«روزگار نو»، در برگیرنده خاطرات یکی ازمعتبرترین هنرمندان تجسمی ایران است. نگاهی به کارنامه هنری غلامحسین نامی، او را هنرمندی بزرگ، آموزگاری شایسته و انسانی محترم معرفی می کند. کتاب «روزگار نو»(خاطرات غلامحسین نامی) به تازگی توسط سه ناشر، اورکا، نظر، مولی، روانه بازار نشر شده است. «غلامحسین نامی» یکی از پیشگامان هنر مدرن ایران […]
«روزگار نو»، در برگیرنده خاطرات یکی ازمعتبرترین هنرمندان تجسمی ایران است. نگاهی به کارنامه هنری غلامحسین نامی، او را هنرمندی بزرگ، آموزگاری شایسته و انسانی محترم معرفی می کند. کتاب «روزگار نو»(خاطرات غلامحسین نامی) به تازگی توسط سه ناشر، اورکا، نظر، مولی، روانه بازار نشر شده است.
«غلامحسین نامی» یکی از پیشگامان هنر مدرن ایران و از نقاشان آوانگارد تاریخ نقاشی ایران است که با دقت پژوهشگرانهای که همواره با خلاقیت شگرف او همراه بوده، مجموعهی بزرگی نقاشی با استفاده از ترکیب مواد مختلف و رنگها در فرمهای بدیع به وجود آورده که همگی در عین نوگرایی مثالزدنیشان متأثر از معماری و مجسمهسازی ایرانیاند. نامی در چند دهه حضور مداوم در فرهنگ و هنر ایران علاوه بر نقاشی که عشق، زندگی و پیشهی او بوده، کار تدریس و مدیریت فرهنگی نیز انجام داده که مجموعهی این فعالیتها موجب شده یادداشتها و خاطرات او اسنادی قابل تامل از زیست فرهنگی شش دههی اخیر ایران باشند. کتاب «روزگار نو: خاطرات غلامحسین نامی» مانند یک اتوبیوگرافی است که نویسنده گویی خودش برابر خودش نشسته و به پرسشهای مختلفی از زندگی، فعالیتهای هنری و فرهنگی، دوستان و اطرافیان و بسیاری از ابهامات در خصوص اتفاقها و روابط خودش با دیگران و حتی زندگیهای دیگرانی که او در جریانشان بوده، پاسخ داده است. «روزگار نو» را همچون دفتر تازهای از تاریخ شفاهی هنر ایران میتوان در نظر آورد که با نثری شیرین و زنده، زندگی و تاریخ نقاشی را دربرگرفته که نامش در جرگهی درخشانترین نامهای هنر نوی ایران قرار دارد.
تلاش برای رهایی از چارچوب و فرا رفتن از سطح نقاشی، بنیان کار غلامحسین نامی است. سطوح سپید و برجستگیهای متوازن، بافت چشمگیر و حرکت موزون، ویژگی بارز اغلب آثار او است. او با تامل در طبیعت، دریافت خود از جهان را در قالب نقاشی و حجم ارائه میدهد. این امر حتی در ترکیببندی حروفنگاریهای وی قابل مشاهده است. از مشهورترین مجموعه آثار وی میتوان به نقاشهای سفید با سطوح برجسته وی اشاره کرد که گاه از آن با عنوان نقاشی سه بعدی انتزاعی یاد شده است. در واقع هنرمند سه عنصر حجم، نور و فضا را در راستای تفسیر طبیعت به خدمت میگیرد.
نامی در سال ۱۳۴۵، در جریان ساخت اثری برای شرکت در مسابقه نقاشی به مناسبت روز مادر، به طور تصادفی به سهبعدیسازی نقاشیهای سفید رسید. او پیش از این، با بافتهای متنوع، رنگهای زنده و فرمهای هندسی، فضایی پویا ایجاد میکرد، اما کشش روزافزون رنگ سفید، موجب حذف تدریجی رنگهای درخشان شد و در نهایت او به یک نقاش مینیمالیست تبدیل شد. خود او در این باره میگوید: «این تجربه سرآغاز نگرشی آگاهانهتر به دنیای نقاشی بود. رنگ سپید به نقاشیهای من راه یافت و به مرور بخشی از بافت ذهنی مرا تشکیل داد. دنیا را از پس یک صافی بزرگ می¬دیدم. گویی نور سپید بر تمام ذهن و اندیشهام میتابد. سپید میدیدم، میشنیدم، فکر میکردم و احساس میکردم.»
