یکی از بدیهیات دیپلماسی و روابط بینالملل این است که در این حوزه، امر قطعی وجود ندارد و تقریباً همه امور «غیرقطعی» و «اعتباری» هستند و بسته به شرایط سنجیده میشوند و یکی از چالشهای بزرگ سیاستمداران در جمهوری اسلامی این است که خودشان این حوزه را پُر کردهاند از امور مقدس و لایتغیر که […]
یکی از بدیهیات دیپلماسی و روابط بینالملل این است که در این حوزه، امر قطعی وجود ندارد و تقریباً همه امور «غیرقطعی» و «اعتباری» هستند و بسته به شرایط سنجیده میشوند و یکی از چالشهای بزرگ سیاستمداران در جمهوری اسلامی این است که خودشان این حوزه را پُر کردهاند از امور مقدس و لایتغیر که حوزه روابط بینالملل را به شکل میدان مینی درآورده که سیاسیون اگر ناغافل، پای کج بگذارند ممکن است خشم برخی را برانگیزانند و چنین نگاهی البته آسیبهای اقتصادی سنگینی به منافع ملی و معیشت مردم وارد ساخته است.
هنوز هم کسی نمیتواند در موضوعاتی چون «ارزیابی بین هزینه و صلاح ورود جمهوری اسلامی ایران به جنگ سوریه» و «هزینهتراشی فعالیتهای هستهای و بررسی فواید احتمالی آن» مطلبی بنویسد چون «خط قرمز» تلقی میشوند در حالیکه عموم کشورها، یک خط قرمز در این بخش دارند و آن «منافع ملی» است.
جمهوری اسلامی ایران طی سالهای اخیر «سیاست نگاه به شرق» را در اولویت قرار داد یا حتی تنها انتخاب خود تعریف و تلاش کرد با نزدیک شدن به دو کشور چین و روسیه در ساخت «نظام جدید» و «بلوکبندی قدرت» جای خود را باز کند و در همین رابطه، یک قرارداد ۲۵ ساله با چین و یک قرارداد ۲۰ ساله با روسیه بست، دو قراردادی که متن و محتوای آن هنوز برای بخشهایی از افکار عمومی پنهان است و حالت محرمانه دارد.
کشور چین البته اقتصادی رو به رشد دارد و در صحنه جهانی هم بازیگرِ تنشسازی نیست چون دهانی باز دارد تا بازارهای جدید را برای فروش تولیدات خود ببلعد و به همین دلیل در ماجرای «تجاوز روسیه به اوکراین» نیز بسیار هوشمندانه موضع گرفت و تلاش کرد نه به بنیان دوستیاش با روسیه، لطمه وارد شود و نه از خود موضع خصمانهای در برابر جبهه جهانی طرفدار اوکراین، نمایش دهد برعکس جمهوری اسلامی ایران که برخی رجال سیاسی این جنگ را مقدمه «ظهور امام عصرعج» دانستند و بر حمایت کامل از روسیه تأکید کردند، حمایتی که بعدها جنبه رسمی به خود گرفت و ممکن است در آینده برای ما هزینههای سنگینی داشته باشد در حالی که با هر عینکی که نظر کنیم، هیچ فایده و سودی برای مردم ما نخواهد داشت.
نکتهای که در این میان مهم و یادآوری آن برای ما کمی دردناک است این است که گویا در این قراردادها، ما بیش از آنچه که بگیریم، پرداخت میکنیم و آن تعهدی که ما به چنین قراردادهایی داریم را طرفهای ما ندارند.
چند روز قبل از قول یکی از مدیران اتاق ایران گفته شد که چین، عطای سرمایهگذاری در ایران را به لقایش بخشید و به جای سرمایهگذاری که قبلاً و برابر قرارداد ۲۵ ساله، متعهد شده بود باید در عسلویه و چابهار انجام میداد، به قطر و پاکستان رفت و کسی از طرفداران سیاست «نگاه به شرق»، صدایش در نیامد.
آخر هفتهای که گذشت «شیجینپینگ» رییسجمهور چین با هیأتی اقتصادی و سیاسی به ریاض سفر کرد، سفری که سه روز به طول انجامید و تلاشی هوشمندانه صورت دادند تا از ظرفیت ویژه عربستان سعودی استفاده کنند و نبض بازار کشورهای عربی را در دست بگیرند.
