دل کسی برای بیرانوند تنگ شده؟
دل کسی برای بیرانوند تنگ شده؟

      فوتبال ورزش بی‌رحمی است. اگر چند ماه جلوی چشم نباشی از یاد می‌روی. کافی است بازیکن جانشینت بدرخشد آن وقت دل کسی برایت تنگ نمی‌شود. برای همین است که بازیکنان ذخیره از نشستن روی نیمکت بیزارند. همه می‌خواهند هرطور شده در ترکیب برای خودشان جایی دست‌و‌پا کنند و بعد قلب هواداران را […]

 

 

 

فوتبال ورزش بی‌رحمی است. اگر چند ماه جلوی چشم نباشی از یاد می‌روی. کافی است بازیکن جانشینت بدرخشد آن وقت دل کسی برایت تنگ نمی‌شود. برای همین است که بازیکنان ذخیره از نشستن روی نیمکت بیزارند. همه می‌خواهند هرطور شده در ترکیب برای خودشان جایی دست‌و‌پا کنند و بعد قلب هواداران را چنان فتح کنند که امکان کنار گذاشتن آنها ممکن نشود.
علیرضا بیرانوند در روزهایی به پرسپولیس پیوست که هواداران مدت‌ها بود در حسرت داشتن یک دروازه‌بان تراز اول می‌سوختند. حتی نیلسون کوریا که در ۳۶ بازی لیگ سیزدهم موفق شد هجده‌بار کلین‌شیت کند هم در برهه‌های حساس گل‌های بدی خورد که قهرمانی را از علی دایی گرفت. سوشا مکانی که می‌گفتند نیلسون را برای حمایت از او و ایجاد آرامش پیرامونش رد کردند هم دروازه‌بان باثباتی نبود و حاشیه‌هایش بر متن غلبه کرد تا اینکه علیرضا بیرانوند از نفت آمد و قهرمانی‌های سریالی قرمزها شروع شد. کمتر کسی تردید دارد اگر بیرانوند اندکی بیشتر مانده بود، پرسپولیس جام حذفی را از دست می‌داد.
جدایی او از پرسپولیس این هراس را در دل هواداران انداخت که به چنگ آوردن یک دروازه‌بان در استانداردهای شماره یک تیم ملی کار آسانی نیست. حامد لک که او هم کم حاشیه نداشت با بیم و امید به پرسپولیس پیوست. خوشبین‌ترین هوادار پرسپولیس هم نمایش رویایی او در لیگ قهرمانان آسیا را تصور نمی‌کرد، اما بدون لک پرسپولیس محال بود به فینال برسد. او از روزی که به پرسپولیس پیوسته، در جریان بازی تنها دو گل خورده است؛ هر دو از روی نقطه پنالتی. طبیعی است که دل هواداران به او قرص شود و در فراق علیرضا بیرانوند آه نکشند.
در تیم ملی هم حالا این امیر عابدزاده است که در غیاب بیرانوند می‌درخشد. او در دیدار مقابل بوسنی گرچه خیلی تهدید نشد اما هم روی زمین و هم با پا خوب بازی کرد. در لیگ پرتغال هم سری میان سرها درآورده و کارهایی می‌کند که پدرش در بازی با استرالیا می‌کرد! گرچه او ۲۷ سال دارد اما هنوز از لحاظ فیزیکی به نظر می‌رسد یک نوجوان است.
شاید تقصیر چشم‌های ماست که تا اسم عابدزاده می‌آید، آن هیبت باشکوه و چهارشانه و لبخند درشت پدرش را به یاد می‌آوریم و امیر را هنوز «پسربچه» آرزومندی می‌بینیم که میان راه‌آهن و نیمکت پرسپولیس دست به دست می‌شود. اما انگار باید کم‌کم به دیدن بیشتر او در چارچوب دروازه تیم ملی عادت کنیم و این یعنی علیرضا بیرانوند اگر به روند نیمکت‌نشینی‌اش در آنتورپ ادامه بدهد احتمال دارد بازی کردنش در تیم ملی هم خاطره شود.
بیرانوند به‌جز امیر عابدزاده که همیشه انگار سایه سنگین پدر را هم همراه دارد، رقبای جدی مثل پیام نیازمند، رشید مظاهری، سیدحسین حسینی و حتی حامد لک دارد که برای پوشیدن پیراهن تیم ملی بعید است به کسی رحم کنند؛ حتی به علیرضا بیرانوندی که پنالتی کریس رونالدو را مهار کرد. این قاعده فوتبال است، همانطور که یک روز علیرضا بیرانوند چنان از سیدمهدی رحمتی، علیرضا حقیقی و… گذر کرد که انگار آنها هرگز بازیکن تیم ملی نبوده‌اند.
بیرانوند از امیر عابدزاده یک سال بزرگتر است، در ۲۹ سالگی بیش از ۴۰ بازی برای تیم ملی انجام داده؛ ۳۵ بازی بیشتر از امیر. تجربه حضور در جام‌جهانی و جام ملت‌ها را دارد و به‌تنهایی از تمام دروازه‌بان‌های دیگر دعوت‌شده به اردوی تیم ملی افتخارات باشگاهی بیشتری دارد. چشم پوشیدن بر نام او آسان نیست اما برای بازی در تیم ملی لازم است اول خودش را از سکوها جدا کند، بعد روی نیمکت بنشیند، بعد به ترکیب اصلی برود و آنجا بدرخشد. مصدومیت گرچه دلیل موجهی برای دور ماندن او از صحنه فوتبال است اما کافی نیست. کسی که می‌خواهد دروازه‌بان شماره یک تیم ملی باشد باید بتواند بازی کند، در غیر این صورت از روی کاناپه رقیبانش را درون دروازه خواهد دید.
فوتبال ورزش بی‌رحمی است. به همان آسانی که ستاره‌های جوان را جایگزین باتجربه‌ها می‌کند، با یک مصدومیت یا لغزش می‌تواند پرونده یک بازیکن را برای همیشه ببندد یا او را چنان از ترکیب دور کند که از خاطر برود. علیرضا بیرانوند سرسخت‌تر از آن است که به این سادگی پیراهن تیم ملی را فراموش کند!