این روزها حمیدرضا صدر، کارشناس فوتبال و منتقد سینما با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. عباس یاری از روزنامهنگاران سینمایی در صفحه شخصیاش خبری را منتشر کرد که بسیاری از دوستان نزدیک و همراهان خانواده حمیدرضا صدر از آن مطلع بودند اما به دلایلی مختلف قصد انتشار آن را نداشتند. با […]
این روزها حمیدرضا صدر، کارشناس فوتبال و منتقد سینما با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می کند. عباس یاری از روزنامهنگاران سینمایی در صفحه شخصیاش خبری را منتشر کرد که بسیاری از دوستان نزدیک و همراهان خانواده حمیدرضا صدر از آن مطلع بودند اما به دلایلی مختلف قصد انتشار آن را نداشتند. با اعلام عمومی خبر بیماری حمیدرضا صدر، موجی از حیرت و البته اندوه در بین طرفداران فوتبال و علاقهمندان سینما به وجود آمد.
حمیدرضا صدر یکی از چهرههای شاخص تلویزیون در دو دهه گذشته در حوزه ادبیات، فوتبال و هنر بوده است. این روزنامه نگار و محقق در حوزه تاریخ فوتبال، تاریخ معاصر ایران و البته تاریخ هنر ایران که کتابهای پر بازدیدی چون پسر روی سکو، تو در قاهره خواهی مرد و آن سوی نیمکت را نوشته است و هر بار با برنامه آن سوی نیمکت یا مثلا برنامه های کارشناسی ۹۰ به تلویزیون می رفت با خاطرات شیرین و گرمش خود را در دل مخاطب جا می کرد، حالا قرار است سالهای دور از خانه را تجربه کند.
او دو ماه بعد از این سفر طولانی در اینستاگرامش از خود و کارها و حال و هوای این روزهایش می نویسد. حمیدرضا صدر در یکی از این نوشته ها درباره آزمایشهایش نوشته بود که همین اشاره کوتاه می توانست در دل خبرهای بدی که مدام این روزها می شنویم ، نگرانمان کند.
حمیدرضا صدر معمولاً به عنوان کارشناس فوتبال به برنامههای صدا و سیما دعوت میشود. او یک کارشناس سینما و منتقد فیلم است که در نشریه هفت به مدتی طولانی مینوشت. حمیدرضا صدر در ایران و انگلستان تحصیل کردهاست. صدر دانشآموخته کارشناسی اقتصاد و کارشناسی ارشد شهرسازی از دانشگاه تهران و مقطع دکترا از دانشگاه لیدز بریتانیا است
حمیدرضا صدر نویسنده ثابت مجله فیلم است، و با نشریات زن روز، هفت، مجله سروش، تهران امروز، وبگاه گل و تعدادی نشریه ورزشی همکاری دارد. حمیدرضا صدر نویسنده کتاب هایی چون: پیراهن های همیشه، نیمکت داغ، روزی روزگاری فوتبال، تو در قاهره خواهی مرد، یونایتد نفرین شده، پسری روی سکوها، سیصد وبیست و پنج، یه چیزی بگو و درآمدی بر تاریخ سیاسی سینمای ایران است.
حبیب رضایی، بازیگر و کارگردان در صفحه اینستاگرامش دلنوشتهای در مورد حمیدرضا صدر که این روزها در بستر بیماری است منتشر کرد. او نوشت: به جایی برنمیخورد که کمی خودخواهی کنیم و به صاحب آسمان وزمین، برای نفع خودمان حتی، بگوییم مگر نه اینکه معجزه اشارت شماست؟ پس بیا و به اشارهای ما و جهان این روزهای قحطی زده از آدم حسابیها را به نفس چاق و صدای گرم و بودن «حمیدرضا صدر» نازنین، دوبارهمهمان کن…به خداییت قسم حیف است…
حبیب رضایی نوشت: «دو سال است که دوستان نزدیک میدانیم این چنگال بیرحم به تن شریف این مرد نازنین حمیدرضا صدر حمله کرده است و این روزها انگار، فاتحانهتر در حال جولان است و خبر میرسد: « حال آقای صدر خوب نیست»…
در عینحال متنی که امیرحسین صدر منتشر کرده، نکات جالبی در خود دارد و بخشی از آن هم گلایهآمیز است که البته خود عباس یاری در کامنتها درباره اینکه چرا این خبر را منتشر کرده، پاسخی مجدد قلمی کرده است.