رییسجمهور چین با وساطت «محمد بن سلمان»، در یک نشست ویژه با روسای جمهور همه کشورهای عرب منطقه، دیدار کرد و در نشستی دیگر با روسای کشورهای عرب حوزه خلیج فارس نشست و در نهایت دیداری ویژه با هیأت حاکمه عربستان داشت و نتیجه این دیدار سه روزه، ۳۴ قرارداد سرمایهگذاری از جمله در زمینه انرژی سبز، هیدروژن سبز، سیستمهای پیشرفته برق خورشیدی، فناوری اطلاعات، خدمات ابری، حمل و نقل، لجستیک، صنایع پزشکی، مسکن و کارخانههای ساختمانی به ارزش بیش از سی میلیارد دلار بود که برای ما بیشتر شبیه خواب و رویا است ضمن اینکه به اتفاق شاهزاده عربستان سعودی، بیانیهای امضا کرد که بندهایی از آن، ادبیاتی تند علیه جمهوری اسلامی ایران دارد و بیراه نیست اگر بگوییم این سفر نشان داد چین، تعهدی به قرارداد خود با ایران ندارد یا جمهوری اسلامی را تنها برای «تجارت» و تهاتر نفت خام ایران با کالاهای چینی میخواهد و این کشور را برای سرمایهگذاریهای اصولی و درازمدت، نمیخواهد.
در بخشهای از این بیانیه که متن کامل در رسانههای داخلی نیز ترجمه و منتشر شد، آمده است: دو طرف بر اهمیت تداوم اولویت دادن به روابط عربستان و چین در روابط خارجی خود و ایجاد الگوی همکاری، همبستگی، سود متقابل و رابطه برد-برد برای کشورهای در حال توسعه تاکید کردند.
دو طرف اعلام کردند که به حمایت مستمر از منافع اصلی یکدیگر و حمایت از یکدیگر در حفاظت از حاکمیت و تمامیت ارضی ادامه میدهند. طرف چینی نیز به نوبه خود حمایت خود را از عربستان در حفظ امنیت و ثبات آن اعلام کرد و مخالفت قاطع خود را با هرگونه اقدامی که در امور داخلی پادشاهی عربستان سعودی مداخله کند، اظهار داشت و با هرگونه حملهای که غیرنظامیان، زیرساختها، سرزمین و منافع عربستان را هدف قرار دهد اعلام مخالفت کرد.
در ادامه این بیانیه و در رابطه با موضوع ایران، دو طرف بر لزوم تقویت همکاریهای مشترک برای تضمین صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران توافق کردند و از ایران خواستند با آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کند و رژیم عدم اشاعه را حفظ کند و بر لزوم احترام به اصل حسن همجواری و عدم مداخله در امور داخلی کشورها
تاکید کردند.
بخشهای صرفاً اقتصادی این بیانیه که پیشتر در قالب نشستهای فشرده خود را نشان داده بود، بر جایگزینی نفت ایران با نفت عربستان و کشورهای عربی تأکید دارد و همچنین از ثبات و امنیت منطقه بهعنوان پیشنیاز همکاریهای درازمدت
دفاع کردند.
مجموعه اتفاقاتی که رخ داد و مطالعه کامل این بیانیه، بهخوبی نشان میدهد دستگاه دیپلماسی دولت سیزدهم نباید تخممرغهای خود را در سبد چین قرار دهد، سبدی که با وجود تخممرغهای عربستان سعودی، دیگر جایی برای ما ندارد.
نکته بعدی درخصوص قرارداد ۲۵ ساله چین با جمهوری اسلامی ایران است که هنوز ابعاد آن بر افکار عمومی نامکشوف است و برخی نمایندگان مجلس نیز از این عدم شفافیت دفاع میکردند که برای اجتناب از سوءاستفاده کشورهای غربی، بندهای این قرارداد محرمانه است و امروز که کشور چین، با بیتوجهی به این قرارداد، از آن سوءاستفاده کرد، چه پاسخی برای افکار عمومی دارند؟
نکته آخر اینکه سیاستسازان و تصمیمگیران در جمهوری اسلامی باید متوجه این حقیقت باشند که هرگز روسیه توان ساختِ قطب جدید قدرت در جهان را ندارد و چین هم در بستر نظمِ موجود، میتواند خوراک مورد نیاز برای اقتصادِ درحالِ رشد و خوشاشتهای خود باز کند و تصور هر مسیری غیر از آن، بیشتر به رویاپردازی و توهم میماند که برای مدیران بهویژه مدیران ارشد دولت، سمی
مهلک است.