ضرورت ایجاد فضای پویایِ جریان‌ها  در معادلات شهری
ضرورت ایجاد فضای پویایِ جریان‌ها  در معادلات شهری

    قسمت دوم- ادامه مصاحبه سیدمسلم سیدالحسینی- عضو هیات‌مدیره شرکت بازآفرینی شهری ایران/ ساختار، رفتار و زمینه سه ضلع سیستم ارزش‌آفرینی در بافت های فرسوده را تشکیل می‌دهند و اگر این سه با هم و در کنار یکدیگر درست کار کنند، سیستم به درستی حرکت می‌کند و بی‌توجهی و کم‌توجهی به هرکدام از این […]

 

 

قسمت دوم-
ادامه مصاحبه سیدمسلم سیدالحسینی-
عضو هیات‌مدیره شرکت بازآفرینی شهری ایران/

ساختار، رفتار و زمینه سه ضلع سیستم ارزش‌آفرینی در بافت های فرسوده را تشکیل می‌دهند و اگر این سه با هم و در کنار یکدیگر درست کار کنند، سیستم به درستی حرکت می‌کند و بی‌توجهی و کم‌توجهی به هرکدام از این اضلاع به ناکارآمدی می‌انجامد. به این خاطر در این فرآیند خلق ارزش، اعمال انسانی، رفتارها و ارتقای آن و اصلاح فرآیندهای مدیریتی مهم است. پس یک منطق آن به مشارکت، رفتار شهروندان و فراهم کردن زمینه ارتباط با آنان و یک بخش نیز به فرآیندهای مدیریتی برمی‌گردد.

مولفه‌های اصلی رویکرد ارزش‌محوری کدامند؟
همگرایی یکی از مولفه‌های اصلی رویکرد ارزش‌محوری است؛ ما در این رویکرد به دنبال همگرایی بین نهادهای مسوول، جامعه ذی‌نفع، ایجاد ارتباط و انگیزه در مشتری یا همان مردم ساکن در بافت‌های فرسوده هستیم. مولفه دیگر، تغییرات پویا است. یعنی همان‌گونه که رقابت و پیامدهای رقابتی در بین کشورها وجود دارد در مقیاس ملی نیز این رقابت را می‌توان بین شهرها و در سطح شهرها نیز بین محلات و نواحی مختلف مشاهده کرد. در این رقابت درون شهرها و مراکز شهری برخی محلات عقب می‌مانند که به بافت‌های جامانده از توسعه یا ناکارآمد تبدیل می‌شوند. این محلات مجبور هستند، مزیت رقابتی خود را آشکار کنند، روی پای خود بایستند و این مزیت‌ها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل کنند. کسانی مانند کاستلز معتقدند باید فضای مکان را به فضای جریان‌ها تبدیل و به معادلات شهری وارد کرد. این شکل جدیدی از سرمایه‌محوری است و در اینجا ما در پی آنیم که حیات اقتصادی در این بافت‌ها شکل گیرد. به این منظور کسب و کارهایی که باید توسعه پیدا کند مبتنی بر توانایی‌ها، امکانات و قابلیت خود بافت باشد. مطابق به این نگاه ما باید رابطه با بازار را بپذیریم و تعامل با آن را قبول کنیم و در طرح‌ریزی شهری و تهیه طرح‌ها به این موضوع توجه کنیم.
بنابراین توجه به مواردی نظیر، مکانیسم تحقق‌پذیری و برنامه اقتصادی طرح، مفید و اقتصادی بودن طرح، منابع مالی و سودآور بودن برای سرمایه‌گذار بسیار مهم است. منابع دولت نقش اهرمی دارد و توسعه را در این بافت‌ها تحریک می‌کند اما این طرح برای بخش خصوصی که قصد سرمایه‌گذاری در این بافت را دارد باید مزیت و عواید داشته باشد؛ اگر طرح ما چنین زمینه‌هایی را برای ورود سرمایه‌های بخش خصوصی نبیند قطعا با شکست مواجه خواهد شد؛ اتفاقی که تاکنون افتاده است. موضوع و مولفه دیگر یادگیری یکپارچه است؛ ما می‌گوییم فرآیند حل مساله از خود حل مساله مهم‌تر است و شهروندان باید این فرآیند را یاد گیرند و مساله خود را حل کنند. به این منظور مصداق عملی ما احترام به ابتکارات جوامع محلی، راه‌حل‌های مردم، دانش بومی و محلی است و تلاش می‌کنیم با قرار دادن این موارد در برنامه کاریمان به خلاقیت شهروندان رسمیت ‌دهیم. امروز دیگر تمام راه‌حل‌ها از دل نگاه تخصصی بیرون نمی‌آید؛ بلکه راه‌حل‌ها و دانش بومی نیز دارای اعتبار هستند و توجه به آن‌ها می‌تواند ما را موفق کند.
پس نیازمندیم در این بافت‌ها پژوهش‌های جامعی در خصوص مفهوم بازار، اقتصاد و بافت فرسوده انجام دهیم و این بافت‌ها برای خود دارای برندینگ شوند. در این میان تکیه ما بر این موضوع است که حتما اقتصاد بومی و محلی و کسب و کارهایی که در آن بافت‌ها ریشه داشته است را حمایت کنیم و توسعه دهیم؛ از سویی نیز تکنولوژی و فناوری مورد استفاده در بافت را به مرور زمان ارتقاء دهیم.

