جمله/ گروه سیاسی: نظام سیاسی حاکم بر ایران، «مردمسالاری دینی» است و برابر نظر همه کارشناسان و طرفداران این سیستم سیاسی، عنصر مقوّم نظامهای مردمسالارو دموکراتیک «مشارکت» و «تکثّر» است و اگر این دو عنصر را از دموکراسیها بگیریم، آن را به سمت یک نظام تکحزبی سوق دادهایم، نظامی که اگر نتوان نامش را «دیکتاتوری» نهاد، بیتردید از «جمهوریت» تهی میشود و […]
جمله/ گروه سیاسی: نظام سیاسی حاکم بر ایران، «مردمسالاری دینی» است و برابر نظر همه کارشناسان و طرفداران این سیستم سیاسی، عنصر مقوّم نظامهای مردمسالارو دموکراتیک «مشارکت» و «تکثّر» است و اگر این دو عنصر را از دموکراسیها بگیریم، آن را به سمت یک نظام تکحزبی سوق دادهایم، نظامی که اگر نتوان نامش را «دیکتاتوری» نهاد، بیتردید از «جمهوریت» تهی میشود و هرگز نمیتوان آن را مردمسالاری نامید.
جریان سیاسی اصولگرا پس از شکستهای
پیاپی که در انتخابات ریاست جمهوری دوم خرداد ۷۶، انتخابات دور نخست شورای شهر و روستا در هفتم اسفند ۷۷ و مجلس شورای اسلامی دوره ششم در ۲۹ بهمن ۷۸ تجربه کرده بود، تقریباً به این نتیجه رسید که با مکانیسمهای انتخاباتی موجود حتی با حمایت شورای نگهبان نیز نمیتواند موفق به جلب آرای اکثریت مردم شود و از همان اوائل دهه هشتاد، بر «یکدستکردن»مدیریت کشور و توزیع ریاست سه قوه بین یاران خود، تأکید میکرد و در نهایت در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۴ به هدف خود رسید اما حدود پنج سال زمان لازم بود تا متوجه این نکته بشود که این یکسانسازی تبعات جبرانناپذیری برایش داشته و موجب انشعاب و انشقاق شدیدی در این جریان سیاسی شد و اعتبار آنان را نزد افکار عمومی بیش از هر زمان،
کمرنگ کرد.
آنان که با انحلال برخی احزاب قدرتمند رقیب و زندانی کردن بزرگان جناح مقابل، موفق به مهندسی انتخابات و خصوصیسازی مشارکت سیاسی در میان دوستان و رقباي خود شدند، در نهایت با باخت در انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ به خود آمدند اما برابر عادت خود، به دنبال آسیبشناسی نرفتند و باز بر حکمرانی یکدست تأکید کردند و در نهایت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ به قیمت حذف نزدیکترین یاران خود ازقبیل «علی لاریجانی» موفق شدند سید ابراهیم رییسی را به صدر قوه مجریه بیاورند و جشن یکسانسازی بگیرند.
امروز یک سال و چندماه از راند دوم حاکمیت یکدست اصولگرایان گذشته و همه شاهد هستیم کشور در بحرانهای پیچیده فرو رفته و به تعبیر یکی از روزنامههای روز گذشته که تیتر زده بود «ابراهیم در آتش»، «رییسی» که حداقلیترین رییسجمهور تاریخ چهل و چهار ساله جمهوری اسلامی است، مات و مبهوت در میانه آتشی از مشکلات تصویر کرد.
اصولگرایان در راند دوم یکدستی خود، تدبیر امور را رها کردند و گویا دست از پا درازتر در انتظار معجرهای هستند تا بلکه بیاید و اینهمه مشکل اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و بینالمللی را
بشوید و ببرد.
در این میان مشکلی جدید در اردوگاه اصولگرایان رخ نمود که برخی رسانهها از آن با عنوان «بولتنگیت» یاد کردند که به هک خبرگزاری فارس و لو رفتن اخبار و تحلیلهایی محرمانه از این مجموعه اختصاص دارد و همچنین فایل صوتی «سردار سید قاسم قریشی»جانشین فرماندهی سازمان بسیج مستضعفین که چند روز است برای رسانههای فارسی زبان خارج از کشور، خوراک دلپذیری شده است.
بدیهی است اصولگرایان که همیشه جانماز آب میکشند امروز و برای سرپوش گذاشتن بر چنین افتضاحی و شانهخالی کردن از بار مسئولیت نمیتوانند «دشمن خارجی» را نشان دهند یا رجال و فعالان سیاسی اصلاحطلب را دستگیر کنند و به همین دلیل، تقریباً روشن نیست چه میکنند و از شب گذشته، شروع کردهاند به خودزنی و حمله به یاران خودی و در برجستهترین و بیسابقهترین آن دو سرشاخه رسانهای مهم اصولگرایان یعنی «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» و «خبرگزاری فارس» به هم
حمله کردند.
در این جدال، صدا و سیما در برنامهای با اجرای «آمنهسادات ذبیحپور» به «عباس توانگر» قائممقام خبرگزاری فارس حمله کرد و وی را عامل «بولتنگیت» معرفی کرد و مدعی شد «ع-ت» در گذشته نیز اشتباهات زیادی مرتکب شد و مورد تذکر جدی قرار گرفت و مسئول اتفاق جدید در این خبرگزاری است و امروز در بازداشت نیروهای مسئول قرار دارد تا هدف وی از این اقدام روشن شود.
پس از انتشار این گزارش و تأیید دستگیری قائممقام خبرگزاری فارس در برنامه ویژه صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، «علی اکبر غلامی»، از مدیران خبرگزاری فارس در واکنش به گزارش صدا و سیما توییت کرد: «با توجه به شناختی که از حاج عباس توانگر دارم حتما وظیفه شرعی دفاع از ایشان برگردنم است و با وجود انتقاداتی که به ایشان در حوزه خبر دارم و داشتم، گزارش صدا و سیما را دروغ میدانم و به ذبیحپور و هرکسی که به او گفته این گزارش را کار کند دروغگو میگویم».
تردیدی نیست که این سطح از جدال در میان سرشاخههای رسانهای اصولگرا تاکنون سابقه نداشته و آخرین میوه و محصول «حاکمیت یکدست» است که در یک دوره با شعار و ادعای تبدیل ایران به «ژاپن اسلامی»، تحقق یافت و در دورهای نیز با وعده دولت جوان انقلابی و ایران قوی، اما در هر دو دوره حاصلش برای مردم، تورّم افسارگسیخته بود و نارضایتی بیسابقه و حاصلش برای کلیت احزاب و شخصیتهای اصولگرا، انشعاب بود و انشقاق و حمله به هم توسط گروههای این طیف سیاسی و امروز هم به نظر میرسد این تنش و جدال، تندتر شده همانگونه که مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم و طبقات فرودست نیز به شکلی عجیب و کمسابقه در حال افزایش روزانه است و دولت اصولگرای ابراهیم رییسی نیز همچنان به طرح وعده و وعید،
مشغول است.