام بعدی برگزاری کلاسهای توجیهی است که هرگز گفته نشد چه کسی چه چیزی در این کلاسها برای بازداشتشدگان گشت ارشاد که عموماً زن هستند، میگوید و چرا متن و محتوای این کلاسها که قطعاً سیاسی و امنیتی نیستند برای افکار عمومی فاش نمیشود و بدتر از همه چرا هیچ نتیجهای از این کلاسهای آموزشی
گرفته نمیشود؟
حقیقت این است که ما برای بسیاری از اولویتهای سیاسی و فرهنگی مورد نظر خود، دلیلِ افکارعمومی پسند نداریم به همین دلیل برای اینکه بتوانیم الگوهای سیاسی و فرهنگی مورد نظر خود را به جامعه تحمیل کنیم، از ابزارهای قهری بهره میگیریم به عنوان مثال در انتخابات ریاستجمهوری و مجلس، افراد و رجال شاخص سیاسی کشور را رد صلاحیت میکنیم چون دوست نداریم مردم به آنها رأی دهند اما دلیلی که برای مردم قانع کننده باشد تا به این افراد رأی ندهند، نداریم و بدبختانه افراد شایستهتر از آنان نیز نداریم و چارهای برای ما باقی نمیماند جز حذف.
درحوزه عمومی و حجاب نیز الگویی مناسب که مورد پسند اکثریت جامعه باشد نداریم و توان اقناع جامعه را از دست دادیم و به همین دلیل اقدام به راهاندازی گشت ارشاد میکنیم تا با استفاده از ابزارهای غیرفرهنگی، به حوزه فرهنگ نظم و نسق ببخشیم.
درخصوص «مهسا امینی» نیز صرف نظر از اینکه وی بیماری پیشینی داشته یا نداشته، نیروی انتظامی نیز مانند ادارهکل زندان از لحظه تحویل گرفتن متهم یا مجرم، در قبال جان و سلامت جسمی و روانی وی مسئول است و بیماری آن مرحوم و نشان دادن چند فیلم نیز از گشت ارشاد سلب مسئولیت نمیکند ضمن اینکه دو ماه قبل فیلمی در فضای مجازی پخش شده بود که مادری جلوی ماشین گشت ارشاد ایستاده بود و فریاد میزد دخترم بیمار است او را نبرید و دیدیم که ماشین بیتوجه به ضجههای مادر راه خود را رفت و همه اینها حکایت از آن دارد که گشت ارشاد نیرویی که در حد وظایف خود آموزش دیده باشد نیز ندارد و بسیار بعید میدانیم در کلاسهای توجهی خود نیز از نیروهای قابل با قدرت اقناع بالا بهرهمند باشد. نکته پایانی که در همین دو روز بسیاری از فعالان سیاسی و مذهبی به آن پرداختند، حد حجاب و اصل اجازه حکومت اسلامی برای استفاده از شیوههای قهری و خطرناک برای اصلاح آن است و در این زمینه نیز بسیاری از افراد صاحبنظر بر دو موضوع تأکید دارند اول اینکه این رویه و اصرار بر چنین برخوردهای قهری، موجب وهن نظام اسلامی و شباهت جمهوری اسلامی ایران با داعش و طالبان است و سوءاستفاده دشمنان را به دنبال خواهد داشت و دوم اینکه در شریعت اسلام نیز عدم رعایت حجاب، گناهی مانند ترک نماز است که نمیتوان برای آن جُرم تراشی کرد و فرد را به جرم ترک نماز، به دادگاه کشاند، برعکس برخی نواهی چون شرب خمر یا خرید و فروش مشروبات الکلی است که متضمّن حد شرعی میباشد و درصورت تکرار تا چند بار میتواند موجب صدور حکم «افساد فی الأرض» گردد.