خالق الیور توئیست
خالق الیور توئیست

  چارلز دیکنز برجسته ترین رمان نویس و نویسنده انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند در آن دوران بوده است. به عقیده جیمز جویس، نویسنده بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، چارلز دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است. از او برای داستان سرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیت های […]

 

چارلز دیکنز برجسته ترین رمان نویس و نویسنده انگلیسی عصر ویکتوریا و یک فعال اجتماعی توانمند در آن دوران بوده است. به عقیده جیمز جویس، نویسنده بزرگ معاصر، از شکسپیر به این سو، چارلز دیکنز تأثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است. از او برای داستان سرایی و نثر توانمندش و خلق شخصیت های به یادماندنی، بسیار تحسین به عمل آمده است. چارلز در طول زندگیش، محبوبیت جهانی بسیاری کسب کرده است. از مهمترین آثارش میتوان به دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر اشاره کرد.
در خلاصه زندگی نامه چارلز دیکنز اینگونه آمده است که : چارلز دیکنز در ۷ فوریه ۱۸۱۲، در پورتس موث کشور انگلستان متولد شد . او دومین فرزند از ۸ فرزند خانواده بود. نام مادرش “الیزابت دیکنز” و نام پدرش “جان دیکنز” بود . سالهای اولیه زندگی چارلز به صورت داستان بوده است.
چارلز دیکنز خود را پسری کوچک و نه چندان تحت مراقبت می پنداشت و بیشتر زمان خود را در بیرون از خانه می گذراند. چارلز به شکلی سیری ناپذیر و با علاقه ای خاص، رمانهای “توبیاس اسمولت” و “هنری فیلدینگ” را میخواند. خانواده چارلز دیکنز تا حدودی ثروتمند بودند و او برای مدتی در مدرسه خصوصی “ویلیام گیلز ” آموزش دید. اما این دوران رفاه ناگهان به سر آمد، زیرا پدرش پول زیادی را صرف امور تفریحی و حفظ موقعیت اجتماعی خود نمود و سرانجام به علت بدهی، در زندان بدهکاران لندن،” مارشالسی “، زندانی شد.
چارلز دیکنز در سن ۱۲ سالگی فکر می­کرد که به اندازه کافی بزرگ شده است. از این رو در کارخانه قایق سازی شروع به کار کرد. او روزانه ده ساعت کار میکرد و با شش شلینگی که در هفته دریافت می کرد، مجبور بود کرایه خانه را بپردازد و به خانواده اش که به همراه پدر در زندان مارشالسی بودند، کمک کند.
بعد از مدتی، موقعیت مالی خانواده به واسطه پولی که از خانواده پدرش به ارث رسید، بهبود پیدا کرد. با وجود این، مادر چارلز دیکنز به دلیل بدهی خود به کارخانه، او را از کار در آن محیط باز نداشت و البته، دیکنز هم هرگز مادرش را نبخشید، دلخوری و رنجش چارلز از موقعیتی که در آن زندگی میکرد، درون مایه اصلی آثار او را شکل داد. در این ارتباط چارلز دیکنز در رمان خود با نام ” دیوید کاپرفیلد ” که به روشنی به شرح زندگی نویسنده می پردازد – نوشته است :
” برای من هیچ گونه پند، تشویق، دلداری، یاری و حمایتی از سوی هیچ کس وجود نداشت، به گونه ای که امیدوار بودم زودتر به بهشت بروم “
در ماه می سال ۱۸۲۷، چارلز دیکنز در اداره الیس و بلکمور به عنوان کارمند حقوق آغاز به کار کرد . او از زمانی که دانشجوی سال آخر بود، استعداد وکیل شدن را در خود میدید، حرفه ای که بعدها در بسیاری از آثارش، تنفر خود را از آن نشان داد. او در سن ۱۷ سالگی به عنوان تند نویس در دادگاه مشغول به کار شد.
در سال ۱۸۳۰، چارلز دیکنز اولین عشق خود “ماریا بیدنل” را ملاقات نمود، کسی که مدل شخصیت “دورا ” در رمان ” دیوید کاپرفیلد ” بود. سرانجام، رابطه عشقی آنها با نارضایتی خانواده دورا روبرو شد. چارلز در سال ۱۸۳۴، حرفه روزنامه نگاری را در پیش گرفت. او از بحث های مجلس گزارش تهیه میکرد و با سفر به تمام نقاط کشور، پیکار های انتخاباتی را پوشش می داد .