ما پذیرفته‌ایم مجرای توسعه از محتوای بومی خود می‌گذرد و مساله نیز باید بومی و مرتبط با نیاز بافت باشد؛ اما این مساله چیست و چگونه باید آن را تعریف کرد؟
مساله ما در هر شهر و محله‌ای، درک خواست ذی‌نفعان است و این مساله به‌عنوان مقدمه و آغاز فرآیند ارزش‌آفرینی تلقی می‌شود. بنابراین باید در هرکدام از محلات فرسوده، خواسته سهامداران را که همان مردم ساکن در بافت هستند، بدانیم؛ زیرا این خواسته سهامدار است که ارزش خلق می‌کند. نکته کلیدی زنجیره ارزش نیز این است که به سراغ خواسته ذی‌نفعان برویم و آن را درک و فهم کنیم. اشکال اما زمانی است که ما مساله و راه‌حل را از بیرون تعریف می‌کنیم که این مساله مانعی بر سر توسعه است. در بحث ارزش‌آفرینی مشترک، ما به‌دنبال مشارکت موفق اقتصادی هستیم؛ این همان نقطه‌ای است که بحث را از آن شروع کردیم؛ در این مشارکت موفق اقتصادی می‌خواهیم مشارکت اجتماعی نیز اتفاق افتد. یعنی به‌صورت توامان به هر دو جنبه متعقدیم؛ از سویی از مهندسان مشاور خواسته‌ایم که طرح‌های بازآفرینی، دارای ارزش افزوده باشد، نیمه پر لیوان را ببیند و برای دولت و مدیریت شهری فقط هزینه ایجاد نکنند. همچنین از آنان خواسته‌ایم به‌‌دنبال راه‌حل‌هایی باشند که برای بافت و مردم ساکن در آن، نتایج سودمند و تراز اقتصادی به‌دنبال داشته باشند. این یکی از راه‌حل‌های ما است و در کنار آن بسترسازی برای ایده‌آفرینی و کاربست خلاقیت را دنبال می‌کنیم. تاکنون از روش‌های معمول چندان جوابی نگرفته‌ایم و اکنون باید به سراغ نخبگان، دانشجویان و جوانان برویم و از طریق کسب و کارهای نوظهور به بخش‌های مختلف ورود پیدا کنیم. موضوع مهم دیگر در رویکردهای جدید این است که فضای شهری ما باید به نیازهای معاصر پاسخگو باشد و تغییرات پویا و فعالیت را با احترام به هویت‌، ارزش‌ها و دارایی‌های موجود به بافت‌های فرسوده برگردانیم و بازتولید کار، سرمایه و فعالیت را داشته باشیم.