شهرزاد قصه گو: بخش اول
شهرزاد قصه گو: بخش اول

مجید عابدینی راد باور کن هیچ جای شکی نیست! منم کاملاً قبول دارم رضا که داستان های هزار و یک شب جزو جذاب ترین و زیباترین و به واقع اثر گذارترین نوشته هایی هستند که تا به حال خلق شده ان، اما فکر نکن که توشون این جا و اون جا دستبردهایی زده نشده باشه! […]

مجید عابدینی راد

باور کن هیچ جای شکی نیست! منم کاملاً قبول دارم رضا که داستان های هزار و یک شب جزو جذاب ترین و زیباترین و به واقع اثر گذارترین نوشته هایی هستند که تا به حال خلق شده ان، اما فکر نکن که توشون این جا و اون جا دستبردهایی زده نشده باشه! درسته که از یک طرف گفته ها و حرف های شهرزاد دست و پای شهریار، که شاهی ظالم، خونخوار و ضد زن بوده رو به هم می دوزه، و نویسنده با این کار قدرت جادوئی حرف رو به نمایش می ذاره، اما از طرف دیگه خیلی عجیبه که درون همین نوشته ها، پر از حرفای زن ستیزانه و نژاد پرستانه هستن! متوجه ای که یک جور تضاد پایه ای این میونه وجود داره!

رضا نوشت: تو به این خاطر که در بنیاد همه حواشی شروع داستان، ربط به خیانت دو ملکه دربارهای توران و ایران به شوهران شون داشته، این رو می گی!؟
نوشتم: به غیر از خود معرفی وضعیت فکری این دو برادر، شوهران ملکه ها، در شروع داستان، توی خیلی موارد دیگه این زنان خلاف کار، که اکثراً درباری و از میون طبقه ممتاز جامعه ان، براشون معشوقه های برگزیده شده ان از میون غلامان سیاه پوست و یا هندو و … که رنگی تیره یا سیاه دارن، و همشون خارجی ان! ارتباط ها حالت های هوس بازانه و شهوت پرستانه رو دارن و کمتر از روی دلباختگی و انگیزه های کاملاً عاشقانه هستن.
توی خود قصه ها هم همیشه تصویرهایی از زن ها ارائه شده که گویی اکثر شون خیانت کار، شهوت ران و در مجموع غیر قابل اعتماد هستند، در حدی که حتی با زندانی کردن شون در خانه ها، باز هم با هزار مکر و حیله و خیلی وقت ها جادو در پی هوس بازی خود شون می تونن برن…!
حرف من اینه که خیلی از این حرفا به متن اصلی می تونن الحاق شده باشن! متوجه ای؟
رضا نوشت: می فهمم. یعنی می خوای بگی که باید با احتیاط با این قصه ها برخورد کرد، و درست همون‌طور که بسیاری از این جور گفته های تحقیر آمیز ِ در رابطه با زنان توی قصه های نظامی وارد شده اند، و تو شناسایی و پاک سازیشون کرده ای، می تونه در مورد هزار و یک شب هم همین جور مداخلات صورت گرفته باشه!
نوشتم: به هر حال خیلی عالیه که تو شروع به دوباره خوندن این اثر ارزشمند کرده ای. ببین به فرض این دو تا صحنه حرف های مقدماتی کتاب، که شاه زمان سرزده به قصرش برمی گرده و ملکه رو در حال عشق بازی با غلام سیاهش می بینه، و هر دو رو می کشه و از پنجره به حیاط کاخ می اندازه، اون هم بدون این که کسی بفهمه و یا بهش مشکوک بشه، و بعد به سفر به دیدن برادرش می ره، به نظر من اینا جزو حرف های ساختگی اضافه شده به متن اصلی باید باشن! همین طور اون داستان صحنه عشق بازی ملکه دربار ایرون که با جماعتی از ندیمه هاش، در باغ جنب قصر شاه که دست بر قضا همشون هم غلامان سیاه پوست داشته اند، که در میون شاخ و برگ درختان و توی بوته ها مخفی بوده ان… باز بوی حرف های من درآوردی الحاقی رو دارن! هر جا این جور صحنه های تحقیر آمیز برای مقام زن هست توی این قصه ها بوی الحاقی بودن رو می ده و باید شدیداً با حواس جمع خونده بشن!
کاری ندارم که اینجور ادعاها رو باید حتماً از راهی ثابت کرد! اینجا فقط دارم از نظر گوشزد این حرف رو به تو می زنم!
رضا نوشت: می خوام بگم که خیلی جا ها هم زن ها رو کم عقل و سطحی و کوته فکر در قصه ها معرفی کرده ان! چیزی که‌ باز با انتخاب شخصیت شهرزاد، قهرمان اصلی این قصه، با همه استعداد و هوش و درایت و هنری که از خودش نشون می ده بکلی در تضاد قرار می گیره! مگه نه؟
نوشتم: باری کلا! همینه. فقط باید حرف های اضافی رو، که به درک قصه ها و درس های درونشون کمکی نمی کنن آدم خودش شناسایی و حذف کنه و خلاصه با دید مشکوک بهشون نگاه کنه! چون توی حرف های شهرزاد که می خواد جلوی شاه شهریار ِ زن ستیز رو بگیره که نباید حرف هایی بر علیه زن ها زده بشه!؟ اگر نه درسش برای شاه و هر مرد زن ستیز دیگه کجا می تونه باشه!؟
رضا نوشت: عابد هر چی توی ذهنم می گردم توی این کتاب که تا حالا مرور کرده ام، در میون قصه ها یک‌ مورد هم از خیانت یک مرد به زنش هیچ جایی مطلبی ندیدم! به نظر تو این قضیه عجیب نیست؟
نوشتم: خب بالاخره یک جور مرد رو باید سالار و عاری از هر جور عیبی نشون داد! نظام جامعه روی این اساس بوده و کماکان هست! همین امروز حتی از نظر دستمزد توی فرانسه که این همه دم از برابری زن و مرد توش زده می شه، زنها برای یک کار مشابه با سابقه کار برابر، ۱۶ در صد از مردها کمتر حقوق می گیرن!
ادامه دارد…