شبکه‌های اجتماعی و مفهوم تنهایی
شبکه‌های اجتماعی و مفهوم تنهایی

    مارشال مک لوهان (۱) نظریه «دهکده جهانی» را در دهه ۱۹۶۰ مطرح کرد. ایده آن بود که تکه های جهان‌ تا به امروز دور از هم بودند، در نتیجه انقلاب ارتباطی و رسانه‌های جمعی به هم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. به تعبیر آنتونی گیدنز (۲) نوعی فشردگی زمان و فضا به وجود می‌آید. […]

 

 

مارشال مک لوهان (۱) نظریه «دهکده جهانی» را در دهه ۱۹۶۰ مطرح کرد. ایده آن بود که تکه های جهان‌ تا به امروز دور از هم بودند، در نتیجه انقلاب ارتباطی و رسانه‌های جمعی به هم نزدیک و نزدیک‌تر می‌شوند. به تعبیر آنتونی گیدنز (۲) نوعی فشردگی زمان و فضا به وجود می‌آید. نظریه دهکده جهانی آن روزها کماکان معطوف به آینده بود؛ به این که روزی چنین می‌شود و انگار چنین شده است.

اغراق نیست اگر بگوییم دهه اخیر بیش از هر چیز دهه شبکه‌های اجتماعی بوده است؛ آن قدر که امروز تصور جهانی بدون شبکه‌های اجتماعی سخت و حتی عذاب‌آور شده است. این شبکه‌ها بر فرایندهای کلان اقتصادی و سیاسی تاثیر گذاشته‌اند. کسب و کارهای معاصر حالا بر بنیان این شبکه‌ها استوارند و نقش اقتصاد دیجیتالی و رسانه‌ای در تولید ناخالص جهانی روز به روز بیشتر می‌شود. درباره تاثیرات سیاسی این شبکه‌ها بر جنبش‌های اجتماعی و سیاسی همین بس که مانوئل کاستلز نظریه‌پرداز برجسته معاصر در تحلیلش درباره بهار عربی نوشت که «این انقلاب‌ها توئیت شده‌اند»؛ اشاره‌ای به این که بدون شبکه‌های اجتماعی این جنبش‌های ممکن نبودند، اما جدای از این مسائل کلان، این شبکه‌ها چه تاثیرات بر حالات وجودی آدمی گذاشته‌اند؟ حالاتی مثل غم و شادی؛ یا مهم‌تر بر «تنهایی». به نظر می‌رسد با ظهور و نقش‌آفرینی شبکه‌های اجتماعی تنهایی معنای دیگری یافته است. این شبکه‌ها تا حدی از بار رنج عظیم تنهایی کاسته‌اند؛ در واقع تحمل‌پذیرترش کرده‌اند. آن‌ها امکانی فراهم کرده‌اند برای اینکه تنهایان در پستوی اتاق‌های گاه ملال آورشان، به افرادی دیگر، به جمع‌ها یا حتی ایده‌هایی وصل شوند؛ یا حتی به صنعت سرگرمی. با این شبکه‌ها، تنهایان توانستند از چارچوب تنگ شان خارج شوند و بدین سان بر آن احساس رنج آورِ ناشی از تنهایی غلبه کنند و احساس مشارکت در جهانی مشترک را داشته باشند، جهانی هرچند مجازی. بدون این شبکه‌ها، در روزگاری که پیوندهای اجتماعی دیرین تضعیف شده‌اند، سکوت برقرار می‌شود، حس‌های آدمی تنبل می‌شوند؛ چون دیگر چیزهای چندانی برای دیدن و شنیدن و گفتن وجود ندارد.
رسانه خود پیام است
(۱)مارشال مک‌لوهان مطرح‌کننده مفهوم دهکده جهانی است که جمله معروف او: «رسانه خود پیام است» در جهان معروف شد. او از نظر توجه به فناوری‌های ارتباطی، جزو چهره‌های پیشتاز در این قلمرو به حساب می‌آید.
مک لوهان دنیای امروز را دنیای الکترونیک می داند. وی معتقد است: محیط الکترونیکی عصر حاضر فضای قدیمی تصویری را که سال هاست به آن خو گرفته ایم، نامطبوع و بدون ارزش خواهد ساخت. در دنیای الکترونیک حوادث، اشیا و موجودات در یکدیگر فرو می روند، با یکدیگر رابطه پیدا می کنند، جدایی ها از بین می رود، تمایزات فراموش می گردد، شباهت ها خودنمایی می کند و بدین ترتیب محیط جدید بوجود می آید. محیطی که می توان آن را یک «دهکده جهانی» نامگذاری کرد. یک دهکده بزرگ جهانی که خصوصیات قبیله ای را در مقیاسی وسیع تر محفوظ می دارد.
