کتاب تازه هنری کیسینجر دیپلمات آمریکایی با ارائه تصویری خودخواهانه از خویش و رئیس سابقش، ریچارد نیکسون تضعیف شده است. کیسینجر در این کتاب تاریخ گستردهای از زمامداری سیاسی بین المللی را ارائه میدهد، اما پیامد مرگبار و ویرانگری که گاهی دولتمداری منجر به آن میشوند را نادیده میگیرد. ماهیت اساسی کتاب جدید هنری کیسینجر […]
کتاب تازه هنری کیسینجر دیپلمات آمریکایی با ارائه تصویری خودخواهانه از خویش و رئیس سابقش، ریچارد نیکسون تضعیف شده است. کیسینجر در این کتاب تاریخ گستردهای از زمامداری سیاسی بین المللی را ارائه میدهد، اما پیامد مرگبار و ویرانگری که گاهی دولتمداری منجر به آن میشوند را نادیده میگیرد.
ماهیت اساسی کتاب جدید هنری کیسینجر در یک حکایت از سال ۱۹۷۱ میلادی آشکار میشود که نویسنده درباره رئیس سابق خود میگوید. ریچارد نیکسون پیش از سفر تاریخی خود به چین یادداشتی شرم آور برای کیسینجر که در آن زمان مشاور امنیت ملی بود، ارسال کرد در مورد این که چگونه باید او را برای رسانهها توصیف کرد. در آن یادداشت نیکسون اصرار داشت که او را به عنوان یک رهبر قوی جسور و سرسخت با عقل فلسفی توصیف کنند.
این بخش از کتاب در مورد رهبری باید به عنوان یک داستان هشدار دهنده پیرامون خطرات قدرت دادن به کسانی قلمداد شود که تحت کنترل غرور و احساس ناامنی هستند. با این وجود، در روایت نقل شده توسط کیسینجر از یادداشت خودپسندانه نیکسون به عنوان بخشی از ستایش سخاوتمندانه برای ویژگیهای شخصی رئیس جمهور سابق یاد میشود. کیسینجر در این کتاب با تحسین نیکسون از تجربه بسیار زیاد او در سیاست خارجی و نگاه بلند نظرانه وی مینویسد.
کیسینجر ۹۹ ساله کتابی را نوشته است که به نظر میرسد یک دستورالعمل راهنما برای رهبران امروز و فردا باشد که حول محور شش شخصیت از چهرههای جهانی در نیمه دوم قرن بیستم ساخته شده است: کنراد آدناور، شارل دوگل، ریچارد نیکسون، انور سادات، لی کوان یو و مارگارت تاچر. زندگی هر شش نفر آنان با آن چه او «جنگ سی ساله دوم» مینامد یعنی دوره درگیری جهانی از سال ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۵ میلادی شکل گرفت.
او استدلال میکند که سوژه هایش نمونهای از تغییر رهبری آریستوکراتیک یا اشراف گرایانه قرن هجدهم و نوزدهمی افراد، چون کسلرینگها (نظامی و فیلد مارشال آلمانی در دوره رایش سوم بود که فرماندهی یگانهای مختلفی از لوفت وافه را در جریان جنگ جهانی دوم بر عهده داشت؛ م.) و مترنیخ های (سیاستمدار اتریشی و سفیر اسبق اتریش در فرانسه که به صدراعظمی اتریش رسید و معتقد بود امنیت و منافع ملی کشورش در تضاد با منافع دیگر کشورها نیست و مفهوم توازن قوا را مطرح کرد؛ م.) جهان شهری به نوع مریتوکراسی یا شایسته سالاری قرن بیستمی است.
همه رهبران مورد اشاره توسط کیسینجر نه در طبقه اشراف بین المللی بلکه در بستر طبقه متوسط و ملی به دنیا آمدند و بر اساس شایستگیهای خود از طریق نهادهایی مانند دانشگاهها و آکادمیهای نظامی که چنین مسیرهایی را ممکن ساختند رشد کرده بودند. او ادعا میکند که بر این اساس، همه آن رهبران با ارزشهای طبقه متوسط مانند انضباط، ارتقای خود، میهن پرستی و خودباوری مشخص شده اند که آن ها را قادر ساخته بود تا در شرایط چالش برانگیزی که از گذشته به ارث برده بودند به قدرت برسند.
