جمله ـ گروه جامعه: آنقدر این روزها خبر از دستگیری و محاکمه منتشر می شود که دیگر دستگیری چند بازیکن یک تیم مطرح تهرانی در پارتی شبانه مثل گذشته جلب توجه نمی کند. در روزهایی که مردم دشوارترین مقطع زیست اجتماعی خود را پشت سر می گذارند و کشور عملا در اندوهی دنباله دار قرار […]
جمله ـ گروه جامعه: آنقدر این روزها خبر از دستگیری و محاکمه منتشر می شود که دیگر دستگیری چند بازیکن یک تیم مطرح تهرانی در پارتی شبانه مثل گذشته جلب توجه نمی کند.
در روزهایی که مردم دشوارترین مقطع زیست اجتماعی خود را پشت سر می گذارند و کشور عملا در اندوهی دنباله دار قرار دارد، پارتی رفتن هم از آن کارهاست.
نکته عجیب تر اینکه بسیاری از دستگیرشدهگان چندی پیش در صفحات مجازی خود ایران را کشوری غیرعادی
می دانستند و به شیوه برخورد با ناآرامی ها اعتراض کرده و به قول خودشان پشت مردم ایستاده بودند.
حالا همان پشتوانهها مشغول عشق و حال در یک پارتی شبانه دستگیر شدند تا بازهم بر همه معلوم شود که ایرانی ها زیستی دوگانه دارند و چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند. این زیست دوگانه نتیجه سیاست های غلط
حاکمیت است .
آنجا که سلبریتی ها به کارش می آیند آنقدر لیلی به لالای آنها می گذارند که بیش از آنچه هستند بزرگ میشوند.
بعد وقتی همین بادکنکهای الکی می ترکند ، حاکمیت شروع می کند به آنها بدوبیراه گفتن . نتیجه این نوع سیاستگذاری همین می شود که هست.
تولید چهره هایی که نه طرفدار حاکمیت هستند و نه طرفدار مردم، بلکه فقط یاد گرفتهاند چطور از آب گلآلود
ماهی بگیرند.
هرچند دولتی ها مدام سعی دارند بگویند دشمن به دنبال افسرده کردن مردم است، اما معلوم نیست با وجود اینهمه گرفتاری و تلنباری از انواع مشکلات دیگر چه نیازی به افسرده سازی از سوی
دشمن است.
اگر در این کشور شهروندی اصلا تلویزیون نگاه نکند و شبکه های اجتماعی را هم فعال نکرده باشد و اصلا نداند پایتخت آمریکا و آلمان کجاست، بازهم احتمال افسردهگیاش به مراتب بیشتر از شادمانی و امیدواری است. اما گویا برخی از فوتبالیست ها خوب بلدند ژست افسردهگی بکیرند اما در خفا کِیفشان
کوک باشد.
کسانی که در صفحات مجازی خود هر روز ناله می کننند که وامصیبتا ما چقدر حالمان بد است تازه گی ها به دنبال دریافت دستمزد خود با ریال قطر شده اند، چون بندگان خدا آنقدر حالشان بد شده که حتی واحد پولی کشور خودشان را هم یادشان رفته. آنها که مدام شعارهای رنگارنگ می دهند و از سقوط ارزش پول ملی حرف می زنند چرا خودشان مثل بقیه مردم این وضعیت را
تحمل نمی کنند؟
مشکل سلبریتی ها در ایران یکی و دو تا نیست و ربطی به دشمن هم ندارد. مردم ایران در چند سال گدشته همیشه نوعی زندگانی دوگانه داشته اند و دروغ برایشان به یک امر عادی تبدیل شده. یکی از بزرگترین دروغگویان بسیاری از چهره های ورزشی و هنری هستند که از این ابزار برای افزایش شهرت و جلب بیشتر فالوور
استفاده می کنند.
دو روز گذشته اعلام شد که چهار نفر از بازیکنان فوتبال کشور که دو نفر از آنها استقلالی هستند، بهدلیل حضور در یک پارتی مختلط در دماوند بازداشت شدند.
اینها همان فوتبالیست هایی هستند که برای وریا غفوری اشک می ریختند و از پلمپ مغازه های دایی و توهین به گل محمدی ناراحت
می شدند. حالا معلوم نیست چه اتفاقی افتاده که به جای زانوی غم بغل گرفتن مشغول پایکوبی در پارتی
مختلط بوده اند.
البته زندگی شخصی هرکسی به خودش ربط دارد و اگر هم تخلفی کند نهادهای قانونی باید با او برخورد کنند، اما مشکل در برخورد دوگانه آنها با جامعه است.
روشی که حتما به کاهش اعتماد مردم به چهره های مشهور می انجامد و آنها را از مسئولیت اجتماعیشان تهی می کند. طرفداران دولت وقتی اتفاق هایی از این دست می افتد به جای اینکه انگشت انتقاد را به سمت ریشه یعنی زندگی دوگانه نشانه بگیرند، سراغ دعواهای حزبی می روند و خواستار پایان مماشات با سلبریتی ها می شوند.
اما آنها در این غفلت هستند که اگر هزار بار هم با آنها برخورد شود فرقی در وضعیت نمی کند، چرا که شرایط کشور به گونه ای است که اقشار مختلف مردم مشغول نقش بازی کردن هستند و اگر قرار باشد خود واقعی باشی از سوی جامعه طرد می شوی.
ماجرای دستگیری فوتبالیت ها در پارتی مختلط زنگ خطر دوباره ای برای فهم این واقعیت است که نه تنها جامعه ایران به سمت دوقطبی شدن پیش می رود بلکه هر شخصی به صورت منفرد هم در زیستی چندقطبی به سر می برد.
این وضعیت نویدبخش آیندهای روشن و دلخواه نیست.
وضعیتی که در آن آدم ها خودشان باشند و از فردیتشان هرچه که هست دفاع کنند. نمونه بدتر از سلبریتی ها مدیرانی دولتی نظیر خاوری هستند که پیشانی شان از جای مهر کبود است اما با میلیاردها دلار فلنگ را می بندند برای عشق و حال به کانادا می روند. خطرناک آنجایی است که رییس پلیس سابق با شلوارک در کشوری متخاصم و در باشگاهی مختلط مشغول پیاده روی روی «تردمیل» است.
همان کسی که با بدحجابی مبارزه می کرده و در سخنرانی هایش از هیچ فحشی برای تخریب همان کشوری که در آن دیده شده فروگذار نمی کرده.
نمونه خطرناک آنجاست که فرزند سخنگوی دانشجویان تسخیر کننده سفارت آمریکا برای زندگی به آمریکا می رود و مادرش در توجیه می گوید که زندگی پسرش ربطی به او ندارد. این نمونه ها آنقدر زیاد شده که دستگیری چند بازیکن فوتبال در پارتی مختلط اصلا به
چشم نمی آید.
حالا که در مملکت خودمان کسی به فکر زندگی آقازاده ها در غرب نیست باید امیدوار باشیم کشورهای غربی ورود آنها را تحریم کنند.
شاید از این طریق مجبور شوند در ایران بمانند و از بهشتی که پدران و مادرانشان برای این مردم ساخته اند لذت ببرند.