در کف هر کس اگر شمعی بُدی…
در کف هر کس اگر شمعی بُدی…
تالس؛ فیلسوف درخشان پیشاسقراطی می‌گفت: "نان بیات نه‌تنها شکم را سیر نمی‌کند، بلکه دندان را می‌شکند". وی این جمله را در بخشی از توصیفات‌اش پیرامون زبان و حقیقت آورده تا بگوید: «اگر در تبیین حقیقتی مهم تاخیر بیافتد، آن حقیقت نه‌تنها کارکرد اصلی خود را از دست می‌دهد، بلکه ممکن است به ضد خودش بدل شود.»

مولانا؛ شاعر و عارف برجسته ایرانی نیز در دفتر سوم مثنوی حکایتی دارد با عنوان «اختلاف کردن در چگونگی و شکل پیل» که در آن قصه‌ی مواجهه‌ی عده‌ای از آدمیان با فیلی در اتاق تاریک روایت می‌شود. چون چشم نمی‌بیند، هرکس به بخشی از بدن فیل دست می‌کشد و بر اساس آن موجودیت‌اش را قضاوت می‌کند. یکی گوشش را می‌ساید و می‌گوید این بادبزن است و دیگری چون به خرطوم‌اش دست می‌کشد، آن را ناودان می‌پندارد. مولانا در ابیات نهم و دهم می‌گوید:
“از نظرگه گفتشان شد مختلف/ آن یکی دالش لقب داد این الف
در کف هر کس اگر شمعی بُدی/اختلاف از گفتشان بیرون شدی”
ترکیب نقل‌قول تالس و حکایت مولوی، قصه‌ی تلخ و عجیب شیوه‌ی مدیریتِ وقایع مهم و کلیدی در جمهوری اسلامی ایران است.
با گذشت بیش از ۲ماه از سقوط بالگرد رییس‌ دولت سیزدهم و همراهانشان که مهمترین سانحه‌ی سیاسی و امنیتی سه دهه‌ی اخیر کشور به‌شمار می‌آید، هنوز دلیل این حادثه روشن نیست، و این بیات کردنِ نان، موجب شکستن دندان اعتماد افکار عمومی شده و از سوی دیگر راویانی جعلی را پدید آورده است که مصداق حکایت مولانا هستند و هر کدام سناریوی خود را در اتاق تاریک تعریف می‌کنند.
همین ماجرا عیناً در ترور «اسماعیل هنیه؛ رییس دفتر سیاسی حماس» در تهران تکرار شده و عدم اطلاع‌رسانی به موقع و شفاف درکنار نبود منبعی واحد، مستند و متخصص، موجب گمانه‌زنی‌های فراوانی پیرامون شیوه‌ی ترور شده است. هرچه از این واقعه بگذرد، اعتماد افکار عمومی به دلایل مطرح شده کمتر می‌شود و همزمان «تعدُّدِ راویان»، کل صحنه‌ی جُرم را به‌هم می‌ریزد.
مثلاً درباره‌ی سقوط بالگرد رییس‌جمهور، طولانی شدن انتشار گزارش رسمی از دلیل یا دلایل سقوط و غبارآلوده‌گی فضا موجب انتشار انبوهی از اخبار جعلی شد که هم‌چنان نیز ادامه دارد. از اظهارات تحلیلگر و دانشمند اعظم «علی‌اکبر رائفی‌پور» تا توییت اخیر وزیر ارشاد، حجم وسیعی از سوءتفاهمات را ایجاد کرده و هرچه از روز واقعه می‌گذرد، به‌جای شفافیت بیشتر، شاهد غبارآلوده‌گی بیشتر فضا هستیم.
درباره ترور هنیه نیز علی‌رغم گذشت حدود ۴۸ ساعت، هنوز حتی معلوم نیست او با چه وسیله‌ای هدف قرار گرفته است! آیا موشک شلیک شده یا ریزپرنده درکار بوده‌؟ اگر وسیله‌ی تهاجمی موشک بوده از کجا شلیک شده است؟ چگونه علیرغم تدابیر امنیتی محل دقیق هنیه را یافته‌اند؟
کار به جایی رسیده که یک کارشناس معمولی سیاسی که هیچ مسئولیتی ندارد در پخش زنده صداوسیما اعلام کرده که «محل استقرار هنیه با موشک هدف قرار گرفته و شهادتش هم تقصیر خود اوست که تدابیر امنیتی را رعایت نکرده است!» هیچ کس هم در آن دستگاه عریض و طویل صداوسیما نیست که از او بپرسد منبع خبرت کجاست و اصلأ تو چه‌کاره‌ای!
شاید اگر قوه‌ی قضاییه در همان ابتدای کار هشدار نمی‌داد که اظهارنظر در این حوزه ممنوع است و تنها مجاری رسمی منبع قابل قبول هستند، امروز راننده تاکسی‌ها هم از اطلاعات پشت پرده خود رونمایی می‌کردند.
این تأخیر در اطلاع‌رسانی و تاریک بودن فضا منجر به انتقال مرجعیت رسانه‌ای از داخل به خارج از کشور شده و این الجزیره است که تصویری -منتسب و هنوز تأیید نشده- از محل وقوع ترور منتشر کرده نه رسانه‌های رسمی ایران.
اهمیت اطلاع رسانی دقیق، فوری، شفاف و معتبر آنهم در زمانه‌ای که دامنه‌ی اثرگذاری و نفوذ شبکه‌های اجتماعی هرروز بیشتر می‌شود،بسیار بیشتر از گذشته شده، و اگر سیستم‌های حاکمیتی نتوانند خود را با این افزایش سرعت هماهنگ کنند نهایتاً با چالش‌های تازه‌تری مواجه می‌شوند که مدیریتشان دشوارتر است، و البته مهم‌تر از همه همزمان اعتماد افکار عمومی و مرجعیت خود را ازدست می‌دهند.