کنراد آدناور، اولین صدراعظم آلمان غربی پس از جنگ جهانی دوم آلمان را از زیر آوارهای فیزیکی و اخلاقی به جا مانده از نازیسم بیرون آورد. دوگل فرانسه را از طریق اشغال زمان جنگ بیرون آورد و در جریان بحران الجزایر در سال ۱۹۵۸ میلادی به قدرت رسید تا جمهوری پنجم امروزی فرانسه را تاسیس کند.
نیکسون رئیس جمهور ایالات متحده از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ میلادی جنگ فاجعه بار ویتنام و بحران قدرت آمریکا را به ارث برد. سادات مصر را از تحقیر جنگ شش روزه با رژیم صهیونیستی در سال ۱۹۶۷ میلادی بیرون آورد. لی که از سال ۱۹۵۹ تا ۱۹۹۰ میلادی به عنوان اولین نخست وزیر سنگاپور خدمت کرد یک مستعمره منزوی سابق را به سرزمینی پر رونق و چند قومیتی در برابر مشکلات تبدیل کرد و تاچر با رکود اقتصادی طولانی مدت بریتانیا دست و پنجه نرم کرد.
کیسینجر به ویژگیهای مشترکی اشاره میکند که ریشه در پیشینه این رهبران دارد: صراحت در مورد حقایق سخت، جسارت و تمایل به ایجاد تفرقه (آنها برای اجماع تلاش نکردند یا انتظار آن را نیز نداشتند). او استدلال میکند که هر شش رهبر دو شیوه اساسی رهبری را ترکیب کردند: سیاستمدارانه و دولتمردانه (عمل گرا و مدیریت گرا) و پیامبرانه (دوراندیشانه و تحول گرا).
کنار هم قرار دادن آن شش سیاستمدار جذاب و شکل دهنده جهان کاری آموزنده است. کیسینجر همه آن ها را میشناخت و متن خود را با گزارشهایی از تعاملات خود با رهبران و اطرافیان شان زنده میکند. خوانندگان میآموزند که چگونه دیدار او با دوایت آیزنهاور در بستر مرگ باعث شد تا او توصیههایی را از آیزنهاور در مورد معماری امنیت ملی ایالات متحده کسب کند که متعاقبا ساختارهای امریکا را برای دهههای بعدی تعریف کرد. در این کتاب مشخص میشود که تاچر نخست وزیر سابق بریتانیا یک آلمانی ستیز بود و کیسینجر روایت ضیافتی در سال ۱۹۸۸ میلادی را نقل میکند.
کیسینجر مینویسد: زمانی که مجری برنامه توضیح داد که من از بیسمارک (نخستین صدراعظم تاریخ آلمان؛ م.) نقل قول میکنم تاچر از میزبان پرسید: بیسمارک، آلمانی؟ او پاسخ مثبت داد و تاچر گفت:زمان رفتن به خانه است.
جزئیات داخل اتاقهایی که در نیمه دوم قرن بیستم شکل گرفته در کتاب فراوان است. در فصل کتاب درباره سادات، کیسینجر از «گلدا مایر» که از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ میلادی نخست وزیر اسرائیل بود این گونه یاد میکند: چهره چروکیده او گواه آشفتگی جامعهای جدید در محیطی عجیب و ممنوعه بود.
با این وجود، عدم تقارن در قلب کتاب وجود دارد که هدف اعلام شده نویسنده آن را تضعیف میکند. لازم نیست آدناور، دوگل، سادات، لی یا تاچر را دوست داشته باشیم یا حتی به آنان احترام بگذاریم هرچند که در مواردی کیسینجر در مورد ویژگیهای چشمگیر آنان تا حدی متقاعد میشود که از آن چهرهها به عنوان رهبرانی با قد و قامت یاد کرده و آنان را تایید کند. با این وجود، این امر در مورد نیکسون صدق نمیکند، اما کیسینجر او را در کنار سایر رهبران ذکر شده در کتاب قرار میدهد.
