نیلوفر منصوری دبیر گروه اجتماعی دخترک جوان در حالي كه یک دستش در دست مادر است و در دست دیگرش عصایی دارد؛ مي توان در گام هاي لرزان او ترس و دلشوره را احساس كرد، به آهستگي از پیاده رو رد و به سختی وارد خیابان اصلی می شوند. عصای سفیدش را بر زمین می […]
نیلوفر منصوری
دبیر گروه اجتماعی
دخترک جوان در حالي كه یک دستش در دست مادر است و در دست دیگرش عصایی دارد؛ مي توان در گام هاي لرزان او ترس و دلشوره را احساس كرد، به آهستگي از پیاده رو رد و به سختی وارد خیابان اصلی می شوند. عصای سفیدش را بر زمین می کوبد تا دیگران هم متوجه حضور آنها شوند و در تردد بیشتر مراعات حال آنها را بکنند. بالاخره هر دو از لابه لاي خودروهايي كه به سرعت و بي تفاوت از كنار آنها مي گذرند و سرعتگیر كه در گوشه و كنار خيابان در مسير عبور آنها قرار گرفته است به آن سوی خیابان می رسند. آهسته آهسته و با کمی پیاده روی جلوی ساختمانی می رسند. زن میانسالی به آرامی در گوش دختر چیزی میگوید. برای انجام برخی از امور اداری باید به طبقه سوم ساختمان بروند. به سمت آسانسور می روند و منتظر می شوند تا آسانسور برسد. اما برق قطع است و آسانسور خاموش. بنابراین برای رفتن به طبقه سوم و طی کردن ۴۰ پله نیازمند کمک هستند، اما از کمک خبری نمی شود.
بی شک اگر یک روز بخواهیم فقط کارهای روزمره مان را بدون باز کردن چشمهایمان شروع کنیم، قطعاً در همان کار اول به مشکل بر می خوریم و چه بسا باقی امور برای مان سخت و ناممکن باشد. حتی تصورش هم سخت است. امروز روز «عصای سفید» است. روزی که می توان به گوشه ای از مشکلات این قشر از افراد فکر کرد و پی برد. هدف از این روایت تنها یادآوری است برای اینکه بدانیم هر کس در این جامعه از حقوق شهروندی برخوردار است. اگر مسئول هستیم باید به فکر مناسب سازی در معابر باشیم. اگر راننده خودرویی هستیم، بیشتر مواظب عصاهای سفید باشیم. اگر اهل کسب و کاری هستیم، مسیر و راه را برایشان هموار کنیم.
عصای سفید، نماد استقلال
سجاد، جوانی است که در خیابان های شهر به کمک صندلی چرخدارش تردد می کند. می گوید که روزی نیست که بدون ماجرا و حادثه به منزل برسد. از لاستیک ویلچرش که در میان موزائیک ها و سنگفرش ها گیر می کند تا پله هایی که راهی برای بالا رفتن نمی گذارد گله مند است.
مریم هم از عصای سفید خود گله مند است و می گوید در فاصله های کوتاهی عصایش می شکند و مجبور می شود هر چند وقت یکبار یک عصای جدید تهیه کند. زیرا در میان دریچه ها و لاستیک های موتورسیکلت ها له می شود و بسیاری از عابران پیاده، عصای سفید اور را نمی بینند.
عصای سفید، نمادی از پرچم استقلالطلبی برای نابینایان است. روز «عصای سفید» هم روزی است برای به رسمت شناختن حقوق نابینایان. واقعیت این است که نابینایان نیز مثل بسیاری از شهروندان باید از حقوق شهروندی برخوردار باشند. همان گونه که من و شمای دارای قدرت بینایی باید از امکان عبور آسان از خیابان و قدم زدن در پیاده رو برخوردار باشیم، نابینایان نیز باید بتوانند مثل دیگر شهروندان از امکانات عمومی استفاده کنند. باید پذیرفت که در جامعه ما، اغلب چشم ها، عصای سفید را نمی بینند و چرخ حمایت از معلولان هم حسابی لنگ می زند. در حالی که تردد شهروندان معمولی در شهر به سختی و با خطرات بسیاری صورت می گیرد، معلولان و کم توانان چگونه می توانند در شهر تردد داشته باشند و نیازهای خود را برطرف کنند. حقوق شهروندی تنها به یک طیف خاص و یا افراد سالم در جامعه تعلق ندارد و حق قانونی همه افراد جامعه است که باید با برنامه ریزی دقیق و تامین زیر ساخت های مناسب همه افراد از آن بهرمند شوند.