این یادداشت تلخیها و واقعیتهایی را در خود دارد که با کمی دقت بر شما عیان خواهد شد، اگر چه همه ما امیدوار به بهبود بیماری و معجزهای هستیم که شاید نه تنها در زمین فوتبال، که در زمین واقعی زندگی هم رقم بخورد. این یادداشت را بخوانید:
سال هاست با این درد و رنج زندگی می کرد. هیچگاه ترحمی را نمی پذیرفت و احتمالا اگر الان هم می فهمید اخم میکرد و سری از نارضایتی تکان می داد. چیزی که بارها شخصا به او و وظیفه اش در قبال پر مهران اشاره کرده بودم. ولی به هیجوجهی وجهی و با تواضعی که با تجربه میاید مایل نبود. “اگر نمیتونی کسی رو خوشحال کنی، غمگینش نکن”(نقل دقیق از حمید) ان هم در این روزگار مردم ما و کورونا و ….هزار کوفت دیگر.
اما خبر اینستاگرامی امروز جناب اقای عباس یاری مانند انفجاری بود در رسانه های متفاوت و دلیلی برای بمباران ما با پیام های محبت امیز دوست و اشنا و غریبه های دوست داشتنی و بسیاری دوستداران واقعی حمید. نمیدانم باید دستبوس ایشون باشم یا شاکی. در لحظه اول بیاد روزنامه های تابلوید افتادم و شیطنت های مطبوعاتی.
بد نبود ایشان با این همه تجربه مطبوعاتی و اشنایی با مهرزاد و حمید کمی روی تصمیم خود تامل می کردند، که نکردند. به هر حال اعلام خبر ناخوشایندی که ٣ سال است خانواده و بویژه مادرم را هزار تکه کرده است اصلا ساده نیست. گویا جناب یاری، یاری کرده و باری بسیار سنگین را از روی دوش ما برداشتند. به هر حال فوتبال و فیلم و نون سنگک کار خودش را کرد!
با این متن از انجا که نمی توانم صدها پیام را یک به یک و با دل و سر فرصت پاسخ دهم، از همه شما در گوشه و کنار با پیام های مستقیم و غیر مستقیم خود قلبا و صمیمانه از طرف خودم و همه خانواده ام تشکر کنم. از همه خوش دلان پر مهر. نه بد دلانی که طی چند سال گذشته، بی خبر از همه چیز حمید را ازرده کردند و متهم، بی انکه بدانند او فقط به اصرار همسر و دخترش و همه ما برای مداوایی رفت تا فقط شاید کمی همه چیز را به تاخیر اندازد.
روزی شاید درد دلی داشته باشیم اما بدونید حمید عزیز ما بازی را سه هیچ اغاز کرده بود…گویا کام بک لیورپولی و معجزه استانبول فقط در زمین فوتبال است و شکست ناپذیری گاری کوپر در فیلم ها.
زندگی و هیولایی که پدرم را از ما گرفت و حالا حمید، هدفش تمام و کمال نابودی و نیستی است، با زجر و درد. و این است که دل را می سوزاند. در اینجا مرگ خود نوعی رهایی است و اسودگی!
حتم دارم حمید از خوشبخت ترین هاست، در دل بسیاری جای گرفت، بی واسطه و بی توقع، بی ادا و اطوار، دوستش دارند. بی شک نیک بخت است. خوشبخت خیلی خوشبخت. از اینرو هدیه او سرمستی ابدی است.