کیسینجر با انرژی درباره رئیس سابق اش (نیکسون) مینویسد. او در کتاب در تلاش است تا چهره نیکسون و کارنامه او را پاک جلوه دهد. او هزینههای وحشتناک سیاستهای خارجی اوباش نیکسون در شیلی، بنگلادش، کامبوج و اندونزی را نادیده میگیرد و با رویایی خواندن کیفیت سفر نیکسون به چین درباره دیدار او با مقامهای چینی اغراق کرده است. دفاع او از ماجرای «واترگیت» به طرز خیره کنندهای ضعیف است و به این استدلال میرسد که زیردستان رئیسجمهور او را اشتباه
درک کرده اند.
زمانی که مسئولیت تصمیمات یک رهبر ضعیف که باید مسئول نهایی آن تصمیم باشد به گردن سایر افراد انداخته میشود همیشه نشانهای از تحلیل بد یا جزئی دیده خواهد شد. کیسینجر در کتاب اش از تلاش نیکسون برای «آشتی مشترک» در امریکا میگوید در حالی که کارنامه نیکسون بهره برداری از کینههای نژادپرستانه و ملتهب ساختن عمدی شکافها بر سر مواد مخدر، نژاد و مذهب بود.
کیسینجر با افکار خود در مورد ماهیت رهبری از جمله درباره نقش فضیلت آغاز میکند و با پرداختن به همان ویژگی کتاب را به پایان میرساند. با این وجود، تاملات او در مورد اعتدال در اعمال، عمل با محدودیت مناسب در مورد انگیزه ها، رعایت حقوق دیگران، و نگرانی منطقی برای پیامدهای آینده در روایت تشریفاتی او از نیکسون همگی رنگ میبازند.
جهان از نگاه کیسینجر تفاوت چندانی با انواع دسیسههای درون خانه نمایش داده شده در «بازی تاج و تخت» ندارد و میتوانید کیسینجر را به عنوان دست راست پادشاه تصور کنید که همواره توطئههای شیطانی و حقایق تاریک را برای استاد پارانوئید خود زمزمه میکند. اگر نیکسون کسی بود که مانورهای استراتژیک برایش غالبا بر ملاحظات اخلاقی اولویت داشت پس باید گفت آن چه در مورد ترامپ شاهد آن بودیم فقدان راهبرد بود در واقع، او هیچ راهبردی فراتر از امیال نفسانی اش نداشت. یکی از معدود دستاوردهای دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری این است که باعث شد در مقام قیاس نیکسون به مثابه یک غول سیاسی قدرتمند
جلوه کند!
زیباترین پرتره ارائه شده از سوی کیسینجر در کتاب مربوط به دوگل رئیس جمهور اسبق فرانسه است. کیسینجر به یکی از جنبههای حیاتی رهبری یعنی خودباوری اشاره میکند و معتقد است که آن ویژگی در دوگل وجود داشته مولفهای که رهبران کمی در شرایط دشوار آن را از خود بروز داده اند. زمانی که دوگل خود را رهبر فرانسه آزاد نامید تنها دو هفته تجربه سیاسی به عنوان معاون وزیر دفاع داشت. او را به سختی در لندن میشناختند و در آنجا تصمیم گرفت دولتی در تبعید ایجاد کند.
او هر متحدی را که میدید به ویژه فرانکلین روزولت و هم چنین میزبان اش وینستون چرچیل را آزار میداد. با این حال، دوگل از طریق عزم محض و امتناع از پذیرش ضعف موقعیت خود را به عنوان چهرهای از آزادی فرانسه تثبیت کرد. پس از فرود در روز پیروزی در نبرد نرماندی او در بایو سخنرانی کرد و جمعیت را به گونه مورد خطاب قرار داد که گویی همه آنان اعضای نهضت مقاومت فرانسه بوده اند و تلاش جنگی فرانسه را مورد ستایش قرار داد و حتی به سربازان انگلیسی و آمریکایی که تلفات وحشتناکی را در حال مبارزه متحمل شده بودند اشارهای نکرد.
دوگل که یک قهرمان جنگ در جریان جنگ جهانی اول محسوب میشد به فرانسویها این امکان را داد که خود را به عنوان یک نیروی مقاومت سرسخت در برابر نازیها ببینند و لکه حکومت وابسته به نازیهای ویشی را از ذهن فرانسویها پاک کرد. کیسینجر مینویسد که دوگل یک واقعیت سیاسی را صرفا با نیروی محض اراده خلق کرد. او در تحسین دوگل میگوید: در مورد هر مسئله استراتژیک مهمی که فرانسه و اروپا در کمتر از سه دهه با آن روبرو بودند دوگل به درستی قضاوت کرد.