زيرساخت نامناسب
روشندلان به دليل نقص بينايي، از مشكلات حركتي بسياري برخوردار هستند كه تردد آنها را در شهر دچار مشكل مي كند و بخش اعظم اين مشكلات به نامناسب بودن فضاهاي شهري برمي گردد. یک جامعه شناس در گفت و گو با «جمله» می گوید: افراد نابینا، در جامعه با مشکلات متعددی در رفت و آمدهای شهری ازجمله، حمل و نقل و جابه جایی دست به گریبان هستند. امان قرایی مقدم می افزاید: جابه جایی در خیابان ها و پیاده روسازی های نامناسب و سوار و پیاده شدن از اتوبوس و تاکسی ها از مشکلات این قشر محسوب می شود.
وی با بیان اینکه روشندلان با مشکلات دیگری هم مواجه هستند می افزاید: مهمترین مشکلات نابینایان، شیوه زندگی آنهاست از لحاظ معیشت، مسکن، تغذیه و نگهداری و توان مالی در مضیقه هستند که همه اینها بر دوش وزارت رفاه و تامین اجتماعی است.
به گفته قرایی مقدم؛ ما در ایران بزرگان زیادی داشته ایم اما دکتر خزائلی یكی از بزرگترین ها و از مهم ترین دارایی های ایران زمین است که در زمینه آموزش روشندلان تلاش فراوانی انجام داد. ایشان با وقف مدرسه ای در ظهیرالاسلام، در نگهداری و آموزش روشندلان خدمات فراوانی به این جامعه کرد.
به عقیده جامعه روشندلان ایران، خزائلی علاوه بر همه این کارها و خدمات مهم، که شایسته قدردانی است، و به جامعه نابینایان ایرانی کمک کرده، نشان داده که هرگز نباید تسلیم قضا و قدر و نابینایی شان شوند. خزائلی همان کسی است که نخستین بار دستگاه «بریل» را به ایران می آورد و به رواج این خط در میان نابینایان کمک میکند. برای روشندلان مجله مخصوص راه می اندازد، انجمن و مدرسه مخصوص درست می کند و آن ها را از هرکجا که هستند زیر پروبال حمایتش می گیرد. قرایی مقدم در ادامه می افزاید: روشندلانی چون خزائلی در کشور وجود دارند که در زمینه هنر و آموزش استاد هستند و در رسانه های بسیاری فعالیت می کنند.
به گفته وی، فضای شهری، بخصوص در شهرستان ها، برای روشندلان مناسب نیست. سنگفرش ها در پیاده روها بسیاری از آنان را با مشکل مواجه می کند. فقط در خیابان ولیعصر خط زردی برای روشندلان درنظر گرفته شده است اما در پارک ها و فضاهای سبز از این علائم و راهنمایی و هدایت خبری نیست تا آنان در جای مناسب مستقر شوند و یا به مسیر مورد نظر خود ادامه دهند.
در هر صورت، روشندلان نیز باید از حقوق شهروندی کافی برخوردار باشند و باید در طول سال و در همه زمینه ها به این عزیزان توجه شود نه اینکه در سال آنهم فقط یک روز (عصای سفید) بخواهیم آنها را ببینیم. تشکل های غیردولتی و نهادهای مردمی می توانند جای خالی کمبودهای دولتی را پر کرده و در محورهای پیشگیری، آموزش، اشتغالزایی و کارآفرینی گام های سودمندی بردارند. در نهایت به گونه ای سیاستگذاری و برنامه ریزی شود که این عزیزان فقط در زمینه معلولیت خود به فکر واداشته شوند و دل مشغولی برای گذران زندگی و امورات خود نداشته باشند .