تفسیرهای اجتماعی
رمان های چارلز دیکنز با وجود دارا بودن تمامی ویژگیهای یک رمان موفق، به تفسیر و نقد جامعه نیز پرداخته است. چارلز دیکنز یک منتقد خشمگین نسبت به مسایلی همچون فقر و طبقه بندی های جامعه مربوط به زمان سلطنت “ملکه ویکتوریا” بود. او در تمامی آثارش، تمرکز خود را بر انسانهایی با ویژگیها و شیوه زندگی مشترک قرار میدهد. دومین رمان چارلز دیکنز به نام “الیور تویست” ( ۱۸۳۹) با توصیف هایش از فقر و جنایتهای شهری، خوانندگان را شوکه کرد و به ارائه تصویری شفاف و حقیقی از فضای کثیف لندن پرداخت. پس از آن با نشان دادن شرایط غم انگیز فاحشه ای به نام “نانسی”، تصویری از مرام انسانی چنین زنانی را در ذهن عموم خوانندگان بر جای گذاشت، زنانی که تا پیش از آن، مایه بدبختی و تأسف تلقی می شدند، که نتیجه سیستم اقتصادی و طبقه بندی ویکتوریایی بود.

فن نویسندگی چارلز دیکنز
چارلز دیکنز در بیشتر داستانهایش با استفاده از شخصیت های آرمان گرا و عاطفی که در تضاد با واقعیت های زشت جامعه است، به توصیف رویدادها پرداخت. برای مثال، صحنه مرگ نل کوچک در رمان “فروشگاه عجایب قدیمی” به طور باور نکردنی، خوانندگان معاصر را تحت تأثیر قرار میدهد. “چسترتون” نویسنده انگلیسی در این مورد میگوید : «این مرگ نل کوچک نیست، بلکه زندگی اوست، چیزی که من به آن اعتراض دارم.»
چارلز دیکنز در رمان “الیور تویست”، تصویر پسری جوان و آرمانگرا را به نمایش میگذارد که از سرشت بسیار خوبی برخوردار می باشد، به گونه ای که ارزشهای اخلاقی اش هرگز تحت تأثیر قرار نمیگیرد.
چارلز دیکنز در بیشتر رمانهایش تمرکز خود را بر شخصیتی آرمانگرا قرار میدهد، مانند “سامرسون” در خانه متروکه و “دوریت” در دوریت کوچک. این آرمانگرایی، تنها به روشنگری و برجسته کردن هدف اصلی دیکنز که نشان دادن وضعیت تأسف بار جامعه میباشد، کمک میکند. وی در رمانهای خود، به واقعیت های اجتماعی نیز پرداخته است.
دیکنز از اتفاقات غیر قابل پیش بینی هم استفاده کرده است ( برای مثال، در رمان الیور تویست ناگهان مشخص میشود که او برادر زاده گمشده خانواده ای از طبقه ثروتمند است و به طور ناگهانی، از خطر دسته جیب برها نجات پیدا میکند). این پیشامدهای غیر منتظره، محور اصلی رمانهای قرن هجدهم همچون “هنری فیلدینگ” بودند، رمانهایی که چارلز دیکنز بسیار دوست داشت. از نظر او این پیشامدها تنها وسیله ای برای طرح مسئله و نوشتن داستان نبود، بلکه به عنوان نشانه ای از انسانیت به شمار میرفت. او بر این باور بود که سرانجام، این خوبی است که برنده خواهد شد، آن هم از راههای غیر منتظره.