آغاز اکران «متری شیش و نیم» در اسپانیا
فیلم پلیسی «متری شیش و نیم»، دومین ساخته سعید روستایی از تاریخ ۲۴ ژوئن (سوم تیر) در سینماهای اسپانیا به روی پرده رفته است. این فیلم پس از اکران موفق در سینماهای فرانسه مورد توجه مخاطبان و منتقدان فرانسوی قرار گرفت و جایزه بزرگ بهترین فیلم و همچنین بهترین فیلم از نگاه هیات داوران جشنواره فیلمهای پلیسی (ریم پولار) را به خود اختصاص داد و پیش از آن نیز جایزه بهترین فیلم جشنواره بوردو را کسب کرده بود و حتی به جمع نامزدهایی بهترین فیلم خارجیزبان در جوایز سزار (اسکار سینمای فرانسه) نیز راه یافت.
دومین ساخته سعید روستایی در نهایت به فروش ۱.۳ میلیون دلاری در سینماهای فرانسه دست یافت و حالا در سینمای اسپانیا دیگر کشور اروپایی به روی پرده رفته و رسانههای اسپانیایی زبان نیز به معرفی این فیلم پرداختهاند.
وبسایت سینمایی «eCartelera» در توصیف فیلم «متری شیش و نیم» که با نام «قانون تهران» اکران بینالمللی شده، آورده است: «این فیلم نه تنها روح آثار ویلیام فریدکین، بلکه دیگر استادان تریلر مانند اسکورسیزی، لومت یا فینچر را نیز دارد و از سوی دیگر نیز نگاهی به درامهای ایرانی دارد که آن را به سینمای فرهادی پیوند میدهد. نوعی سینمای غیر معمول که حاکی از پتانسیل موج جدید فیلمسازان ایرانی است.
«متری شیش و نیم» نخستین نمایش جهانی خود را در سال ۲۰۱۹ در بخش افقهای جشنواره ونیز تجربه کرد و در ادامه جایزه بهترین فیلم و بازیگر مرد (نوید محمدزاده) جشنواره فیلم توکیو را به خود اختصاص داد و جایزه بهترین فیلم بینالمللی جشنواره زوریخ سوئیس را نیز دریافت کرد.
جشوارههای فیلم ورشو (لهستان)، شیکاگو (آمریکا)، سائوپولو (برزیل)، مینسک (بلاروس)، تسالونیکی (یونان)، استکهلم (سوئد)، شبهای سیاه تالین (استونی)، گوآ (هند)، بوستون (آمریکا)، روتردام (هلند)،ترانسیلوانیا (رومانی)، ملبورن (استرالیا) و .. از دیگر رویدادهای سینمایی میزبان فیلم «متری شیش و نیم» بودهاند.
فروش ۴۲ میلیارد تومانی در حراج ملی ایران
هفتمین دوره حراج ملی ایران با شرکت کلسیونرها و سرمایهگذاران در عرصه هنر با فروش ۴۲ میلیارد و ۴۲۴ میلیون تومان به کار خود پایان داد. مجموعه قلمدان و پاکتنامه (۲۱ قلمدان و ۲پاکت نامه) با ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان به فروش رسید تا عنوان گرانترین اثر این دوره را به خود اختصاص دهد.
در این دوره ۴۰ اثر از هنر کلاسیک ایرانی و اسلامی به حراج گذاشته شد که از آثار شاخص این دوره میتوان به مجموعه قلمدان و پاکت نامه (۲۱ قلمدان و ۲ پاکت نامه)، مینیاتوری منسوب به حسین بهزاد، شمایل منسوب به آقا ابراهیم، شمایل اثر علی ابن محمد ابراهیم نقاش باشی، نقاشی لاکی منسوب به میرزا بابا، پنج لت نقاشی منسوب به علی خان صبا، در چوبی متعلق به کارگاه میرزا آقا امامی، نسخ خطی قرآن و منسوجات اشاره کرد.
