درگذشت آنتوان چخوف داستان‏سرا  و نويسنده شهير روسي
درگذشت آنتوان چخوف داستان‏سرا  و نويسنده شهير روسي

      آنتوان پاولوويچ چخوف نويسنده و داستان سراي نامدار روسي در ۱۷ ژانويه سال ۱۸۶۰م در خانواده‏اي فقير در روسيه به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در رشته پزشكي به پايان رساند و مدت كوتاهي نيز به طبابت پرداخت. اما با استعداد و علاقه‏اي كه به نوشتن داشت، از حرفه خود دست […]

 

 

 

آنتوان پاولوويچ چخوف نويسنده و داستان سراي نامدار روسي در ۱۷ ژانويه سال ۱۸۶۰م در خانواده‏اي فقير در روسيه به دنيا آمد. وي تحصيلات خود را در رشته پزشكي به پايان رساند و مدت كوتاهي نيز به طبابت پرداخت. اما با استعداد و علاقه‏اي كه به نوشتن داشت، از حرفه خود دست كشيد و كار نويسندگي را دنبال كرد. چخوف در مدت كوتاهي، آثار متعددي به نگارش درآورد و به شهرت دست يافت.
او در جواني به مرض سل دچار شد و تا پايان عمر، از اين بيماري در رنج بود. از اين‏رو به توصيه پزشكان، به جنوب فرانسه رفت و به نوشتن نمايش‏نامه و داستان‏هاي كوتاه سرگرم شد. در مورد آثار چخوف بايد گفت كه نوآوري‏هاي صوري و موضوعي او در هنر داستان‏پردازي، اصول و سنن ادبي را دگرگون كرد. با آن‏كه قسمت اعظم آثار چخوف به صورت داستان‏هاي منثور است، با اين حالْ وي نمايش‏نامه‏نويس چيره‏دستي بود و مهم‏ترين داستان كوتاه‏نويس همه اعصار به شمار مي‏رفت. چخوف در صنعت ايجاز و هنرِ داستان‏نويسي داراي قدرتي شگرف بود و در خلق شخصيت‏هاي جالب، مهارتي بسزا داشت.
او بشردوستي و نيك نفسي و خدمت به مردم را نيز وظيفه هر انسان شرافت‏مند مي‏دانست و به طرزي گيرا و دل‏انگيز، اين علاقه شديدِ انسان دوستي در آثارش به چشم مي‏خورد. آثار متعدد ومتنوع اين نويسنده بزرگ روس، پر از لطف و زيبايى و نيز آميخته با هزل و طنز مي‏باشد. چخوف خواننده را در عين حال كه مي‏خنداند، به فكر و دقت نيز وا مي‏دارد و معايب اجتماعي را در نظرش جلوه‏گر مي‏سازد. فاجعه در شكارگاه، دهقانان، دكتر بي‏مريض، مرد زود رنج، باغ آلبالو و سه خواهر از جمله آثار مشهور اوست. آنتوان چخوف سرانجام در دوم ژوئيه ۱۹۰۴م در حالي كه بيش از ۴۴ سال از عمرش نمي‏گذشت، در اوج شهرت و محبوبيت بر اثر مرض سل درگذشت.

سبک ادبی آثار آنتوان چخوف
داستان‌های کوتاه چخوف، بیشتر از آثار دیگر او، از اعتبار و شهرت برخوردار بوده و تأثیر و نفوذ زیادی داشته است. چخوف، بیشتر خودش را محدود به نوشتن داستان‌های کوتاه کرده است. گهگاه در سال‌های اوج نویسندگی آرزو می‌کرد که رمان بنویسد. درواقع، داستان‌های بلندی هم نوشت اما هیچ‌یک از آن‌ها کاملاً به حجم رمان نرسید. شاید یکی از دلایل موفق نبودن او در این راه، تعلق او به نسلی از رمان‌نویسان قدری چون داستایوسکی، لئون تولستوی و تورگینف بود. به‌هرحال تا آخر باقوت بیشتر، بر گردونه داستان کوتاه راند. در یادداشتی هم برای اینکه جایی برای طعنه و کنایه باقی نگذارد، چنین می‌نویسد: «از پرنده پرسیدند چرا آوازهایت این‌قدر کوتاه است؟ نفست یاری نمی‌کند؟ گفت من آوازهای باشکوهِ زیادی دارم و دوست دارم همه آن‌ها را بخوانم.»
چخوف عادت داشت و سعی می‌کرد که همیشه خودش را در داستان‌هایش مخفی کند تا داستان چون زندگی، واقعی و بی‌طرفانه جلوه کند. به همین خاطر، به مسائل طرح‌شده پاسخی نمی‌داد و خواننده را وامی‌داشت تا خودش به راه‌حل دست یابد. به عبارتی، بخشی از شیوه نویسندگی چخوف، بر «خویشتن‌داری» بنا شده بود.
این شیوه، اغلب در همه آثار او به چشم می‌خورد. مثلاً، در نامه‌ای به زن نویسنده‌ای توصیه می‌کند که اگر می‌خواهد مردمان محروم را توصیف کند، به این قصد که حس همنوع دوستی خوانندگان را نسبت به آن‌ها برانگیزاند، باید در نوشتن خونسرد و بی‌طرف بماند و زمینه‌ای فراهم آورد که در برابر آن، ناراحتی‌های شخصیت‌هایش بتوانند با برجستگی بیشتری مشخص شوند. در این صورت، شاید موفق شود. چون داستان فقط زمانی مؤثر واقع می‌شود که قابل‌لمس باشد و خواننده بتواند با کاراکترها، همذات‌پنداری کند.

جایگاه آنتوان چخوف در ادبیات روسیه
چخوف هرگز تصورش را هم نمی‌کرد که بعد از مرگ، چنان شهرت و محبوبیت چشم‌گیری به دست خواهد آورد. تمجید و استقبال‌هایی که نمایشنامه «باغ آلبالو» شد، نشان داد او تا چه میزان در محافل ادبی کشور محبوبیت دارد. در آن زمان بعد از لئو تولستوی، چخوف از نظر شهرت و جایگاه ادبی در مکان دوم قرار داشت؛ اما بعد از مرگش، به مشهورترین نویسنده روسیه تبدیل شد.
محبوبیت چخوف تنها به زادگاهش کشور روسیه منحصر نیست. نویسندگانی چون «جیمز جویس»، «ویرجینیا وولف» و «کاترین منسفیلد» و همچنین «جرج برناردشاو» بارها به تمجید از چخوف پرداخته‌اند. در دنیای انگلیسی‌زبان‌ها، چخوف بعد از «ویلیام شکسپیر» محبوب‌ترین نمایشنامه‌نویس به‌حساب می‌آید. بااین‌حال، ارنست همینگوی، نویسنده صاحب‌نام آمریکایی رابطه خوبی با او نداشت و درباره این نویسنده‌ی روسی می‌گفت: او تنها شش داستان خوب نوشت و یک نویسنده‌ی آماتور بود.
«ولادیمیر ناباکوف»، دیگر نویسنده‌ی بزرگ روسیه نیز زمانی او را به مبتذل نویسی و نوشتن مطالب تکراری محکوم کرده بود، بااین‌حال «زنی با سگ» چخوف را یکی از بهترین داستان‌های تاریخ ادبیات می‌دانست.