همچنین او در طول دهه ۱۹۵۰ نشریه‌ای مهم به نام «کاوش» را به همراه ادموند کارپنتر منتشر کرد. سرانجام او در ۳۱ دسامبر ۱۹۸۰ چشم از جهان فروبست. از جمله آثار تأثیرگذار او می توان به کهکشان گوتنبرگ: شناخت انسان چاپی، برای درک رسانه‌ها، رسانه پیام است و جنگ و صلح در دهکده جهانی اشاره کرد.
مارشال مک لوهان سه دهه قبل از شکل‌گیری اینترنت به عنوان یک شبکه عام جهانی، به وجود آمدن چنین شبکه‌ای را پیش‌بینی کرده و کوشید اثرات به وجود آمدنش را تحلیل کند. او زمانی اصطلاح «دهکده جهانی» را خلق کرد و از آن حرف زد که بخش عمده‌ای از مردم جهان،‌ هنوز با فرهنگ بسته و محصور روستایی دست و پنجه نرم می‌کردند.
حرف‌های مک لوهان حتی در زمان خودش هم، موافقان و مخالفان زیادی داشت. سال‌های پس از مرگش، بحث و تعارض بر سر تئوری‌هایش در دانشگاه‌ها زیاد بود اما وقتی اینترنت آمد، دوباره نام او رونق گرفت و کارشناسان و منتقدان در خصوص حرف‌ها و پیش‌بینی‌های وی به دفاع از او پرداختند. از حدود سال‌های ۱۹۵۰ که کتاب «عروس مکانیکی: سنت‌های انسان صنعتی» را منتشر کرد، همواره کتاب‌ها و مقالات و نوشته‌هایش، دغدغه‌ سال‌ها و دهه‌های آینده جهان را داشت. مک لوهان در ۱۹۶۲ میلادی وقتی هنوز چیزی به نام وب و کامپیوتر شخصی وجود نداشت، چنین نوشت: رسانه بعدی، هر چه باشد، گامی به پیش در جهت توسعه خودآگاهی نوع انسان خواهد بود. تلویزیون برای رسانه بعدی، یک بستر نیست، بلکه یکی از محتواهای آن است. کار تصویری از تکنولوژی به شکلی از هنر تبدیل خواهد شد. کامپیوتر ابزار ارتباطات و تحقیق خواهد بود و می‌تواند دسترسی به اطلاعات را تسهیل کند. تاریخ مصرف کتابخانه‌های بزرگ به پایان خواهد رسید. اطلاعات، به صورت سفارشی و اختصاصی و قابل فروش بر اساس ویژگی‌های هر فرد، عرضه خواهد شد.
(۲) آنتونی گیدِنز از مشهورترین جامعه‌شناسان بریتانیایی است. گیدنز در محافل علمی و آکادمیک و برای اهل جامعه‌شناسی بیش از همه به دلیل نظریه ساختاربندی و نگاه کل‌نگرانه به جامعه‌های مدرن شناخته می‌شود. به‌درستی او را به عنوان برجسته‌ترین و شناخته‌شده‌ترین کسی از میان زنده‌ها می‌شناسند که به علم جامعه‌شناسی چیزهایی افزوده‌است. منتشرات او که دست‌کم به ۳۴ کتاب و بیش از ۲۰۰ مقاله می‌رسد، به عنوان کتاب‌های درسی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های سرتاسر جهان آموزش داده می‌شوند. این شاید به خاطر لحن و ادبیات ساده و همه‌فهم گیدنز است که بنا دارد پیچیده‌ترین مفاهیم را به ساده‌ترین شکل بیان کند. او به همین‌خاطر عنوان بهترین سخن‌ران یا بهترین استاد دانشگاه سال را هم در سابقه‌اش دارد.
گیدنز از بنیان‌گذاران انتشارات پولیتی (یکی از عمده‌ترین انتشارات در زمینه علوم‌اجتماعی) در سال ۱۹۸۵ بوده‌ است.
آنتونی گیدنز پیشاهنگ جامعه‌شناسی بومی بریتانیا و آرزومند قالب بندی دوباره نظریه اجتماعی و بازسنجی درک ما از مدرنیته‌است. با ۳۴ کتاب به ۲۹ زبان و ۲۰۰ مقاله ازنظر مرجع به آثار، نفر پنجم است. تقریباً همه معاصران را نقد کرده و در علوم اجتماعی خرد و کلان زبانزد عام و خاص است. صاحب نظر در انسان‌شناسی، امور اقتصادی، سیاسی، تاریخ، فلسفی، باستانشناسی، روانشناسی و… است.