بر اساس فهرست هفتمین دوره حراج ملی ایران پیش از آغاز حراج، ۱۰ اثر با قیمت پایه بالای یک میلیارد تومان برآورد شدند و بیشترین قیمت تخمین زده شده به مجموعه قلمدان و پاکتنامه (۲۱ قلمدان و ۲پاکت نامه) با قیمت ۵میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان اختصاص داشت که در نهایت ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروخته شد.
سینی قلمزنی متعلق به دوره زندیه با قیمت پایه ۱۵ میلیون نخستین اثری بود که در این رویداد ارائه شد و با قیمت ۳۹ میلیون تومان چکش خورد. سپس قلمدان لاکی اثر آقازمان متعلق به دوره قاجار با کمینه ۸۰ و بیشینه ۱۰۰ میلیون تومان ارائه شد که در نهایت با قیمت ۹۰ میلیون تومان فروخته شد.
ششمین اثر تابلوی خوشنویسی (غبارنویسی نستعلیق سوره تعاون) متعلق به امیراحمد فلسفی با کمینه ۱۶۰ و بیشینه ۱۸۰ میلیون تومان ارائه شد که با قیمت ۴۲۰ میلیون تومان چکش خورد. هفتمین اثر تابلوی خوشنویسی سوره حمد متعلق به غلامحسین امیرخانی- سال ۱۳۹۷ با کمینه ۱۸۰ و بیشینه ۲۰۰ میلیون تومان ارائه شد که ۱۸۰ میلیون تومان فروخته شد.
سپس قطعه خط- خوشنویسی اثر علیرضا عباسی متعلق به دوره صفویه با کمینه ۴۰۰ و بیشینه ۴۲۰ میلیون تومان ارائه شد که با قیمت ۴۰۰ میلیون تومان فروخته شد.
پانزدهمین اثر پنج لت نقاشی (مشاغل و حرفههای مختلف) منسوب به علی خان صبا متعلق به دوره قاجار با قیمت پایه ۱۵۰ میلیون تومان ارائه شد که با همین قیمت نیز فروخته شد. سپس قلمدان لاکی اثر محمدباقر سمیرمی متعلق به دوره قاجار با قیمت پایه ۲۵۰ میلیون تومان ارائه شد که به فروش نرسید.
هفدهمین اثر مجموعه قلمدان و پاکت نامه (۲۱ قلمدان و ۲پاکت نامه) آثار فتحالله شیرازی، صنیع همایون، نصرالله امامی، نجفعلی، جعفر؛ سلطان الکتاب، صادق الوعد متعلق به دوره قاجار با کمینه ۵ میلیارد و بیشینه ۵ میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومان ارائه شد که ۹ میلیارد و ۶۰۰ میلیون تومان فروخته شد.
نمایش «قهرمان» در جشنواره سینمای فرانسه
فیلم «قهرمان» به کارگردانی اصغر فرهادی یکی از ۱۹ فیلمی است که در سیزدهمین جشنواره سینمای فرانسه در کشور برزیل به نمایش گذاشته میشود.
ساخته اصغر فرهادی در سیزدهمین جشنواره سینمای فرانسه واریلوکس که از تاریخ ۲۱ ژوئن تا ۶ ژوئیه (۳۱ خرداد تا ۱۵ تیر ماه) در کشور برزیل برگزار میشود در کنار ۱۷ فیلم بلند و دو اثر کلاسیک به نمایش گذاشته میشود. در کنار فیلم «قهرمان» آثاری از کارگردانی چون «فرانسوا اوزون»، «لوئی گارل»، «اودری دیوان» و «سدریک کلاپیش» نیز به روی پرده خواهند رفت.
«قهرمان» که سال گذشته جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن را در اولین نمایش جهانی خود کسب کرد، نماینده سینمای ایران در شاخه بهترین فیلم بینالمللی اسکار ۲۰۲۲ نیز بود و به فهرست نامزدهای اولیه این شاخه شامل ۱۵ فیلم
راه یافت.
فیلم فرهادی تاکنون بیش از دو میلیون دلار در کشورهای مختلف فروخته و فرانسه با ۱.۵ میلیون دلار و ایتالیا با ۵۰۰ هزار دلار بهترین بازارهای خارجی این فیلم بودهاند.