غلامحسین نامی هنرمند تجربهگری است که کار با انواع مواد نامتعارف را نیز آزموده و آثار متعدد و متفاوتی ساخته است. آبان ۱۳۵۳، او به همراه مارکو گریگوریان، مرتضی ممیز، مسعود عربشاهی، فرامرز پیلارام، سیراک ملکنیان و عبدالرضا دریابیگی، گروه آزاد نقاشان و مجسمهسازان را تشکیل دادند. نمایشگاههای این گروه که نخستین تجربیات هنر مفهومی در ایران بود، بسیار چشمگیر و گاه جنجالبرانگیز بود.
غلامحسین نامی از پیشگامان جنبش هنر مدرن درنقاشی معاصر ایران است. نامی در سال ۱۳۱۵ شمسی در قم زاده شد. در ۱۳۴۳ با مدرک کارشناسی نقاشی از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. در ۱۳۵۹ فوق لیسانس خود را از دانشگاه ویسکانسین گرفت.
نامی از ۱۳۴۳ تا ۱۳۶۵ در هنرستان هنرهای تجسمی، از ۱۳۴۸–۱۳۵۱در انستیتو تکنولوژی ونک، از ۱۳۴۷–۱۳۵۴ و از۱۳۶۶–۱۳۶۵ در دانشگاه الزهرا (سابقاً مدرسه عالی دختران)، از ۱۳۵۶–۱۳۵۲ در دانشکده هنرهای تزئینی «دانشگاه هنر فعلی»، از ۱۳۵۱–۱۳۶۶ در دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه علم و صنعت ایران، از ۱۳۶۴–۱۳۷۱در مرکز آموزش هنر فرهنگسرای نیاوران، از۱۳۵۱–۱۳۶۶ در دانشگاه آزاد اسلامی تدریس کردهاست. غلامحسین نامی از مؤسسان گروه آزاد نقاشان و مجسمه سازان در سال ۱۳۵۳ است. اعضای این گروه عبارت بودند از: مرتضی ممیز- مارکو گریگوریان، غلامحسین نامی، فرامرز پیلآرام، مسعود عربشاهی، سیراک ملکنیان و عبدالرضا دریابیگی. او از بنیانگذاران انجمن هنرمندان نقاش ایران است و از ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۰ ریاست انجمن هنرمندان نقاش ایران را برعهده داشتهاست. غلامحسین نامی از اعضای هیئت مؤسس و عضو شورای عالی و مشاور عالی خانه هنرمندان ایران است.
در بخشی از کتاب آمده است: « من ویولن خودم را به دانشکده برده و در گنجه گذاشته بودم تا بعضی وقتها که سیما بینا که هم دورهی ما بود به آتلیهی ما میآمد برنامههایی را اجرا کنیم. بعداز ظهرها که دانشکده تعطیل میشد، تعدادی از بچههای آتلیه میماندیم و کار میکردیم. من برای رفع خستگی ساز میزدم و دوستانی مثل جعفری و سیما بینا، که صدایی داشتند، در موسیقی فولکلوریک آواز میخواندند و خیلی خوش میگذشت. روزی با دوستانم نشسته بودیم و گپ میزدیم، فضا خیلی احساسی شده بود، به در خواست بچهها، سازم را آوردم و، در حالی که غروب آفتاب زیبایی بود، کنار پنجره به نواختن ویولن مشغول شدم. همین طور که در حال و هوای خودم بودم؛ احساس کردم گویا پشـت سرم کسی ایستاده است. برگشتم و مهندس سیحون را دیدم. همه از او حساب میبردیم. اگر کار اشتباهی از ما سر میزد، جریمه میکرد که معمولاً اضافه شـدن یک مانسیون یا کار اضافی بود. مثلاً اگر باید چهار پرتره میکشیدیم، یکی به آن اضافه میشد. تا ایشان را دیدم، فوری دست از نواختن برداشتم. سیحون گفت: «خب! آقای نامی ویولن هم که میزنید!» پیش خودم گفتم الان است که جریمه شوم. گفتم: «ببخشین. من ويولن را آوردهم سر راه بدم تعمیر.» بقیهی بچهها هم از ترس کنار ایستاده بودند و حرفی نمیزدند. بعد گفت: «دستگاه سه گاه هم که میزنی؟» دیدم مثل این که ایشان به دستگاههای موسیقی ایرانی وارد است. سپس اضافه کرد: «اون قسمت «مویه«اش را خوب اجرا نکردی.» با ترس و لرز گفتم: «آقای مهندس، شما به ردیفهای موسیقی خیلی واردین، مگه ساز میزنین؟» گفت: «بله قربان، بنده ساز میزدم! الان دیگه نمیزنم.» (بعد از گذشت سالها که با سیحون برای طراحی به کوههای فشم و اوشان میرفتم و رابطهی نزدیکتری با او پیدا کرده بودم، خود او داستان زندگی اش را گفت و فهمیدم که احمد عبادی دایی ایشان بوده. مادر سیحون و خودش هم تار میزدند.) خلاصه کمی دلم راحت شد که دیگر جریمهام نمیکند.»